سعدی یوسف در ابوالخصیب، بصره به سال ۱۹۳۴ میلادی متولد شد. تحصیلات دبیرستان را در بصره به اتمام رساند. امّا پس از دریافت لیسانس افتخاری و گذراندن یک دوره زندان در دههی ۷۰، عراق را ترک کرد چرا که به گفتهی او “حاضر به خوابیدن در خانهی اشباح” نبود و هرگز مصلوب “چهارچوب”های کلیشهای نمیشد.
ایشان بعد از اینکه در دههی هفتاد زندانی شد، عراق را ترک کرد و به الجزایر، لبنان، یمن، سوریه، تونس، قبرص و یوگسلای رفت. به کارهای مختلفی از جمله تدریس و روزنامهنگاری مشغول شد و سال ها از این کشور به آن کشور در رفت و آمد بود تا اینکه در لندن مستقر شد.
وی یکی از برجستهترین شاعران حال حاضر جهان عرب است که به سبک شعر آزاد، شعر میسراید. همچنین « کارهای او از مقاله گرفته تا پژوهش و نوشتههایش نوآوری در شعر، ذوق تکنیکی و قوهی ادراک زیباییشناسی او را نشان میدهد. وی در به وجود آوردن چشماندازها و تصویرهای فنی چیرهدست میباشد.» در شعر زیر میگوید:
« من فرزند پیادهروها،
خاک و زمینم
مدرسهی من خیابان
و فریاد و هلهله است
حاضر به خوابیدن در خانهی اشباح نیستم
جایی که پردههای کتانش آویخته شده
و آب در جوار آن لبشور است
و عکسِ در چارچوب، ظاهر خود را از دست میدهد.»

وی در مصاحبهای با محمد العناز در سایت «دروب» گفته تاکنون حوالی هشتاد کتاب منتشر کرده است. کارهای او شامل شعر، داستان کوتاه و مجموعه مقالات و ترجمه میباشد.
ایشان بیش از بیست و چهار کتاب و مقاله از زبانهای دیگر و از نویسندگان به نامی همچون والت ویتمن، یانوس ریستوس، لورکا، کافافی و… به زبان عربی ترجمه نموده است. همچنین آثاری به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی تألیف و سروده است.
وی به دریافت جایزهی سلطان العویس نائل شد که بعداً توسط دولت امارات متحدهی عربی از وی سلب شد. همچنین موفق به کسب جایزهی جهانی ایتالیا، جایزهی کافافی در سال ۲۰۰۰ برای بهترین مؤلف خارجی، در سال ۲۰۰۸ شد. جایزهی متروپولیس مونترال کانادا و در اکتبر ۲۰۰۹ جایزهی جهانی الأرکانة کشور مراکش به وی تعلق گرفت و در سال ۲۰۱۱ جایزهی دههزار دلاری نجیب محفوظ را در دفتر دائمی اتحادیه نویسندگان و دانشمندان عرب در قاهره دریافت کرد. گرچه به نظر بعضی روشنفکران عرب دادن این جایزه به سعدی یوسف، به علت مواضع سیاسی او در مورد آنچه موسوم به بهار عرب و هجو برهان غلیون و غیره، درست نبوده، ولی کانون نویسندگان عراق فارغ از اندیشههای سیاسی او با توجه به جایگاهش در شعر امروز عرب وی را شایستهی دریافت این جایزه میداند و از وی حمایت نمود.
سعدی یوسف یک سیاستمدار چپگرای جدل برانگیز و صاحبنام است و مسائل سیاسی و اجتماعی کشورش عراق و جهان عرب را دنبال میکند. بعضی از اشعار او بازتاب دهندهی نظرات سیاسی اوست. وی شدیداً از اشغال عراق توسط امریکا بر آشفت. همچنین با تخریب زیرساختهای لیبی و کشتار مردم آن بوسیلهی ناتو مخالفت کرد و بر این باور است که امریکا و کشورهای غربی به خاطر منافع خود و نفت لیبی دست به این کار زدند نه آزادی مردم لیبی. این موضوع در شعر «ای ربیع عربی» بازتاب یافته است:
« این چه بهاری است؟
میدانیم دستور از یک سازمان خاص امریکایی صادر شده
همانطور که در اوکراین، بوسنی و کوزوو و … اتفاق افتاد
میخواهند در خاورمیانه و شمال افریقا رخ بدهد. »
در ادامه نمونههایی از کار ایشان تقدیم میشود:
- شعر
زنان بازار مصُلَی
در طنجه باران میبارد
در این صبحگاه زنانِ بازار مصُلَی بیپول خواهند ماند
چگونه زیر باران بنشینند
تا سبزی
نان
و پنیر خانگی بفروشند؟
باران
نعمتی است برای کشاورزان و مالکان ثروتمند
مزرعههاست
ولی
ولی زنانِ بازار مصُلَی
فروشندگان سبزی، نان
و پنیر خانگی
…..
غروب بندرگاه
سه مرغ دریایی
با شتاب دور هتل میچرخیدند
پس از آن
با شتاب طرف دریا رفتند
غروب آرام آرام
گذرگاهها،
قدمهای دختران
و گاریهای فروشندگان را میپوشاند
ولی شب فرا خواهد رسید
و دور خواهند شد دختران
و دور خواهند شد فروشندگان
…..
اندیشههای ۸ شباط
در اتاق هتل
به رغم بسته بودن پنجره
و کشیده بودن پرده
به نظرت میآید،
مرغ دریایی سرگردان است
در غفلت
صدایش را میشنوی
نزدیک آنتن فرستنده؛
مرغ دریایی
و نوری را که تا حفرهی «دیجور» دنبال میکنی
یک دفعه به نظرت میآید
….
مه
کشتیها دیده نمیشوند در رود
تکدرختان پنهان میشوند،
پنهان میشوند میان چادر پنبهای آسمان
تنها سیاهی حصار است،
که در سفیدی قد علم کرده است
پرندگانی که صبح زود آواز میخواندند، آرام میگیرند.
نور اطراف چراغ ضعیف میشود.
سبزی علفزار در ژرفا دفن میشود.
کبوتران نمیآیند…
بیشه درهای خود را بست
و در مه پنهان شد.
….
رباعی
ابرهای خاکستر تپهها را میپوشاند
نزدیک است دریاچه یخ بزند،
و پرنده ناپدید شد.
بعد از ظهر به میخانه روستا خواهیم رفت
آبجو تگری شده است
و پردهها سنگین شدهاند از مه
کلیسا در دامنهی کوه همچنان که بود میماند
در میدان، سربازان کشته شدهاند
و در برج کلاغی بود.
غروبی بی سوز و گداز، و شمعهای یادبود.
غروبی بدون آواز
غروب مرا سرگردان میکند، در بیابان جایی که خرابی است.
- نمونه اشعار ترجمه شده از زبانهای دیگر
لی بو
شاعر چینی ( ۷۰۱- ۷۶۲ م)
آواز شانگ- گان
در آغاز عشقی بر پیشانیام نوشته شده
من بازی میکنم و نزدیک ِ در گُل میچینم
تو میآیی، دور چاه میچرخی،
بر روی اسب چوبینی و پراکنده میکنی آلوچه سبز را،
ما در روستای شانگ – گان هستیم
دو کودک بدون بیقراری و تنفر.
در چهاردهسالگی همسرت خواهم شد
خجالتیام و چشمم را میدزدم تا ملاقاتت نکنم.
سرم را خم میکنم، به دیوار تاریک چشم میدوزم
اگر هزار بار هم صدایم میکردی
هرگز چشمانم را به طرفت بلند نمیکردم
….
….
من پائیزم
و از سوی باغ غربی پروانههای زرد زوجزوج هجوم میآورند
من برای دیدن آنها حرکت میکنم…
رنگ چهرهام میبازد
گویا جوانیام در حال گذر است…
اگر در این روزها برگردی
نونو ژودیس
شاعر پرتقالی متولد سال ۱۹۴۹م.
پرندهی سیاه
نوک پرندهی سیاه در قفس
زرد کمرنگ بود،
نه کمتر از بیرون قفس
پرندهی بدبخت در گوشهی قفس در خود فرورفته
و پنداری خجالتزده است
حال آنکه خطا از آن کسی است که او را در قفس محبوس کرده
او میداند که پرندهی سیاه از آسمان سقوط نمیکند
پرندگان دیگری هستند همچو او
پرندگان انسان
در قفساند؛ با وجود منقار زردشان
آنها آواز نمیخوانند
و پرواز نمیکنند و حرف نمیزنند
به سبب سکوت کاهنان
و لالاند نسبت به بصیرت پیامبران
اتفاقی درِ قفس را باز کردم
امّا پرنده سر جای خود ماند
نه بیرون میرود
نه داخل میشود