نویسنده: محمد نبهان
جامعه[۱] در اصطلاح جامعهشناسی گروه (های) انسانی است مشروط بر این که، دارای تعامل انسانی پایدار باشند. این تعامل حتماً تعامل فرهنگ ساختی و احیاناً منجر به تعامل علم ساختی هم هست از این روی تاکید بر بهبود کیفیت روابط و اصلاح شیوه های تعامل بین افراد یک جامعه زمینه تغییر و تحولات مثبت را ایجاد می نماید، از نظر هردر ، “آنچه در طول تاريخ بشريت به وجود آمده و در طول زندگي ملّتها موجود بوده، فرهنگ است و فرهنگ، والاترين مرحله توسعه بشريت در زندگي يك ملت است. [۲] تمرکز نخبگان هر جامعه ای به الگوی رفتاری آن جامعه، آسیب شناسی و سپس اصلاح جزء به جزء شاخصه های رفتاری آن جامعه غنای فرهنگی آن جامعه را افزایش می دهد و آن جامعه را به یک -جامعه دربَرگیرنده- مبدل می کند و نه یک -جامعه دربَرگرفته شده- باید توجه داشت دنیای امروز ما دنیای تقابل فرهنگ ها ست، فرهنگ های بی محتوا به دلیل کوچک شدن دنیای کنونی به واسطه عصر ارتباطات، درون فرهنگ های پر محتوا مُضمحل می شوند .
هابل و فراست كه فرهنگ را تقريباً در تمام فعاليتهاي بشري حاضر مي بينند، آن را بدين صورت تعريف ميكنند:
يك سيستم يكپارچه از الگوهاي رفتاری آموخته شده كه مشخصه اعضاي يك جامعه هستند نه نتيجه وراثت بيولوژيكي. از نظر آنها فرهنگ از لحاظ ژنتيكي از پيش تعيين شده يا غريزي نيست. آنها براي اتخاذ اين موضع دو دليل دارند :
- اول آن که فرهنگ آموخته مي شود.
- دوم هر فرد در بدو تولد به يك محل جغرافيايي خاص محدود مي گردد و در نتيجه در معرض پيامهاي خاصي قرار مي گيرد در حالي كه ساير پيامها را رد ميكند. تمام اين پيامها حتي اگر در مورد مذهب، خوراك، پوشاك، مسكن، اسباب بازي يا كتاب باشند، پايه و اساس فرهنگي دارند.[۳]
اگر با این نگاه پیش برویم ضرورت حکم می کند که نخبگان جامعه برای تحول اساسی جامعه خود، به خود بازگردند و تمرکز خود را بر محتوای فرهنگی جامعه خود قرار دهند تا بتوانند در فضای گفتگو به یک “جامعه دربَرگیرنده” مبدل شوند، برای اینکار ابتدا به ساکن جامعه نیازمند تزریق اعتماد به نفسی ست که باید توسط نخبگان صورت گیرد، این اعتماد به نفس نیز هرگز ایجاد نخواهد شد مگر با -به رسمیت شناختن یکدیگر- در این خصوص آیزایا برلین به نقل از هردر، در کتاب سرنوشت تلخ بشر تاکید می کند :
ارسطو از (( آنان )) است و لایب نیتس ( فیلسوف و ریاضی دان آلمانی / ۱۷۱۶-۱۶۴۶)، از (( ما ))، لایب نیتس با ما آلمانی سخن می گوید، نه سقراط یا ارسطو …
ارسطو اندیشمند بزرگی بود، ولی ما نمی توانیم به عصر او برگردیم ، دنیای او دنیای ما نیست. [۴]
این مرز بندی ها گرچه نخبگان و اندیشمندان را تا حدودی از گرفتار شدن جامعه به آفت فاشیزم نگران می کند اما واقعیت امر این است که مرکزیت قرار دادن باب ” گفتگو “و نگاه “دربَرگیرندگی” در جامعه با توجه به درون مایه و محتوای آن سبب افول این نگاه تک بعدی در جامعه می شود .
به طور مثال اگر در جامعه ای نویسنده هایش به فضای جامعه خود درحوزه های مختلف بپردازند و سرانجام برای نشر کتاب هایشان انتشارات فعال موجود در جامعه خود را تقویت کنند و یا مترجمین نگاه و اندیشه های متفکرین و نویسندگان جامعه خود را به زبان های دیگر منعکس کنند و یا با توجه به نیاز های جامعه، اندیشه های نوینی را از طریق ترجمه وارد فضای فکری جامعه خود نمایند، شعرا و یا ادبا، سمبل ها، نماد ها، احساسات و … جامعه خود را در آثار خود بگنجانند، اگر اهالی رسانه یک جامعه بتوانند خودشان را ملزم کنند که در رسانه های داخلی ورود کنند قطعاً نگاه عموم مردم آن جامعه به رسانه های داخلی شان منعطف خواهد شد و حتی رسانه های خارج از آن اقلیم، وادار خواهند شد برای شنیدن صدای آن جامعه به منابع و رسانه های آن ها رجوع کنند و …
اگر در ابعاد گسترده و در علوم مختلف نگاه “بازگشت به خود” از سوی نخبگان گسترش یابد و در جامعه ای نهادینه شود و بیاموزند که یک دیگر را به رسمیت بشناسند قطعا تحولی بزرگ در آن جامعه رُخ خواهد داد ، فراموش نکنیم به رسمیت شناختن یکدیگر به، به رسمیت شناخته شدن از سوی جوامع دیگر خواهد انجامید .. !
” محمد نبهان , ۳ , Jun 2019 “
منابع :
۱- آناتومی جامعه یا سنة الله: مقدمهای بر جامعهشناسی کاربردی، فرامرز رفیع پور، تهران: انتشارات کاوه، ۱۳۷۷
۲- «نشريه: انديشه حوزه» «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: ۷۷
۳- «كتاب: ارتباط بين فرهنگها» «مؤلف: لاري. ا . سامووار – ريچارد. اي پورتر – ليزا ا استفاني/مترجم: غلامرضا كياني – سيداكبر ميرحسني/صفحه: ۷۷/نشر: انتشارات باز» از مقاله تعريف فرهنگ از ديدگاه متفكران غربي، گردآوري و تنظيم : خدابخش نژادسليم
۴- آیزایا برلین ، سرنوشت تلخ بشر ص ۷۵