يوم کانت کلماتي
تربة ..
کنت صدیقا للسنابل .
یوم کانت کلماتي
غضبا ..
كنت صديقا للسلاسل
يوم كانت كلماتي
حجرا…
كنت صديقا للجداول .
يوم كانت كلماتي
ثورة ..
كنت صديقا للزلازل
يوم كانت كلماتي
حنظلا ..
كنت صديق المتفائل
حين صارت كلماتي
عسلا ..
غطی الذباب
شفتي !…
شعر: محمود درویش
ترجمه: نگین خسرجی
آن دم که خاک بودند
کلماتم
همدم خوشههای گندم بودم
آن دم که خشم بودند
کلماتم
همدم زنجیرها بودم
آن دم که سنگ بودند
کلماتم
همدم رودها بودم
آن دم که قیام بودند
کلماتم
همدم زلزلهها بودم
آن دم که حنظلی تلخ بودند
کلماتم
همدم خوشبین بودم
آن دم که عسل شدند
کلماتم
مگسان دور لبانم
حلقه زدند