
آفاق شاعرِ اصلن چرا ابدان
آفاق شوهانی شاعر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی، فارق التحصیل رشته ادبیات و زبان فارسی در سال ۱۳۴۶ در شهر ایلام زاده شد، اشعار وی به زبان فارسی بسیار ساده، روان و عموماً همراه با تشبیه و استعاره های گوناگونی همراه است، از این روی شعرهای ایشان از لحاظ جذابیت مفهومی و ظاهری در نوع خود به عنوان یکی از ویژگی منحصر به فرد کاملاً مشهود است؛ شعر های وی با درون مایه اخلاقی و عشقی همواره حامل بخش بزرگی از دردها، کاستی ها و حسرت هایی ست که دهه هفتاد را به خوبی روایت می کند.
شوهانی از جمله شاعران نو پردازی است که در یکی از بی روح ترین دوره های شعر فارسی ظهور کرد، و توانست علی رغم بی توجهی عمومی نسبت به شعر در آن دوره ها خوش بدرخشد، می توان از فرهاد کریمی، ستاره انصاری، روزبه سوهانی و هادی ترابی … به عنوان شاعران هم دوره ایشان نام برد.
مضامین بیشتر شعرهای او را عشق و اجتماع تشکیل می دهد که بر حول محورهای فکری از جمله تنهایی، یأس، یافتن امید در دل نومیدی و …. می چرخد.
تأثیر رویدادهای روزانه جامعه، اقتصاد نابسامان، نبودن رفاه اجتماعی، و روابط عاطفی در سروده های ایشان به وضوح متبلور است.
شوهانی از شاعران جریان موسوم به شعر دهه هفتاد است که فعالیتهای ادبی خود را از اواسط دهۀ 1370 با انتشار اشعار و نقدهایش در نشریات ایران شروع کرده. از جمله قلمفرساییهای او در نشریات میتوان به این موارد اشاره کرد:
- شعر حرکت و نیاز امروز، مجلۀ پیام شمال- ۱۳۸۰ (ویژهنامۀ شعر حرکت)؛
- شعر نود و بیشترین انطباق با زندگی، روزنامۀ اعتماد، ۱۳۹۲؛ نتهایی برای بلبل ذهنی، نقدی بر مجموعۀ «نتهایی برای بلبل چوبی» (سرودۀ شمس لنگرودی)،
- فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالح پور)- ۱۳۸۵؛
- توجه به پدیدههای دیگر، نقدی بر مجموعۀ «۵۴ به دفتر شطرنجی» (سرودۀ هرمز علیپور)، مجلۀ عصر پنجشنبه- ۱۳۸۱؛
- تأملی در حذف و ترجیح، نقدی بر مجموعۀ «قیافهام که خیلی مشکوک است» (سرودۀ علی باباچاهی)، روزنامۀ ایران- ۴/۶/۱۳۸۱؛
- دیدن اشیاء از یاد رفته، نقدی بر مجموعۀ «شعرهای جمهوری» (سرودۀ حافظ موسوی)، روزنامۀ جام جم – ۶/۶/۱۳۸۱؛
- در مورد نجدی فرق میکند، نقدی بر مجموعۀ «خواهران این تابستان» (سرودۀ بیژن نجدی)، روزنامۀ اعتماد- ۲۶ آبان ۸۲؛
- شکل کتبی آدمها (خوانش شعری از هرمز علیپور)، مجلۀ نافه، سال ۸۲- شمارۀ ۵؛
- همین که باران زد (خوانش شعری از بیژن نجدی)، فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالح پور)، ش ۱۱ – نوروز ۱۳۸۳؛
- سرانجام پاییز مهآلود (خوانش شعری از شمس لنگرودی)، فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالحپور)، ش ۱۰- پاییز ۱۳۸۲
شوهانی از نیمۀ دوم دهۀ ۷۰ تا اکنون سردبیر و نویسنده برنامه های رادیویی متعددی بوده است از جمله:
- کیمیای خیال، شبکۀ جوان (۱۳۷۶- ۱۳۸۲)؛
- پنجرۀ رویا، شبکۀ جوان (۱۳۸۲- ۱۳۸۸)؛
- صدای کاغذی، شبکۀ جوان (۱۳۹۰- ۱۳۹۴)؛
- قرار شاعرانه، شبکۀ جوان (۱۳۹۰- ۱۳۹۴)؛
- کاروان گل، شبکۀ فرهنگ (۱۳۸۱)؛
- از داستانهای جهان، شبکۀ فرهنگ (۱۳۸۲).
از فعالیتهای دیگر او میتوان به کارشناسی داستان فرهنگسرای بهمن (۱۳۷۶- ۱۳۷۹) و کارشناسی شعر در منطقۀ ۱۶ شهرداری تهران (۱۳۷۹- ۱۳۸۱) اشاره کرد.
از آثار ایشان می توان به :
- تنهاتر از آغاز (مجموعهى شعر)، تهران: نشانه،۱۳۷۶
- در این نُه در سیزده (مجموعهى شعر)، تهران: نیم نگاه، ۱۳۸۰
- من در این شعر آفاق شوهانی تویی (مجموعهى شعر)، شیراز: داستانسرا، ۱۳۸۲
- ویرگولها به کنار! آمدنم آمده «تو» ببیند (مجموعهى شعر)، شیراز: داستانسرا، ۱۳۸۸
- اصلن چرا ابدن (مجموعهى شعر)، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۲
- سایه در باغستان (مجموعهى داستان)، تهران: نصیرا، ۱۳۹۳
- قاف را به نام من درشت بنویس (گزیدهی شعر)، اندیمشک: اریترین، ۱۳۹۴
- زمانی برای او (مجموعه داستان- نشر الف، ۱۳۹۵)؛
- از ابتدا حرفم باش (مجموعهشعر- نشرهشت، ۱۳۹۶)؛
- نور/ صدا/ عاشق (مجموعهشعر- نشر آوایکلار، ۱۳۹۶).
- نقطه ای برسردال/(نشرسرزمین اهورایی.) (۱۳۹۷)
- نام تازه ام رابخوان/(نشرمانیا هنر(۱۳۹۷)
- برویرانه های فعل/( نشرسیب سرخ) (۱۳۹۷)
- شما پاسخ من باشید/(برگزیده شعر)(نشرهرمز)(۱۳۹۸)
- هیچ سکه ای کهف من نیست/ (نشر مهر ودل آبان)(۱۳۹۸)
اشاره کرد.
دو شعر از آفاق شوهانی
۱
مرگ از دهان دختران بوسه میچیند
خطوط دستم به برگشتنت یقین ندارند
پرندگان بر نت های گم شده سرگردانند
تاریکی از پس مردن تو برآمده
صدایم از نفس نفس زدن های توست
خون ات را می شنوم
تن ات را می شنوم
از نگاه ات سر به راه می آورم
تن ام با تمام کلماتش
از سایه ها نمی ترسد
رفتن را اینگونه شناخته ام
۲
با بهار
با بهار از هوایت میگذرم
کنار روزها
کنار رودخانهها
خواهر باد همین است
لابهلای فروردین سرک میکشد
برجهایت را میشمارد:
پسرم! اشکهایت را بردار
عقربیست حوای آبستن تو!
میوزم اما کی کجا چگونه؟
ماهی کوچک رودخانهها بگوید؟
برای مرگ بوی تعفن میدهم
(شنیدنش از حوصلهی شما شرمآور
آیا باد عاشق است
گربهها را لیس میزند
بعداز ظهر ِ رفتن تو
گربهها را دوست ندارم
و اینکه ساعتها زیر باران رنگینکمان شوی
یک جای این کوچه تلخ است
و کلاغها بر برجها بهار را قار قار میزنند
سایهات را بردار و ببر مریم کوچک!
رودخانه این کودک را پس نمیدهد
فروردین یا اردیبهشت
با بادها گفته باشم!
شاعر اگر به فکر ترقی و درخشیدن باشد لازم است تا یه مساله ی ترجماعمالش همت گمارد.