
از رنجهای کرونایی تا معنویت درمانی
نویسنده: دکتر شبنم میرزاییوند، پروانه فراهانی و امیر رازقی
معنویت درمانی:
دانشمندان علوم تجربی معتقدند که علایق مذهبی و باورهای دینی در کاهش یا حتی رفع بیماریهای مختلف روحی و جسمی نقش بسزایی دارند .منظور از معنویت درمانی، درمان آلام و رنجهای درونی و برونی انسان از طریق امور متعالی و مـاوراء الطبیعی است. از این لحاظ، نگرشی تازه به یکی از کارکردهای گوناگون دین است. برخی از روانشناسان مشهور برای درمان بیماریها گرویدن به معنویت را توصیه میکنند. نویسنده بـا استناد به آراء برخی از روانکاوان، به تأثیرات نماز در کاهش تنشهای روحی ـ روانی و از بین رفتن اضطراب اشاره کرده و در پایان نتیجه گرفته است که در عصر حاضر، حلقهی مفقود بین انسان و عنصر آرامش، نیاز او به حق تعالی – یعنی آرامش مطلق – است.
هرچه بر گسترهی دانش تجربی بشر افزوده میشود، شگفتیهای جدیدی از ابعاد اسرارآمیز عالم خلقت بر او نمایان میگردد. دانشمندان علم تجربی پس از تئوریها و آزمونهای بسیار بـه این نظریه دست یافتهاند، که علایق مذهبی و باورهای دینی در کاهش یا حتی رفع بیماریهای مختلف روحی و جسمی نقش بهسزایی دارند. آنان معتقدند که ایمان به خدا یا هر قدرت معنوی دیگر، به انسان مؤمن نیرویی میبخشد، که در تحمل سختیهای طاقتفرسای زندگی به کمک او میآید. این نیرو میتواند نگرانی و اضطراب را برطرف کرده، انسان را که تحت فشارهای مختلف روحی ـ روانی است، یاری کند.
بهطور کلی منظور ما از معنویت درمانی، درمان آلام و رنجهای درونی و برونی انسان از طریق امور متعالی و ماوراء طبیعی است، و از این لحاظ نگرشی تازه به یکی از کارکردهای گوناگون “دین” داریم. باید بگوئیم که معنویت در تعریف ما شامل کلیهی اموری است، که به نحوی ما را به وجود مطلق یعنی خدا راهنمایی میکند.
تولدی دیگر:
ایمان به خدا و ارتباط با معبود و توجه خالصانه به او در قالب نماز، دعا و یا هر امر معنوی:
دیگر، پالایشگاه انسان در برابر همهی لغزشها است و بـه تعبیر پیامبر اسلام (ص)، تولدی دیگر در حیات دائمی اوست و همچون چشمی آب گرمی است، کـه آدمـی، روح و روان خویش را در آن شستوشو میدهد. نیز خداوند متعال آخرین “نسخه”ی بیبدیل آسمانیاش را “شفا”ی تن و جان قرار داده؛ این نکته به صراحت در راهنماییهای ائمهی معصوم بارها تذکر داده شده، از جمله فرمایش حضرت علی (ع) که میفرمایند: قرآن، درمان بزرگترین بیماریها یعنی کفر، نفاق، سرکشی و گمراهی است. و حضرتش تولدیافتگان حیات معنوی را به قرآن ـ سرزمین امن الهی ـ راهنمایی میکند که قرآن، ۵ وسیلهی ایمنیبخش از هر گونه انحراف روحی و اخلاقی و … است. چنانکه میدانیم زندگی در عرصهی اجتماع، همیشه همراه با تزاحم و تضادهای فکری و روانی بوده و هست و انسان همیشه در مواجهه با انواع بیماریها و ناامنیها قرار داشـته است. از لحاظ علم روانشناسی، پدیدههایی چند که همیشه برای انسان تولید غم و اندوه میکنند، از دسـت دادن چیزی، به دست نیاوردن مطلوب، اضطراب و استرس و نگرانی، تردید و بلاتکلیفی، مشاهده صحنههای تأثربرانگیز، ارتکاب خطا و گناه و عملکرد نادرست خود یا دیگران و … همه اموری هستند، که تولید غم و در نتیجه افسردگی و از دست دادن سرزندگی و نشاط هستند. و اما انسان با تکیه به پناهگاهی مطمئن، چون اراده لایزال خداوندی و ارتباط و توجه خالصانه به او، توانسـته و میتواند این همه غم و اندوه را از ذهن و ضمیر خود، زایل کند.
مبلغان مدرن:
حقیقت آن است که بدون باورهای دینی، مشکلات و آسیبهای روانی حلشدنی نیستند. صرفنظر از تمام آموزههای روشن دینی و تربیت دینی دین مبین اسلام و ائمه که مبلغان حقیقی دین بوده و هستند، امروزه علم روانشناسی نیز بـا صراحت تمام، بـه نقش سازههای دینی در شکلدهی روحیات انسان، و کنترل غرائز او و تحمل انواع مشکلات فردی و اجتماعی و بهطور کلی به نیاز انسانها به “دین” و حمایتهای روحی “دین” از انسان معترف است و از این دیدگاه میتوان ادعا کرد، که امروزه برخی از روانشناسان مشهور و متخصص در روانکاوی، بهراستی مبلغان متجدد دیناند و برای نجات بشریت از دوزخ دنیا یعنی شعلههای سوزان بیماریهای روانی، اختلالات عصبی، زخم معده و انواع سرطانها و … گرویدن به معنویت و انجام امور متعالی دینی را توصیه میکنند؛ اما جای تأسف است، که بشرِ امروز، آنگاه به سراغ خدا می رود، که همهی درهای دیگر را به روی خود بسته میبیند.
“اریک فروم” – روانکاو آلمانی – دربارهی نیاز دینی بشر در عصر حاضر میگوید: “نیاز بـه دین یعنی نیاز به یک الگو و مرجع برای اعتقاد و ایمان. به نظر من هیچکس را نمیتوان پیدا کرد که فاقد آن نیاز باشد”.
“ویلیام جیمز” – روانشناس آمریکایی – اشارهای صریح به تحمل مشکلات از طریق نیرویی ملکوتی داشته، میگوید: “اگر نیرویی برای تحمل پیشآمدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به کار میافتد. هرگونه دعا و نمازی نشانهی این است، که در اثر ارتباط با خداوند، نیرویی ملکوتی ـ کـه غـذای روح ماسـت ـ در وجود ما پدید میآید. از نظر مذهب، اهمیت در این است که یک نیروی معنوی ـ که تا کنون در ما پنهان بوده ـ بر اثر دعا و نماز به کار میافتد.” و سیل برت، روانشناسی انگلیسی نیز پیرامون نقش سازندهی مراسم عبادی در تعادل روحی و ایجاد فضایی آرامبخش و نشاطانگیز میگوید: “ما به واسطهی انجام امور عبادی، میتوانیم وارد انبار بزرگی از نشاط عقلانی شویم، که در شرایط عادی توان ورود به آن را نداریم”. امروزه بیماری “اضطراب” که بر اثر ناتوانی بشر در حل معضلات فکری و روانیاش پدید آمده سرآمد تمام گرفتاریهای اجتماعی شناخته شده است. در مقابله با این فرایند، عدهای از روانکاوان آگاه، ایمان و باورهای دینی را همچون سپری دفاعی دربرابر هجوم افسانهوار طوفانهای عصبی و تنشهای روزافزون روحی و روانی میدانند. ویلیام جیمز در این زمینه میگویـد : “ایمان، بدون شک، مؤثرترین درمان اضطراب است”. به نظر او ایمان، نیرویی است، که باید برای کمک به انسان در زندگی او وجود داشته باشد. فقدان ایمان، زنگ خطری است، که ناتوانی انسان را دربرابر سختیهای زندگی اعلام میدارد. انسان متدین واقعی، تسلیم اضطراب نمیشود و توازن شخصیت خویش را حفظ کرده، همواره آمادهی مقابله با مسائل ناخوشآیندی است، که احتمالا روزگار برایش پیش میآورد و چه بهجاست، که تولستوی “ایمان” را جزء دستهای از نیروها میشمارد، که آدمی بـا آن زندگی میکند. بنابراین، فقدان ایمان، سقوط کامل زندگی است.
“هنری لینک” ـ روانکاو معروف آمریکایی ـ در کتاب “بازگشت به ایمان” پیرامون نقش مؤثر “توان شخصیت” در میان مؤمنان برای پیشگیری از بیماریهای روانی متعدد و رایج عصر میگوید: “در نتیجهی تجربه طولانی خود در انجام آزمایشهای روانی بیماران، به این موضوع پی بردم، که افراد متدین و کسانی که به معابد رفت و آمد دارند، توازن شخصیتی بسـیار قویتری نسبت بـه بیدینها دارند”. علاوه بر روانشناسان، بسیاری از دانشمندان و متفکران سیاسی عصر حاضر نیز مشکل انسان امروز را فقدان انسانیت او دانسته، حاکمیت ارزشهای معنوی در جامعه را خواستارند؛ از این طریق آنها نیز درمان واقعی بیماریهای روحی و روانی جامعهشان را در حفظ ارزشهای الهی میدانند.
اینک از میان آن همه گفتار به سخن سیاستمدار پیروز دیار هند، “مهاتما گاندی” بسنده میکنیم. او در کتاب “همهی مردم برادرند” میگوید: “دعا و نیایش، زندگیام را نجات داده و بدون آن، مدتها پیش باید دیوانه میشدم! اگر توانستهام که بر ناامیدیهای زندگی عمومی و خصوصیام چیره شوم، به خاطر نیایشهایم بوده است. به خاطر نیاز و احتیاج شدید روحی به دعاخواندن پرداختهام؛ زیرا اغلب اوقات، خود را در وضع و حالی مییافتم که احتمالا بدون آن نمیتوانستم شادمان باشم. هرچه زمان میگذشت اعتقاد من بـه خدا و نیاز به دعا نیز افزایش مییافت و بدون این دو، زندگی برایم سرد و تهی بود.”
رنج و گنج:
برای رواندرمانگرایان جدید، فرایند “آرامسازی” گنج بیبدیلی است، که در درمان رنجهای روانی، بسیار کارآمد است. به اعتقاد آنها، انسان میتواند آرامسازی را از طریق تمرین مستمر و تمرکز بیاموزد. به نظر میرسد انجام کلیهی امور عبادی و از همه ملموستر “نماز مسلمانان” و تکرار پنجنوبتی آن در هر روز، بهترین شیوهی درمانی از طریق این فرایند باشد. البته پرواضح است، که اسرار و حکمتهای عبادات و از جمله نماز، در این نوشتار مورد نظر نیست؛ بلکه غرض ما موشکافی پیرامون امور معنوی و تأثیرات آنها در رفتارهای فردی و اجتماعی است. مؤمن هرگاه
کیفیت رسیدن به “آرامسازی” را فهمید، میتواند به تدریج از تشنجات عصبی ناشی از فشارهای روحی و گرفتاریهای روزمره رها شود. گفتق مشهور پیامبر اسلام (ص) خطاب به مؤذن خود بلال، بهترین مؤید حالت آرامسازی است. “اَرِحنا یا بلال” و اینکه هرگاه امری بر رسول خدا سخت میآمد، به نماز میایستاد.
به اعتقاد عدهای از روانشناسان، باورهای دینی که در نماز به اوج تجلی خود میرسند، به تمدد اعصاب میانجامد و متعاقب آن، فرد را از بیماریهای رنجآور رهانیده، خاموش شدن تدریجی شعلههای اضطراب را سبب میشود. در همین راستا برخی از رواندرمانگرایان معاصر چون “ژوزف ولپه” در روش منع متقابل “inhibition Reciprocal”، درمان از طریق آرامسازی یا کاهش حساسیت انفصالی را پیشنهاد میکنند. در این روش درمـانگـر میکوشد میان موارد اضطراببرانگیز و واکنش مخالف اضطراب یعنی همان حالت تمدد اعصاب، رابطه ایجاد کند.
این فرایند در مورد انجام کلیهی امور عبادی مستمر و مخصوصا نماز، صادق است. اگر انسان در حالت نماز ـ که قاعدتا باید بدنش آرام و ذهن و ضمیرش با آرامبخش واقعی یعنی خداوند، ارتباط برقرار سازد ـ با امور یا موارد اضطراببرانگیز روبرو شود و یا آنها را به یاد آورد؛ همین حالت تمدد اعصاب و آرامش روانی نماز، به تدریج باعث حذف مورد اضطراببرانگیـز و حزنآور و یا بیاثر بودن مورد آن خواهد گردید. آرامش بعد از انجام عبادات نیز از مواردی است که بارها تجربه شده است. بعد از اتمام محافل معنوی، ذکر دعا، زیارت و حتی مجالس سوگواری مذهبی انسان غالبا حالتهای شاد و رهاشدهای در خود احساس میکند و حقیقتا به این نقطه میرسد، که فقط یاد خدا او را آرام میسـازد. ویلیام جیمز در این زمینه، گفتاری عمیق و زیبا دارد: “خصوصیتی که در انبساط و لذت مذهبی است، نتیجهی رهایی از معصیت نیست؛ بلکه اصولا احتیاج به رهایی از مصیبتها از میان میرود!”.
نسخهی رهایی به نظر میرسد، که در عصر حاضر، حلقهی مفقود بین انسان و عنصر آرامش، نیاز او به حق تعالی یعنی آرامش مطلق باشد. اینک و در عصر حاکمیت یأسِ ناشی از زندگی ماشینی و حکومت قرصهای رنگارنگ “والیوم” و در سیاره رنجی که در آن محکوم به زیستن هستیم، بایستی سرـت خویش را در محوطهی ایمان و امید به خدا پرورش دهیم. آری! برای رهایی از درد ناامید بودن و به دور از هیاهوی نفسانیات و تظلمات و آسیبهای روانی زمانه، باید “شدن” خـویش را “الهـی” بارور نمود و باید که دست نیاز به دامن هدایت بینیاز زد: “کسانی که ایمان آورند و ایمان خـود را به شرک نمیآلایند، ایمنی از آنِ ایشان است و ایشان هدایت یافتهگانند”.
دعا و کرونا:
یک کارشناس دینی گفت: «استرس» یکی از مهمترین عوامل ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن در مقابل بیماریها است؛ زمانی که شخصی دست به دعا برمیدارد، سیستم ایمنی خویش را در مقابل بیماریهای مختلف از جمله کرونا قوی میکند.
دعا و مناجات به عنوان یکی از ابزارهای بسیار قوی میتواند بُعد روحانی انسان را قوی کند و امید و توکل فرد را بالا ببرد و قوت روحانی فرد میتواند باعث تقویت قوای جسمانی او نیز باشد.
به گزارش «شیعه نیوز»، شیوع بیماری کرونا در کشور سبب شده است، که بزرگان دین، جامعه را علاوه بر رعایت بهداشت و توصیههای پزشکی به دعا کردن نیز سفارش کنند. این موضوع برخواسته از روایات متعددی است، که از ائمهی معصومین (علیهم السلام) برای ما به یادگار مانده است؛ مانند این روایت از امام صادق (علیه السلام) که میفرماید: «زیاد دعا کنید و در خواندن خدا اصرار کنید؛ زیرا کلید تمام رحمتها و عامل پیروزی در هر حاجتی دعاست. نعمتها و برکاتی که نزد خداوند است، بدون دعا به کسی نمیرسد و هیچ دری وجود ندارد، مگر اینکه با اصرار و سماجت و پافشاری گشوده میشود». اما در این میان برخی افراد ناآگاه و مغرض به تمسخر این موضوع پرداختهاند؛ از اینرو، حجتالاسلام محمدعلی کمالی – استاد حوزه و کارشناس دینی – به طرح مبحث تأثیرات دعا در علم تجربی و اینکه دعا در این برهه از زمان چه کمکی میتواند به ما در زمینهی مبارزه با بیماری کرونا انجام دهد، پرداخته است، که در ادامه میخوانید:
دعا برای بیماریهای قلبی مفید است/ یکی از راهکارهای درمان بیماران سرطانی
وی افزود: طرح این ادعا که دعا هیچ تأثیری در بهبود بیماریها ندارد، موضوعی است که دانشمندان حوزههای مختلف پزشکی با آزمایشهایی که انجام دادهاند، آن را رد کردهاند. به عنوان نمونه دانشمندان در تحقیقاتی که انجام دادهاند، به این موضوع دست یافتهاند که دعا برای بیماریهای قلبی مفید است.
کمالی بیان داشت: در تحقیقات دیگری که در دانشگاه راچستر آمریکا انجام شده است، یکی از راهکارهای درمان بیماران سرطانی، دعا ذکر شده است. البته موارد متعدد دیگری را نیز میتوان یافت.
دعا و نماز دومین روش رایج برای تسکین درد است
وی ادامه داد: شواهد تجربی پزشکان را مجبور کرده است، که قدرت شفای معنوی را قبول کنند و اعتراف کنند، که دعا و ارتباط با خدای متعال در زمینهی بهبود بیماریها تأثیرگذار است.
این کارشناس خانواده ابراز داشت: به عنوان نمونه دانشگاه مینهسوتا که ششمین دانشگاه بزرگ آمریکا است، در مورد تأثیر دعا در سلامت مینویسد: دعا و نماز دومین روش رایج (بعد از دارو) برای تسکین درد و رایجترین روش غیردارویی برای درمان دردها است. از اینرو افرادی که با اندیشههای واهی تأثیرات دعا را انکار میکنند، از علوم روز و تحقیقات جدید علمی هیچ اطلاعی ندارند.
«دعا» سبب آرامش عمیق در وجود انسان میشود
وی گفت: گرچه از تأثیر دعا بر روی بیماری کرونا، تحقیقاتی در دسترس نیست، ولی میتوان به این اطمینان دست یافت که دعا نیز میتواند در جلوگیری و بهبود بیماری کرونا تأثیرگذار باشد؛ این غیر از آن است، که محققان به این نتیجه رسیدهاند، که دعا سبب میشود که آرامش عمیق در وجود انسان نهادینه شود و سبب تسکین استرس وی میشود.
کمالی خاطرنشان کرد: از آنجایی که استرس یکی از مهمترین عوامل ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن در مقابل کرونا است، زمانی که شخصی دست به دعا برمیدارد، سیستم ایمنی خویش را در مقابل بیماریهای مختلف از جمله کرونا قوی میکند.
وی افزود: البته نباید فراموش کرد، «دعا» پاسخی به فطرت خداخواهی انسان است؛ به همین خاطر حتی افرادی که اعتقادی به خدا ندارند، در مشکلات زندگی خویش دست به دعا برمیدارند. بنابراین، حتی اگر فرضا دعا هیچ تأثیر مادی نداشته باشد، نمیتوان این را انکار کرد، که پاسخی است بر ندای نهاد انسانی که پاسخ مثبت دادن به آن باعث آرامش خواهد شد.
چگونه با دعا استرس واضطراب را کنترل کنیم؟
آیا استرس شما را گروگان میگیرد و شما را از استراحت باز میدارد؟ آیا احساس میکنید فشارهای سنگینی برای تحمل آن سنگین است؟ وقتی افکار مضطرب شما را به سمت اشتباه سوق میدهد و در تلاش برای یافتن تعادل هستید، دعای زیر ممکن است افکار شما را بیان کند و به شما در یافتن آرامش و آزادی کمک کند.
قبل از دعا ، همانطور که توسط نویسنده و سخنران مشهور “ماکس لوکادو” پیشنهاد شده است، این ۴ مرحله را برای دعا بر روی اضطراب در نظر بگیرید:
• بلافاصله دعا کنید.
“از مشکلاتی که گریبانگیر شما یا همسایهتان است، خودداری کنید. به محض تشخیص نیاز از خدا کمک بخواهید”.
• به طور خاص دعا کنید.
“وقتی نگرانیهایمان را به درخواست خاصی خلاصه میکنیم، اندازهی آنها درست میشود. تهدیدهای مبهم بزرگتر از چالشهای مشخص است”.
• برای دیگران و با دیگران دعا کنید.
“وقتی ما مشکلات دیگران را در نظر و از آنها کمک میگیریم، نگرانیهای ما قابل کنترلتر میشود.”
• با شکرگزاری دعا کنید.
“اضطراب و قدرشناسی نمیتواند فضای یکسانی را اشغال کند. وقتی آنچه را که مایهی سپاسگزاری است، فهرست میکنیم ، لیست چالشهای ما قدرت کمتری پیدا میکند”.
قدرت احساس شکرگزاری بررسی تأثیر روانشناسی و علمی بر عملکرد مغز و سلامت بدن:
اجازه دهید با یک مثال احساس شکرگزاری را بررسی کنیم. تصور کنید که از دست سربازان جنایتکار نازی در حال فرار هستید و یک غریبه به شما پناه میدهد. این غریبه تمام زمستان از شما با غذا و سرپناه حمایت میکند و حتی برای فرستادن پیام شما به خانوادهتان به شهر دیگر سفری میکند و هیچ امید و درخواستی از شما برای پرداخت هزینه ندارد. همزمان که عزیزانتان به شکل سیستماتیک توسط نازیها به اسارت گرفته میشوند، این غریبه جان شما را نجات میدهد و باعث میشود ایمانتان به انسانیت و نوعدوستی بیشتر شود؛ چرا که در بحبوحهی وحشتی فراگیر متوجه میشوید، که هنوز هم افراد زیادی هستند، که با شفقت و مهربانی و بزرگواری بیحدوحصر رفتار میکنند.
وقتی در مورد این غریبه فکر میکنید، اینکه تا چه حد خود را به خاطر شما به خطر انداخته و چه چیزهایی به شما بخشیده است، چه احساسی دارید؟
احتمالا حجم عظیمی از احساسات مثبت را تجربه میکنید؛ از رفع نگرانی و خوشحالی ناشی از نجات یافتن تا احساس صمیمیت با غریبهای که جانتان را نجات داده است. ترکیب این احساسات را میتوان قدردانی و شکرگزاری نامید.
بررسی تاثیر روانشناسی احساس شکرگزاری بر سلامت روح و جسم:
بیجا نیست، که در سراسر فلسفه و دین بر سپاسگزاری تاکید میشود؛ چرا که مطالعات علمی اخیر نیز تاکید میکنند، که شکرگزاری مزایای قابلتوجهی برای سلامت روحی و جسمی ما دارد. اما ما اطلاعات بسیار کمی در مورد آنچه در حین شکرگزاری در مغز و بدن ما رخ میدهد، داریم؛ زیرا درک بهتر فیزیولوژی شکرگزاری میتواند به شناسایی استراتژیهای بهتری برای استفاده از مزایای سلامتی آن منتهی شود و به افراد کمک کند تا اهمیت تقویت این احساسات قدرتمند را درک کنند. هدف تحقیقی که به همراه همکارانم در دانشگاه برکلی انجام دادم، این بود که زمینهای برای درک آنچه در مغز و در حین تجربه احساس شکرگزاری رخ میدهد، به وجود آید و تصویر عصبی از مغز در حین سپاسگزاری به دست بیاوریم.
نتایج تحقیقات روانشناسی مختلف و فراوانی ثابت کردهاند، که قدردانی تا چه حد میتواند کیفیت خواب شما را بهبود بخشد؛ روابط عاشقانهتان را تقویت کند؛ در مقابل بیماریها از شما مراقبت کند؛ برای ورزش کردن انگیزه ایجاد کند؛ خوشحالی شما را افزایش دهد و … به همین دلیل است، که مکاتب فلسفی و مذهبی، بر اهمیت شکرگزاری تاکید میکنند.
تاثیر احساس شکرگزاری بر مغز:
با این حال، هنگامی که من آن تحقیق را شروع کردم، اطلاعات بسیار کمی درباره آنچه در مغز و بدن ما هنگام سپاسگزاری اتفاق میافتد، در دسترس بود که باعث میشد، درک سازوکار اثرگذاری شکرگزاری دشوار شود. از آنجا که من یک متخصص علوم اعصاب هستم، مسئله را با بنیادیترین سؤال مرتبط با نوروبیولوژی (علوم اعصاب و زیستشناسی) شروع کردم: آیا نحوهی فعالیت مغز در هنگام شکرگزاری میتواند توضیح دهد، که قدردانی و سپاسگزار بودن چگونه به این همه مزیت سلامت جسم و روح منتهی میشود؟
شکرگزاری چگونه باعث تقویت ارتباط ذهن و بدن میشود؟
با توجه به رابطهی واضح و اثباتشده بین سلامتی روح و جسم، من به این فکر افتادم که درک سازوکار فرآیندهای مغزی در حین احساس قدردانی، میتواند رازهای بیشتری از نحوهی تعامل ذهن و بدن را آشکار کند. به عبارت دیگر، سؤال اصلی این بود، که چگونه داشتن احساسات مثبت، میتواند عملکردهای جسمانی را بهبود بخشد؟ همچنین سؤال دیگری که در سر داشتم این بود، که نتایج این تحقیق تا چه حد میتواند به دانشمندان در طراحی تمرینهای بخصوصی کمک کند، که با ایجاد و افزایش احساس شکرگزاری، بتوان بیشترین بهره را از مزایای آن برد؟
مشکلی که در روند تحقیق با آن روبرو بودیم، این بود که حفظ روحیه شکرگزاری در افراد دشوار است. احتمالا آن زمانی که ما میخواهیم فرد احساس شکرگزاری داشته باشد، چنین حسی نداشته باشد و آن زمانی که انتظارش را نداریم، چنین حسی را تجربه کند. به همین دلیل سعی کردم از طریق بیان داستانهای پر شور و حرارت مربوط به بخشش و ایثار این احساس را در افراد القا کنم.
برای رسیدن به این هدف، من به مؤسسهی USC Shahah که بزرگترین گنجینهی ویدئویی از گواهی افراد بازمانده از فاجعه هولوکاست است، مراجعه کردم. اغلب فیلمهای این مؤسسه مملو از صحنههایی هستند، که توصیفکنندهی از خودگذشتگی و سخاوت شگفتانگیز انسانهای نیکوکار است. من به همراه یک تیم از دانشجویان کارشناسی ارشد، شروع به تماشای صدها ساعت مصاحبه با بازماندگان کردیم، تا داستانهایی را پیدا کنیم که در آن فرد بازمانده به نوعی از شخص دیگری کمک دریافت کرده است.
نتایج علمی و شگفتانگیز اسکن مغزی افراد شکرگزار:
ما مجموعهای از این داستانها را گردآوری کردیم و آنها را به شکل کلیپهای کوتاهی تبدیل کردیم، که بتوانیم برای داوطلبان پخش کنیم. برای تاثیرگذاری بهتر، کلیپها را بر اساس مخاطب دومشخص بازنویسی کردیم (مثلا «زندانی پشت سر تو، در حین راهپیمایی زمستانی به سوی کورهی آدمسوزی، کتش را برای گرم نگهداشتن تو، از تن در میآورد!») و به داوطلبان نشان دادیم. از داوطلبان خواستیم، که خودشان را در آن سناریو تصور و تا حد ممکن آن موقعیت را احساس کنند. اگر در همان وضعیت بودند، چه احساسی میداشتند؟ در همان حین که شرکتکنندگان در مورد دریافت چنین هدیهای تامل میکردند، ما فعالیت مغز آنها را با استفاده از تکنیکهای تصویربرداری مدرن مغز (تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی، یا fMRI) اندازهگیری کردیم.
در هر کدام از این سناریوها، ما دربارهی میزان احساس شکرگزاری از شرکتکنندگان سؤال پرسیدیم و آن امتیاز را با میزان و نحوهی فعالیت مغزی افراد در آن لحظه تطبیق دادیم. اگر چه چنین رویکردی منجر به ایجاد شدن همان میزان از احساساتی نمیشود، که فرد به شکل واقعی و در چنین شرایطی احساس میکند؛ اما شرکتکنندگان با قاطعیت اذعان کردند، که احساس قدردانی کرده، به شکل عمیقی با موضوع ارتباط برقرار کرده و از همه مهمتر اینکه که به دلیل مشارکت در این مطالعه، همدلی و درک بیشتری در رابطه به فاجعه هولوکاست پیدا کردهاند.
از این گذشته، نتایج تحقیق نشان میداد، که وقتی شرکتکنندگان وجود احساسات شکرگزاری را گزارش میکردند؛ اسکنهای مغزی آنها، نشانگر وجود یک سری فعالیت در مجموعهای از مناطق واقع در قشر پیشپیشانی (ناحیهای که لوبهای فرونتال دو نیمکرهی مغز به هم میرسند) بود. فعالیتهای این ناحیه از مغز به شدت مربوط به درک دیدگاههای دیگران، همدلی و احساس تسکین است. بهعلاوه، این همان ناحیه از مغز است، که به شدت با سیستمهای مختلف بدن و مغز در ارتباط است و مسئول تنظیم احساسات بوده و باعث کاهش استرس و تسکین درد میشود.
سه تاثیر مهم روانشناسیِ شکرگزاری بر جسم و ذهن:
افتههای تحقیق مذکور سه نکتهی مهم در مورد قدردانی میآموزد:
۱. شکرگزاری باعث کاهش استرس و درد میشود:
نواحی مغزی مرتبط با قدردانی/شکرگزاری، همان بخش از شبکههای عصبی مغز هستند، که وقتی فعال میشوند، که با دیگران معاشرت میکنیم و احساس لذت میکنیم. این مناطق به شدت با مناطق دیگری از مغز مرتبط هستند، که مسئول تنظیم و کنترل احساسات اولیه و بنیادین ما – مانند ضربان قلب و برانگیختگی بوده و با کاهش استرس و متعاقبا کاهش درد – مرتبط هستند. احساس تشکر و قدردانی از کمک دیگران، باعث ایجاد آرامش بیشتری در بدن شده و در ادامه باعث بهره.مندی از مزایای کاهش استرس میشود.
۲. احساس سپاسگزاری در طول زمان میتواند سلامتیتان را بهبود دهد:
همچنین این مناطق مغزی با شبکهی عصبی «mu opioid» مرتبط هستند، که در حین لمس شدن به شکل صمیمانه و تسکین درد فعال میشود. دلیل تکامل چنین شبکهی عصبی در مغز ما شاید به دلیل نیاز به تمیز کردن یکدیگر از شر انگلها باشد. به عبارت دیگر، یافتههای ما حاکی از آن است، که از آنجا که شکرگزاری با آن دسته از شبکههای عصبی در ارتباط است، که مربوط به پیوندهای اجتماعی و کاهش استرس است، ممکن است تا حدودی بتواند توضیح دهد، که چرا و چگونه داشتن احساسات شکرگزاری/سپاسگزاری در طولانیمدت منجر به فواید سلامتی میشود.
۳. احساس شکرگزاری میتواند در درمان افسردگی مؤثر باشد:
احساس شکرگزاری و قدردانی میتواند به افراد مبتلا به افسردگی کمک کند. امیدوارکنندهترین تحقیق در این رابطه توسط محققان دانشگاه ایندیانا با عنوان «تمرین شکرگزاری میتواند عملکرد مغزی افراد مبتلا به افسردگی را تغییر دهد» انجام شده است. محققان این تحقیق به شواهدی دست یافتند، که نشان میدهد قدردانی باعث ایجاد تغییرات ساختاری در همان قسمتهای مغزی میشود، که در تحقیق ما نیز فعال بود. چنین نتایجی یافتههای ما را تکمیل میکند و مؤید این مطلب است، که تمرین شکرگزاری ذهنی، تا چه حد میتواند مغز ما و سیستم عصبکشی آن را تغییر دهد و از اول بنا کند.
منابع:
• مهدی قاسمی / واحد آموزش دانشگاه پیام نور البرز
• Shia_news
• ربکا بارلو اردن
• کتابخانه دانشگاه برکلی
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©