دروغ: سخنی بر خلاف حقیقت، ادعای باطل برای نشان دادن حقیقت، فریب دادن برای پیشبرد اهداف خود.
اگر چه مقولهی دروغ در زندگی عموم به عنوان یک رفتار قابل نکوهش معرفی میشود، اما در عرصه سیاست بینالمللی رفتاری پذیرفتنی است، زیرا گاهی دلایل استراتژیک خوبی برای رهبران وجود دارد تا به دیگر کشورها و حتی مردمشان دروغ بگویند.
صفحات تاریک تاریخ را که ورق بزنیم
شاهد شکلهای گوناگونی از حکومتهایی که با دروغ و به گمان آنکه میتوانند با گسترهی مرزهای خود به شکلهای مختلف سالیان سال با فریب ملت خود و دیگر ملتها بر آنها حکمرانی کنند هستیم.
حکومتهایی که سلاح آنها فریب، دروغ و کشتار است.
کتاب “چرا سیاستمداران دروغ میگویند؟” نوشتهی جان جی مرشایمر که کتاب جالب و خواندنی است بخشی از دروغهای حکومتها را روایت میکند که البته بخش بسیار کوچکیست.
در این کتاب آمده است:
همچنین میتوان نمونههایی از دولتهایی را یافت که بر اساس دروغ بنا شدهاند. پس دروغ نه تنها بر جامعه حاکمیت مییابد بلکه خود حاکمیت را هم در بر میگیرد و به مثابهی شیوهای حکومتی عمل مینماید که با دروغ به قصد تحمیق آحاد جامعه خود حکومت میکند.
صحبت قابل توجه این است که چرا حکومتها به نام مقدسات دروغ میگویند، انواع و وجوه مختلف مقدسات در بین ملتها مد نظر است و قطعاً فقط دین و مذهب نیست، انسان نیز مقدس است و این در ادیان و حتی بی دینها(Irreligion) موجود و ذکر شده است که انسانِ به معنای آنچه که باید نزد خدایان، مقدس و قابل احترام است.
تصاویر و فیلمهای دیکتاتوران تاریخ را که ببینیم شاهد آن هستیم که کنار کودکان در حال بازی، خندیدن و بغل کردن آنها هستند. این شکلی دیگر از دروغ و عوام فریبی است چطور انسان میتواند در آن واحد میلیونها کودک را قتل عام کند و جلوی دوربینها اظهار انساندوستی بکند.
در کلیپی کوتاه تصاویری از زندگی شخصی راینهارد هایدریش، فرمانده گشتاپو در آلمان نازی و ملقب به قصاب پراگ را که ببینیم کودکی را بغل کرده و با او میخندد، یا موسولینی یکی از چهرههای دیکتاتور تاریخ را میبینیم که کنار خانواده و یا انبوهی از مردم ایتالیا در حال لبخند زدن است
همان مردمی که بعدها ضرب المثل
“پای دروغ کوتاه است” را گفتند و شاهد مرگ فجیع یکی از دیکتاتوران تاریخ بودند
این تناقض و دو رویی در ذهن نمیگنجد.
این فریبها روزی جان فریبدهنده را خواهد گرفت. این در ذهن نمیگنجد به هیچ وجه… و تاریخ مملوء است از اینچنین شخصیتها.
ساز و کارهای مدیریتی، حکومتی، سیاسی و اجرایی اینگونه است. یعنی مناسبات حکومتی و سیاسی به گونهای است که انسان ها می گویند که باید دروغ بگوییم. به عنوان مثال برای شکل گیری حکومت اموری به دروغ شکل میگیرد و آن را مجاز می دانند و برایش از دین و مذهب خودشان دلیل میآورند و می گویند لازم است برای حکومت دروغ گفته شود یا برای حفظ این سازمان لازم است دروغ گفته شود، یا اینکه ممکن است انسانها در ساز و کارهای اجرایی در تنگناهایی قرار بگیرند که برای پیشبرد کار خود بگویند چارهای نیست و باید دروغ بگوییم.
چرا که شریان حیاتی و البته موقت، و ستون رنگین و توخالی حکومتها دروغ است.
و این دروغ به طور سیستمی و از قبل برنامه ریزی شده از قلب حکومت به سایر اعضای حکومت منتقل میشود که بتواند عمر افولی و فناپذیر یک حکومت رو حتی اگر یک روز بیشتر هم شده تدوام ببخشد.
در ادیان مختلف دروغ نکوهیده و گناه تلقی شده است. همانطور که دین اسلام در آیات و احادیث مختلف آورده است که دروغ عملی زشت، غیر اخلاقی و ناپسند است و حتی این جملهای که بین مردم رواج دارد(دروغگو دشمن خداست) در احادیث مختلفی ذکر شده است و از فرد دروغگو به عنوان دشمن و محارب خدا یاد میشود.
همانطور که حضرت علی علیه السلام در خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه به نکته ای اشاره می کنند و می گویند: «وَ کانَ ذلک الزمانُ ذئابًا ، و سلاطینهُ سباعًا ، وّ اَوْساطُهُ اُکّالاً، وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً، وَ غارَ الصِّدْقُ، وَ فاضَ الْکَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّهُ بِاللِّسانِ، وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَ صارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفافُ عَجَباً، وَلُبِسَ الاِسْلامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً؛ زمانی می آید که مردم گرگ هم می شوند و زمامداران و حکومتداران درندگان، طبقه متوسط خرده شده و له شده، و فقیران مرده. صداقت در چنین مناسباتی رخ بر میبندد و دروغ میجوشد. به زبان همه اظهار دوستی به هم میکنند و در دلها همه با هم کینه و دعوا دارند. قانون شکنی خلاف کاری نسب انسان ها میشود و پاکدامنی مایه شگفتی میشود و اسلام مانند پوستین وارونه می گردد»
همانطور که حضرت مولانا در شعری از اشعار جاودانهاش گفته بود:
به تسبیح و به ذکر چند وردک
مکن شیخی دروغی بر مریدان
وردهای دیکتاتورانِ تاریخ که به لباسهای مختلف ملبساند تا زمان معلوم و محدودی به کارشان خواهد آمد چرا که مردمانشان روزی بیدار خواهند شد و تخت و تاج دغل را وارونه خواهند کرد
چرا که این سخن پیامبر اعظم صلوات الله علیه که: (الملك یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم) حکومت با کفر برپا میماند ولی با ظلم نه، نمونهی مبرهنی است که ظلم، دروغ و فریبکاریست.
حالا اگر دروغ را از نظر علمی بررسی بکنیم
خواهیم دید که در علم روانشناسی دروغ گویی به عنوان یک نشانه در برخی از اختلالات روانی دیگر مانند مبتلایان به اختلال شخصیت ضد اجتماعی و مرزی و اختلال کردار( conduct disorder) نیز دیده می شود و این امر با بررسی دانشمندان و روانشناسان ثابت شده و قطعیست.
تصور دنیایی بدون دروغ به اندازه ی تصویر جهانی که عدالت بر آن حاکم است بعید و دور از ذهن به نظر می رسد. دروغ همه جا حضور دارد. در درون ما، در روابط ما، در جامعه ما، در جهان ما، در تبارشناسی ما و…. حضوری به قدمت حضور انسان و تاریخ او. و این در حالیست که تاکنون همه آن را نکوهش کرده و ناروا دانستهاند و کسی در ستایش آن سخنی بر زبان نرانده است.
بی شک هیچ حکومتی بر پایه دروغ استوار نمانده است و نخواهد ماند.
به راستی باید دید ما و آیندگان روزی حکومتی راستین در این جهان را از نزدیک خواهیم دید و یا روزی خواهد آمد که ملتها به مرحلهای از آگاهی و آزادی برسند که اجازه ندهند به آنها دروغی گفته شود…!
شاید…
کاریکاتور : نوری نجفی