
تاکستانی در رهگذر (کرم علی درب)
میخائیل نعیمه (۱۹۸۸-۱۸۸۹) از ادیبان بزرگ مهجر و عضو «الرابطه القلمیه» و از منتقدان و اندیشمندان برجستهی ادبیات معاصر عربی به شمار میرود. او یکی از جریانسازترین ادیبان لبنان و از پیشگامان مکتب رمانتیسم ادبیات عرب است. «رمانتیسم زبان عرب چهرههای برجستهای از نوع خلیل مُطران، عقّاد، ابو شادی، نعیمه، ایلیا ابوماضی، نازک الملائکه و نزار قبّانی و دهها شاعر و نویسندهی دیگر عرضه کرده است» (۱)
ادبیات مهجر در واقع قیامی بود که بر تمام سنتهای کلیشهای و دستوپاگیری که انسان را از افقهای زیباییشناختی دور میکرد؛ عصیان کرد. ادبیات قبل از نهضت فکری ادبی مهجر، ادبیاتی به شدت پایبند به سنتهای ادبی و فکری گذشته بوده است. این رویکرد باعث شد، ادیبان نواندیش بر مردان دین، موروثات سنتی منجمد و سنتهای پوسیدهی شرق، که انسان شرقی را اسیر خود کرده بودند، عصیان کنند. آنان خود را پرچمدار نهضت ادبی_ اجتماعی به شمار میآوردند و مانند مصلحان اجتماعی رسالت خود را مبارزه با جهل، خرافهپرستی، جمود و رکود میدانستند. بر این اساس با شکلگیری نهضت اجتماعی، فکری و ادبی ادبیات مهجر که صبغهای رمانتیک داشت؛ ادبیات معاصر عرب وارد مرحلهی تازهای از شکوفایی و پویایی شد.
میخائیل نعیمه در کنار «جبران خلیل جبران» و «امین الریحانی» از جمله ادیبانی بود که تأثیر فراوانی بر زبان عربی و جریان فکری جهان عرب گذشت. وی ادیبی است که هستی را با دیدی صوفیانه مینگرد و جهان را رنگی عرفانی میزند چراکه «عرفان، نگاه هنری و زیباییشناختی نسبت به الهیات و دین است». او از مناسکگرایی جزماندیشانه و متحجرانهی دینی و مذهبی به شدت بیزار و گریزان است. میخائیل میخواهد که انسان از عبودیت کورکورانه و منجمدِ گذشتگان دست بکشد و با نگاهی عمیق و هوشیارانه به قضایا بنگرد و این ناشی از دیدِ زیباییشناختیِ وی به دین و هستی است.
میخائیل نعیمه برای خود رسالتی انسانی و اخلاقی قائل است و میخواهد با نگاه و بیانی آرمانگرایانه برای بشریت، جهانی سراسر زیبایی و نیکی بنیان نهد. او باور دارد انسان برای آنکه بتواند در بستر زندگیاش، سیر کمالی خویش را طیکند؛ نیازمند تجربهی چندین زندگانی است. وی معتقد است که انسان نمیتواند تمام حقایق هستی را به یکباره دریابد و درک کند و بهترین گریزگاه و درمان این اضطراب و تنش ِ وجودی و ثنوی میان روح و جسم، معنویت و عرفان است.
میخائیل نعیمه علاوه بر آنکه نگاه و بیان صوفیانهی ژرفی دارد، منتقد چیرهدستی است که با نوشتن مقالات انتقادی خود کمک شایانی به نقد و ادب آن دوره میکند. در نگاه او انسان مرکز ثقل هستی است و تمام مناسبات و مفاهیم هستی باید بر مدار انسان و اصالت وی بچرخد و غیاب آدمی از عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ادبی، غیبتی فاجعهآمیز خواهدبود.
مرگ و زندگی در نظر میخائیل از یک سرچشمهاند و آن سرچشمه، همانا روح متعالی است. مرگ، روی دیگر سکهی زندگی است. وی در تمام آثار خویش که بازتاب حالات و آنات روحی و فکری اوست؛ در پی تحقق رهایی خویش از بند زندان خواهشها و اسارتهای بیرونی است.
در نظر میخائیل نعيمه ادبیات رسالتی است انسانی. رسالتی که بر دوش ادیب متعهد به قضایای فکری، اجتماعی و سیاسی نهادهشده است. ادبیاتی که وجدان بیدار جامعه است؛ تمام احساسات و عواطف و دردهای آنها را منعکس میکند و ادبیاتی که اینگونه نباشد؛ در خدمت رکود و زر و زور و تزویر خواهدبود. این امر باعث میشود که بر تمام مظاهر غیرانسانی عصیان کند.
شخصیت ادبی و فکری میخائیل نعیمه، ابعاد ژرف و مختلفی دارد. وی میخواهد مانند پدیدارشناسان، لایههای ظاهری اشیاء و مفاهیم را کنار بگذارد تا به کنه هستی و اشیاء برسد. رویکرد کلی اندیشه و نگاه او، رویکردی اشراقی است. از وی آثار فراوانی به یادگار ماندهاست که از جملهی آنها میتوان به «کرم علی درب»، «الغربال»، «همس الجفون»، « مذکرات الأرقش »، «من وحی المسیح»، «مرداد» و «الآباء و البنون» اشاره کرد.
تاکستانی در رهگذر (کرم علی درب)
کتاب «تاکستانی در رهگذر» گزینگفتههای اجتماعی، عرفانی و اندیشهورزانهی میخائیل نعیمه است که در خلال آن با نگاهی منتقدانه و لحنی پیامبرگونه به هستی و مناسبات انسانها نگریستهاست. وی با نقدی استوار به نقد سنت، تقلیدها و کلیشههای مردم میپردازد و آنان را به واکاوی خویش فرا میخواند. بر این اساس در کتاب تاکستانی در رهگذر، «انسان» باشندهای است که نگاهش از برون به درون معطوف و جویای گوهرِ راستینِ خویشتنِ خویش است.
میخائیل نعیمه در این اثر گاه به صراحت و با زبانی گزنده و انتقادی، آرای خویش را بیان میکند و گاه به تمثیل و حکایتهای نمادین تمسک میجوید تا دیدگاه خود را در این لفافه عرضه دارد. وی در این کتاب در حالی مضامین بیشماری چون: مرگ، تولد، خدا، طبیعت، معاد، بودن، خرد، تقالید، زر و زور و تزویر، زُهد، جاودانگی، تأمل، سنت و انسان را مطرح میکند که «انسان» در مرکز تمام این مناسبات قرار دارد؛ انسانی که میخائیل نعیمه آرزو دارد به اَبَرْانسان ارتقاء یابد و از منظر فراختری به جهان بنگرد.
ساختار این کتاب بر اساس گزینگفتههای گوناگون است و از لحاظ مضمون ظاهراً یکپارچه نیست؛ بهطوری که گاه چندین گزینگفته به طور متوالی با یک مضمون میآیند و گاه مضامین گوناگونی پیدرپی آمدهاند اما در حقیقت، «تاکستانی در رهگذر» نظم پریشانی است که میخواهد ابتدا الگوهای ذهنی کلیشهشدهی مخاطبان را درهم ریزد و طرحی نو دراندازد! سپس مخاطبان را با مضامین و بارقههای صوفیانه و حکمتآمیز خویش همراه سازد. به همین دلیل است که ما در این کتاب هیچ عنوانبندی یا فصلبندی خاصی نمیبینیم و مخاطبان مستقیماً به ساحت مضامین و مفاهیم کتاب پرتاب میشوند تا بیواسطه با خرد نابش رویاروی گشته و با چالشهای آن دستوپنجه نرم کنند. از این رهگذر است که میخائیل نعیمه با لحنی پیامبرگونه سخن میراند و میگذرد: «خواننده به اندازهای از کتاب میخواند که کتاب از او میخواند!» یادداشت مترجم.
۱-شفیعی کدکنی، محمدرضا،۱۳۹۰؛ با چراغ و آینه. چ دوم، تهران: سخن.
کتاب تاکستانی در رهگذر(کرم علی درب) .اثر میخائیل نعیمه.
مترجم: صالح بوعذار.
نشر سیب سرخ. تابستان ۹۹.