نویسنده: ندا مشرف پور؛ کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی
در بسیاری از کتابهای تاریخی، فلسفی و روانشناسی میتوانیم دلایل متعدد و متنوعی را برای فرزندآوری و معنای ادامه نسل در انسانها بیابیم. از دلایلی که ریشه اقتصاد محور دارند و فرزند را در نقش نیروی کار معرفی می کنند تا دلایل روانشناختی چون ترس از تنهایی یا باقی گذاشتن اثر از خود بعد از مرگ و … .
اگر دقیقتر نگاه کنیم بعضی از این دلایل در دنیای امروز ما منسوخ شده است یا جایگزینهای دیگری برای آنها تعریف شده است. مثلا با مکانیکی شدن کشاورزی و ورود تکنولوژیهای جدید دیگر به فرزند چون گذشته نگاهی به عنوان نیروی کار نمیشود و با بالا رفتن آگاهی در میان مردم ، کمتر افرادی هستند که برای پر کردن تنهایی خود اقدام به فرزند آوری میکنند. دلایل فرزندآوری هم در دنیای ما دستخوش تغییرات است آنچنان که بسیاری از زوجها تمایل به داشتن تنها یک فرزند دارند.
بالارفتن سن ازدواج، افزایش هزینههای زندگی، بالا رفتن سطح انتظارات و شاخصهای رفاه در جامعه، افزایش راههای پیشگیری (کاهش بارداریهای ناخواسته)، پیشرفت سطح بهداشت و کاهش مرگ و میر کودکان، اشتغال زنان و … را میتوان از جمله دلایل تمایل به تعداد کمتر فرزندآوری در زوجین مطرح کرد. حال سوال این است که این اتفاقی خوب است یا بد؟
نکته مهم این است که بیایید این موضوع را بدون ارزش گذاری نگاه کنیم و درصدد خوب یا بد بودن آن نباشیم.
از نگاه علم جمعیتشناسی، ایده آل ترین وضعیت جمعیتی در شرایط فعلی، نرخ جایگزینی است. که هر زوج دو فرزند داشته باشند. اما این نگاه هم ریشه اقتصادی دارد و به دنبال رسیدن به تعادل است.
از نگاه بسیاری روانشناسان در گذشته، تک فرزندی به سبب آسیبهای رفتاری چون توجه بیش از اندازه به کودک و نبود رقیب در خانواده و… توصیه نمیشد.
از نگاه فرهنگ عامه نیز برخی اصطلاحات و اشعار نشان از مضموم بودن تک فرزندی دارد، عباراتی چون تک فرزندها لوس و خودخواه هستند تا صفتهای مضموم دیگر.
اما تک فرزندی پدیدهای رو به رشد در فرهنگ مدرن و جامعه امروزیست. امروزه سبک زندگی فردگرایانه، به گونهای دارد پیش میرود که مفاهیمی که تا پیش از این مسئله و مشکل خوانده میشد، به یکی از اصول این سبک زندگی تبدیل شده است و دیگر مشکل نیست. و حتی درصدد کمرنگ کردن و یا حل آنها بر آمده است. ارزش و بهای زیاد به ارتباط انسانی چون دوست و همکار جایگزین ارزش ارتباط خواهر-برادری شده است. شنیدن جملاتی چون : آدم نمیتواند خانواده خود را انتخاب کند اما میتواند دوستانش را انتخاب کند و … . بازهم تاکید میکنم به دنبال ارزشگذاری و خوب یا بد بودن این سبک زندگی نیستیم. این سبک زندگی هم نقاط قوت و معایب خاص خود را دارد که از فرد به فرد، خانواده به خانواده و جامعه به جامعه متفاوت است.مثال آنکه امروزه بسیاری از پدران و مادران به دلیل حفظ و یا پیشرفت جایگاه شغلی و اجتماعی خود، دیگر مثل گذشته به دنبال داشتن خانوادهای پر جمعیت نیستند و به داشتن یک فرزند که سطح کیفیت زندگی بالاتر و امکانات بیشتری داشته باشد را ترجیح میدهند. مادرانی که زیبایی بدن، ادامه دادن تحصیل و رشد جایگاه اجتماعیشان برایشان مهم است و دیگر چون گذشته تنها خود را مادر خانهدار معرفی نمیکند. در کنار پدرانی که به لحاظ اقتصادی ترجیح میدهند فرزندان کمتری داشته باشند تا امکانات بیشتر و بهتری را برای آنان فراهم کند. و پیش از همه اینها بالا رفتن سن ازدواج جوانان قرار دارد که فرصت فرزندآوری را به شدت کاهش میدهد.
همه این عوامل در کنار هم آمار تک فرزندی را در جامعه ما بالا میبرد. اما والدین امروز هم والدین دیروز نیستند، آنان با توجه به آموزشهایی که دیدهاند و با توجه به وضعیت بهتر مالی نسبت به گذشته، کودکانشان را به گونهای دیگر تربیت میکنند. تا آنجا که دوستی با همسالان جایگزین رابطه خواهر و برادری میشود. اختصاص زمان بیشتر والدین با فرزندشان، رابطهای عمیقتر را شکل میدهد و … .
از آنجا که در علم جمعیتشناسی، این نظریه اثبات شده است که طبیعت خود بهترین تنظیمکننده جمعیت است پس دیگر لازم نیست که نگران کاهش و یا افزایش جمعیت نیز باشیم. تک فرزندی را به عنوان تصمیمی بالغانه از سوی زوجین بپذیریم و به این تصمیم احترام بگذاریم.
هر گونه کپیبرداری از این مقاله، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©