
آوای فاخته
عبدالله محیسن متولد ۲۱ خرداد ۱۳۶۶ در بوشهر شاعر، نویسنده و مدرس فلسفه است. خانوادهاش اهل آبادان بودند اما به خاطر جنگ مدتی را در بوشهر ساکن شدند. وی در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل فلسفهی اسلامی و در کارشناسی ارشد فارغالتحصیل رشتهی فلسفهی محض از دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین است. از کودکی و نوجوانی نوشتن و شاعری را آغاز کرد، اما تنها در این چند سال اخیر توانست برخی از نوشتهها و اشعارش را به انتشار برساند. از آثار چاپ شدهی او دو مجموعهی شعر به نام «مرزها و نیشها» و «رنگها، عطرها و صداها» که در بهمن ۱۳۹۷ در انتشارات قهوه در اهواز میباشند. کتابی با مضمونی فلسفی نیز به نام « منزلگاهها» در دست انتشار دارد. آثار نوشتهشده اما چاپ نشدهی او نیز عبارتند از: سه مجموعهی شعر : «خواب بر شنها»، «بیداری بر چمنزار» و «شکست نور»، دو اثر نثر گونه «مرثیههای فراموشی» و «یادداشتهای تن». از طرفی مقالاتی نیز از او در برخی از سایتها مجلات منتشر شده است که عبارتند از: «ابنباحه و المسکینی؛ دو معنا از غربت برای انسان متفکر عرب»، «دکارت و معنای جدید هویت»، «سهدشواره؛ جابری و مواجهه با مدرنیته»، «الترجمه و الکینونه» و … . میتوان گفت تم اصلی این آثار دغدغههای فلسفی و وجودی است که بهطور عمیقی متاثر از مطالعات فلسفی نویسنده هستند. شعر «آوای فاخته» از مجموعهی اول شعر او یعنی «مرزها و نیشها» میباشد.
آوای فاخته
جنوب من
ای تنت نیزار درد
ای که بر معصوم گونه هایت
بر آن مخملین گیسوان
در چشم هر باد گذران
به ماندنت نیز
غبار کهولت پاشیدند
از من اشاره ای ست تو را
چون یتیمی رها شده
در انبوه خواب های شهرها
و می جوید آن
دامان مادر
به زمزمه ای
در حافظه ای به اوان رنگ باختن
که چه عاشقانه
آبستن شدی مرا
از نطفه های ابر و رود
این سان
هم چون گهواره ای نا آرام
بودی مرا هزاره ها
من چنین فرزند آب و خاکم
دوست می دارم
این خورشید
این آشکارا یاغی ات را
آن دم که سینه کش
مرا در امتداد ریگ ها
بر معبر رود
بی گناه
به ضیافت تازیانه می برد
و در هر منشور صبح باز
در تو
به سان نخلی
غریب وار
در انبوه بمباران های تنهایی
سال ها
ریشه می دوانم
این جا
در این زمین مجروح
که صدای سُم اسبان و
آن شیه ها در شبان
هم چون «کارون»
هنوز به صرافت جاری ست
همه اش در حافظه ام
و پربارم از خوشه های شیرین درد
تا فراسوی زمان
و دخت نجیبت
معشوقه ی معشوقه گان
الهه ی زیگورات
که تیغ بی رحم زمان
آرام آرام
تلألوش را
به مذبح خاطره می برند!
در ذهن شفاف من
جوشان است هنوز
یادهایی که معطوفند به عشوه های فراموشی
آن دم که باد می گذرد
از میان شاخه های خشکیده ام
و فاخته
دل آشوب است
محزون است
در امتداد غروب می خواند…..
عبدالله محيسن
ولد الشاعر عبدالله محيسن عام ۱۹۸۷ م في مدينة أبو شهر . عبدالله محيسن قرأ الفلسفة و علمها ، طفولته كانت بمدينة عبادان ولكن الحرب انكبهم ، فاضطروا ان يحوا سكناهم من عبادان لأبوشهر.
درس الفلسفة اكاديميا بجامعة قزوين ، كتب الشعر منذ نعومة اضفاره و بعد نضج بعنفوان شبابه طبع مجموعتين بالفارسية ( مرزها و نيش ها) و ( رنگ ها ، عطرها و صداها) عام ۲۰۱۹ م فی الأهواز.
لدية اعمال غير مطبوعة وهي : كتاب يتناول الفلسفة تحت عنوان ( منزلگاها) و ایضا ثلاثة مجموعات شعرية هي ( خواب بر شن ها) و ( بيداري بر چمن زار) و ( شکست نور ) و ایضا لديه اعمال نثرية ( مرثيه هاي فراموشي ) و( ياداشت هاي تن) و ايضا لديه مقالات درجت ببعض الصحف الا وهي ( ابن باجة و المسكيني) ( دو معنا از غريت براي انسان متفكر عرب) ( دكارت ومعناي جديد هويت) ………..
ولابد ان نذكر ان الكاتب كرس اهتمامه بكتاباته حول موضوع الوجود.
قصيدة (آواي فاخته)…….
هدیل الحمام
موطني
أیا جسدک قصبُ الأوجاع
والطُهر علی ملامحک
البریئة
وعلى ضفائرک الناعمة…
في نظرة أي ريحٍ عابرة
لقد دفنوا بقاءک..
لدي منك إشارة
کطفلٍ وحید
تراودهُ أحلام المدائن
یبحث عن حضن أمّه هناك
وصوت
یکادُ یصبح ذکری منسية
کیف حملتینی بحُبٍ
کنطفةٍ
من السحاب والنهر
وأنا هکذا في سریري
تلو القرون
ولید النهر والتراب…
أعشق ضیاء شمسک
الطاغیة
وتلک الساعات التي
یدفعني الشوق راکضاً
بجانب حریق الرمل
بريءا
علی ضفاف النهر
وکل صباحٍ
کنخلةٍ وحیدة
في قصف الوحدة
أتجذر هنا
هذه الأرض المجروحة
الملیئة بصوت أقدام الخیول ونغماتها
ک (کارون)
جاریة في ذاکرتي
وأنّي مليءٌ بالجروح
علی مدی الزمان
کفتاة عفیفة
حبیبتک
آلهة الزقورة
التی أخذ الزمان
بهدوء،
بریقها
إلی مذابح النسیان
فی ذهني
جاریة
تلک الذکریات المحکومة بالنسیان
عندما یمر الریح
علی أغصاني الجافة
والحمامة
تغني
قلقة
حزینة
عند غروب الشمس