رضا آنسته
موالید۱۹۸۲م- المحمرة،دکتوراه في اللغة العربیة وآدابها. نشر مجموعة “الرب والرماد” القصصیة عام ۲۰۱۹٫
طُبعت له عدة مقالات في مجلات محکمة منها:
أسلوبیة التبئیر في روایة عزازیل لیوسف زیدان في مجلة المشرق اللبنانیة.
طبوغرافیا السرد العربي والفارسي القصیر( عیناك قدری لغادة السمان والیوم الاول لغلي ترقي نموذجا) في مجلة الباحث الجزائریة.
مرایا البولیفونیة في روایة الزمن الموحش علی ضوء نظریة باختین السردیة في مجلة أدب عربي لجامعة طهران وله العدید من الکتابات والترجمات والقصص المنشورة علی مجلات و مواقع عربیة منها “الحوار المتمدن الحائز علی جائزة ابن رشد المرموقة ومرکز النور وصحیفة المثقف وصحیفة قاب قوسین الاردنیة و البیارق و موقع فرقد السعودي و الانهار الکویتي، والی و دروب ومجلة ألف الالکترونیة و غیرها…
شارك في العدید من المهرجانات کناقد في الاقلیم منها مهرجان الفجر للسلام الدولي..
وکتب العدید من المقالات في مجلة الحبر الابیض.
حائز علی المرتبة ۹ في اختبار الدکتوراه السنوي علی مستوی البلاد عام ۹۴٫ وله روایة قید الطبع.
رضا آنسته
دکترای زبان و ادبیات عرب در سال ۱۳۶۱ هجری خورشیدی در خرمشهر خوزستان زاده شد. اولین مجموعه داستانی وی به نام “الرب والرماد/خداوند و خاکستر” در پاییز ۱۳۹۸ به چاپ رسید.
از وی چندین مقاله در مجلات مطرح بینالمللی از جمله: سبکشناسی کانونسازی در رمان “عزازیل” نوشتهی یوسف زیدان در مجلهی لبنانی المشرق منتشر شده است.
تایپوگرافی داستان کوتاه عربی و فارسی چون “چشمانت سرنوشت مناند” از غاده السمان و “روز نخست” از گلی ترقی در مجلهی جزایری الباحث و همچنین آئینههای چند وجهی در رمان “روزگار هراس” با توجه به نظریهی داستاننویسی باختین در مجلهی ادبیات عرب دانشگاه تهران.
همچنین شماری از نوشتهها، ترجمهها و داستانهای منتشر شدهی وی در مجلات و وبسایتهای عربی نظیر گفتگوی متمدن برندهی جایزهی مشهور ابن رشد و مرکز النور، روزنامههای اردنی المثقف و قاب قوسین، روزنامهی البیارق و وبسایت عربستانی فرقد، الأنهار کویت، والی، دروب و مجلهی الکترونیکی الف و … منتشر شده است و مقالات متعددی را در مجلهی الحبر الأبيض/جوهر سپید به رشتهی تحریر در آورده است.دکتر آنسته در چندین جشنوارهی استانی از جمله جشنوارهی بین المللی فجر للسلام/سپیدهی صلح به عنوان منتقد حضور یافت. رضا آنسته رتبهی ۹ درکنکور سراسری دکتری را از آن خود کرد. وی در حال حاضر رمانی در دست چاپ دارد.
“حنيــــــــــــــن”
بــــــــــــي
حمامة
تحنُّ
إلى
قفصك؛
إلى رائحة
عشبة وحشية
في صدرك
تذكرُّ حنجرتي
بأعشاش النخيـــــــــــــل
بالمواويــــــــل والهديـــــــــل:
“آااه…
يا وجع جناحـــــــــــــــــي
الذي
يعشق
الضوء
والرحيــــــــــــل..
أي جرحٍ
هذا الذي
صنعَ المستحيـــــــــــــل!”
أطلق
حلمــــــــــــــــــي
ليطير…
إلى
الجزر المجهولة
و
ذهب السواحل
أو
حلِّق
معـــــــــــــــــــي
لنحترق
و
ننســــــــــــــــــى
الطحالب والضفاف
و
نسكن
المجرّات
و
نحصد
الفوانيس
و
نمتطي
الأيائل…
“اشتیاق”
درونم
کبوتریست
دلتنگ قفسات
دلتنگ عطر آن گیاه وحشی
روییده در سینهات
که یاد آشیانهای برفراز نخلها میاندازد
حنجرهام را
یاد غزلها و آوای شیدای کبوترها
آااه
از درد پر و بالی
که عاشق نور و عبورند
کدامین زخم
ناممکن را ممکن ساخت
رها کن رؤیایم را
تا بگشاید بال
به سوی جزائر ناشناخته
و گنجهای کرانه
یا
بگشای بال با من
که بسوزیم
و از یاد ببریم
خزهها و کرانهها را
و منزل گزینیم کهکشانها را
درو کنیم فانوسها را
و محمل گزینیم گوزنهای کوهی را
ترجمه: فاطمه نعامی