یک بار برای کاری، به یکی از شعب بانکی مراجعه کردم؛ رمز پویا! گویا این رمز، چنان معضلی به پا کرده بود که کارم را تا روز سوم به درازا کشاند. واقعیت امر چنان که فکر می کردم هم، این چنین نبود. روز سوم که برای رمز پویا مراجعه کردم، قبلش تردید داشتم که آیا به رئیس بانک در این خصوص بگویم یا نه! خلاصه اینکه بگم یا نگم، چاره را در ترفندی روان شناختی یافتم. گفتم بجای جار و جنجال، بهترین کار استفاده از سیاست هایِ روان شناختی است. به همین منظور، به همان کارمندی که کارم پیش او لنگ بود مراجعه کردم:
سلام – ببخشید: تو این بانک کدام یک از کارمندان بهتر از شما می تواند کارم را راه بندازد؟
کارمند: کارتون چی هست؟
من: رمز پویا
کارمند: فقط همین؟
من: بله، فقط همین.
کارمند: من انجامش می دهم.
«بعد از ۱۵ دقیقه»
من: متشکرم . فقط یک چیز، اینکه گفتم چه کسی بهتر از شما کارم را انجام می دهد، بنطر می رسید سوال بی جایی بود درسته؟ اما اگر این سوال را نمی پرسیدم، احتمالاً تا هفته آینده کارم طول می کشید. ما انسان ها ظاهراً حس برتری جویی و حسادت در وجومان نهفته است. تا گفتم چه کسی بهتر از شما …گفتید من! فراموش نکنید این روز سوم هست که بخاطر رمز پویا مراجعه می کنم. خدانگهدار.
خودشیفتگی
از زمانی که زاده می شویم، احساس نیاز به توجهی عمیق را تجربه می کنیم. بقا و شادی ما به پیوندهایی وابسته است که با دیگران ایجاد می کنیم. اگر دیگران به ما توجه نکنند، در هیچ سطحی نمی توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. همه ما خودشیفته ایم؛ البته برخی از ما این ویژگی را عمیق تر در خود جای داده ایم. یکی از دلایلی که بسیاری از افراد مرتکب جنایت می شوند یا دست به خودکشی می زنند، همین نیاز به دیده شدن است.
اگر بخواهیم خودشیفتگی را به طور کلی تقسیم کنیم، خودشیفتگی دو نوع است: هم نوع سالم دارد و هم نوعِ بیمارگونه! در هر دو نوعِ خودشیفتگی، اعتماد بنفس وجود دارد، اما در نوع سالم، اعتماد بنفس صادقانه یا اصیل و در نوع بیمارگونه اعتماد بنفس کاذب! هر دو رسالت خاص دارند. نوع سالم رسالت بشر دوستانه و نوع بیمارگونه، لِه کردن آدم ها، دقیقاً مثل رهبران دیکتاتور؛ با این تفاوت که برخی، لِه کردن آدم ها را آرام تر انجام می دهند، مثل تحقیر کردن!
«زن ۲۹ ساله ای از اینکه از طرف همسر خود مورد بی مهری و بی توجی قرار می گرفت، بارها اقدام به خودکشی کرد. این زن اذعان کرد: همسرم همیشه می گوید از اجدام گرفته تاکنون زنان ما همیشه از همسران خود اطاعت می کردند و هیچگاه در رسومات ما نبوده که باید آنچنان به زن ها بها داده شود»
چنین تفکرات بدوی، اگر آنها را جز تفکرات بیمارگونه افراد خودشیفته در نظر نگیریم، حتماً خواستگاه فرهنگی دارند. به عبارتی در خانواده این مرد، فرهنگ موجب شکل گیری این موضع علیه زنان شده است. فرهنگی که مورد بازخواست قرار نگرفته و حداقل لازم است چنین سوالات مهمی پرسیده شود که چرا نباید به زن بها داده شود یا مورد توجه قرار نگیرد و چرا باید همواره مطیع همسر خود باشد؟ بنظر می رسد، مورد چالش قرار دادن چنین افکاری در چنین فرهنگِ معیوبی، برای این دسته افراد دردناک است، بنابراین تا نسل ها در این خانواده ادامه داشته است.
خودشیفتگی حتی ممکن است افراد را مستعد نگه داشتن نگرش های قوم محورانه کند. برای مثال، بیزامیک و دوکیت (۲۰۰۸) در نمونه ای از دانشجویان دانشگاه نیوزیلند، رابطه ای مثبت بین خودشیفتگی (خودمحوری) و قوم محوری (قوم گرایی) بین گروهی یافتند. در یک مثال بارزتر، خودشیفتگی ممکن است چنان عمل کند که یک گروه و حتی یک کشور را تحت سیطره خود قرار دهد. در تعبیر علوم سیاسی، چنین امری را تمامیت خواهی یا توتالیتاریسم می گویند که در مورد حکومت های تمامیت خواه مصداق دارد. در این نوع حکومت، حکومت تقریبا بر تمام شئون زندگی عمومی و رفتارهای خصوصی شهروندان نظارت و کنترل دارد. یکی از این موارد، مطالعات میدانی کولیج و سگال در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ در زمینه سه دیکتاتور، هیتلر، صدام حسین و کیم جون-ایل بود. بر طبق این مطالعه هر سه دیکتاتور در مورد شش اختلال شخصیتی با هم مشترک بودند و تنها ترتیب آنها در هر کدام متفاوت است. این اختلالات عبارتند از: آزارگری، جامعه ستیزی، پارانوئید(بدبینی)، خودشیفته، اسکیزوید و اسکیزوفرنیک گونه.
علیرغم اینکه خودشیفتگی در روان شناسی اختلال بحساب می آید، اما نوع دیگری از خود شیفتگی وجود دارد که رابرت گرنین در کتاب قوانین طبیعت انسان، آن را خودشیفتگی سالم نام نهاده است. در زندگی روزمره ما با افرادی مواجه می شویم که قاطعیت دارند؛ یعنی برقراری ارتباط صادقانه، صریح (مستقیم و روشن)، توام با احترام متقابل و اصیل که سرانجام به بُرد-بُرد می انجامد. ما گمان می کنیم که چنین افرادی خودشیفته یا مغرورند، در صورتی که این یکی از ویژگی های خودشیفتگی سالم است. یک ویژگی دیگر از خودشیفتگی سالم «مهارت نه گفتن» است که در این زمینه کتب و مقالات زیادی نگاشته شده است. این دو ویژگی برجسته، از ویژگی های افراد با خودشیفتگی سالم است. اما آن روی دیگر سکه با افرادی مواجه هستیم که این خودشیفتگی را عمیقاً درون خود نهادینه کرده اند. اگر چه این مسئله بدون علت نیست اما اجازه دهید با نوعی خودشیفتگی عجیب، شما را آشنا کنیم که در هیچ کدام از این طبقه های ذکر شده نمی گنجند. شاید این نوع خوشیفتگی را بهتر است، خودشیفتگی قانون گرا بنامیم. دکتر سرگلزایی در مقاله ای تحت عنوان «کارمند شریف اداره سلاخی» در خصوص نوابغی سخن گفته است که همراه با هیتلر، جنایات بزرگ را سازمان دهی می کردند. یکی از این افراد «آدولف آیشمن» مهندس آلمانی که مأمور طراحی سیستم راه حل نهایی Final) Solution) بود.
ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاه های کار اجباری می فرستاند. بعد نوبت به یهودی ها رسید. زن و مرد در این اردوگاه به کار طاقت فرسا می پرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت می کردند. وقتی بیمار و ناتوان می شدند به «حمام» فرستاده می شدند. در حمام ها گاز سمی استنشاق می کردند و ظرف چند دقیقه بدون صرف فشنگ جان می دادند. سپس جنازه ها را در کوره ها می سوزاندند، «تمیزترین» شکل کشتار! چه کسی این سیستم «تمیز» را راهبری می کرد. آدولف آیشمن.
گوبلز، گورینگ، هیملر نیز، نمونه های دیگری از «نوابغ مؤمن به پیشوا» بودند.
یکی از معروف ترین کسانی که پرونده آیشمن را پس از آنکه متفقین در سال ۱۹۴۵ برلین را محاصره کردند، مورد مطالعه قرار داد، هانا آرانت بود. نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:
۱-آیشمن هیچ گونه بیماری روانی نداشت
۲-آیشمن در تمام سال های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانونمند، و ظیفه شناس و «نمونه» بود!
۳-آیشمن هیچ سابقه پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته می شد!
۴-آیشمن اعتقاد داشت به عنوان یک «تکنوکرات» به «وظایفش» عمل کرده است، سیستمی که در آن کار می کرد «مأموریتی» را به او محول کرده و او هم به بهترین نحو مأموریت را «مهندسی» کرده بود!
نویسنده حکیم میاحی روان شناس
منابع
۱-گرین، رابرت(۱۳۹۸). قوانین طبیعت انسان. ترجمه فاطمه باغستانی. تهران: نسل نواندیش
۲-کنت دی کنت(۱۳۹۴). روان شناسی میان فرهنگی. ترجمه: سیدعلی حسینی مدنی، علی باصری و انسیه بابایی. تهران: فرا روان.
۳-عبدالملکی، سعید(بی تا). روان شناسی سیاسی. تهران: پیام نور
۴-میاحی، حکیم(۱۳۹۸). روان شناسی روابط. فصلنامه علمی دانشجویی روان نویس، گروه روان شناسی و مشاوره دانشگاه شهید چمران اهواز، ۷(۱۱)، ۸-۹٫
۵-سرگلزایی، محمدرضا(۱۳۹۷). جنون قدرت و قدرت نامشروع:در باب فاشیسم-توتالیتاریسم و کاپیتالیسم. تهران: دانژه.
۶-ویکی پدیا
درود
ضمن تشکر از مطالب پربار شما و آیشمن مثال جاابی بود
متشکرم
مقال يستحق القرائه احسنتم👌
خیلی عالی و پرمحتوی👏👏👏موفق و پاینده باشی
مثل همیشه عالی
مثل همیشه عالی ست
عالی بود آقای میاحی 👌👌
داستانی که برای شروع مقاله استفاده کردید بسیار جالب بود ، مخاطب به خواندن مقاله جذب می کرد.
با آرزوی موفقیت های روز افزون🙏
احسنت استاذ حكيم