
رسالهای در مدح ارسطو و ملامت دوستیهای صورتی
فرصتي پيش آمد و البته به توصيهی دوستی فيلسوف نقبی بزنم به فلسفهی ارسطو؛ از اين باب مينويسم نقب؛ زيرا نزد خودم كمي به پيشنهاد دوستم در ذهنم خنديدم و به خود گفتم رساله و نگارشهای قبل از ميلاد چه دردی را میتواند دوا كند و با چنين دنياي متطوری كه در حال درنورديدن نهايت همه چيز و همه جا است (به زعم بنده- لازم است همين شروع متن اعتراف كنم- قبل از جامه عمل پوشاندن به پيشنهاد دوستم) رجعت و بازگشت به آرای موميايی شده به چهكار میآيد.
البته غور در فلسفه را نمیدانم؛ چرا هم دوست دارم، هم دوست ندارم زيرا كه فلسفه هم ابهامزداست و مريّح ذهن ، از سويي و هم ابهامزا و چالشبرانگيز- پس از چندی- از سوي ديگر، البته منظور چالش بعد از آرامش است و بالطبع من همانند همه انسان بنا به ذائقه سني بيشتر طالب آرامشم زيرا معتقدم خروش ره به جايی نمیبرد، شايد! هر چند ذائقه و آراء هر كس بنا به شرايط محيطی و سنی كاملا كشسانی و سينوسی جلوه مینمايند و همين سياليت است كه مزه فلسفيدن را به كام ذهن شيرين میكند.
مبناي حركت هر جمع انساني قطعا ارتباط و در سطح بالاتر آن “دوستی” است از منظرگاه ارسطو مبنای ارتباط دوستانه بر اساس سه عنصر كه منتج از اين رابطه است ناشي مي شود: ۱. سودمندی، ۲. لذت، ۳. نیكخواهی (فضيلت)(۱)
هر كس در جهت نيل به اين سه عنصر وارد دنيای دوستی با غير میشود. در ارتباط، بر مبنای دو عنصر اول، قطعا فلسفهی وجودی اين عناصر منفک از وجود طرفين رابطه است بدين معنی كه اينان فيالواقع فقط بدنبال لذت و سودمندی هستند و اگر پس از چندی فلسفهژ وجودی اين دو عنصر كه مبنای دوستی دو نفر شده باشد از بين برود دوستیشان نيز شكننده و كمرنگ میشود و صد البته اگر قائل به اصل نسبيت در امور و روابط باشيم لاجرم میتوانيم نقض اين شموليت نتيجه را نيز بيابيم يعنی وجود اين دو عنصر نافی روابط طولانی مدت هم نمیتواند باشد. مزيد اينكه هر كدام از اين عناصر نيز میتواند بصورت مستقل مربوط به يك طرف رابطه باشند يعنی اينكه میتوان در يك رابطه دو نفره هم عنصر سودمندی را ديد و هم عنصر لذت.
تمايل به بقاء و مشهور شدن در ما انسانها ميلی است باستانی و جاودانه و بدنبال راه حلی هستيم تا بعد از مردن حداقل نامی، خاطرهای و اثری از ما باقی بماند. درد، غايت و وحدت در نوايا و اهداف قطع به يقين موجب لمشمل و ترصيص صفوف میگردد بلاخص به هنگام محنت، تنگروزی و جنگ و بديهی است رفع اين درد يا بهبود اين غايات و تغيير جهت اهداف بنا به ذائقه هركس و حتي به اجبار محيط، بالطبع نخ تسبيح اين روابط را كه اساسش را از دوستی گرفته است تا حدی شل و حتی پاره میكند. ارسطو میگويد: در نظامهای منحرف چون به ندرت عدالت يافت میشود دوستي نيز نادر است و از رابطه مستقيم دوستی و عدالت و رابطه خلاف جهت شرارت و دوستی پرده بر میدارد و میافزايد با هم زيستن اشرار شرارت میآفريند.
جدل در مورد تعريف نيك و نيكخواهی خود جهانی جديد و مبحث جديدی را طلب مينمايد همانطور كه در اول نوشتار ذكر شده است فلسفه مشحون از تعاريف سينوسی بنا به زمانه و ذائقه است در همين خصوص نيز اين موضوع به ذهن متبادر میشود كه دو عنصر اول ممكن است در زمره نيكخواهی و فضيلتخواهی از سوی برخی تلقی گردد؛ يعنی اينكه نيكی ارزشي پايدار است و آن چه نيك است حتما سودمند و لذيذ است. البته ارسطو نيكخواهی مطلق را كه غايت نهايی و ايجابي رابطه دو نفر است به تفصيل شرح و بسط داده است و معتقد است دوست داشتن اشياء بیجان و حيوانات را در محدوده و تعريف دوستی قبول ندارد؛ زيرا به عقيدهی وی نمیتوان از حيوانات و اشياء بیجان انتظار فضيلت داشت اما در حال حاضر فتشيسم يا شئباوری، اعتقاد و باوری است كه انسان معاصر گرفتارش شده است و از جنبهی روانی رضايت خاطر برای گرفتاران دارد. از سوی ديگر حيواندوستی و انتخاب يك حيوان –بلاخص سگ- به عنوان دوستی كمتوقع و وفی جايگاه رفيعی در دنيای مدرن و حتی جهان سومی همچون كشورمان را دارد.(محبت متقابل) .
در چند دههی اخير و بل سالهای اخير با ورود انسان به عصر ارتباطات از نوع مجازی جهانی جديد و متفاوت از جهان تعريف شده ارسطو به رويمان گشوده شده است و تعريف كلاسيک فرستنده، پيام، گيرنده را بدون در نظر گرفتن زبان اشاره و بدن مجاز دانسته و ترويج میدهد و رابطههای دوستانه يک طرفه را -با بهبود چند پلهای از خطابههای يكطرفه منبری و تريبونی سالهاي اخير- بدون دريافت بازخورد كامل (تنها در حد كامنت گذاشتن) را ممكن ساخته است و چه بسيار دوستيهایی كه در اين وادی شكل گرفته است كه در هيچكدام از تعاريف ارسطويی نمیگنجد. دنيای سلبريتیها و ديكته كردن سبک رفتاری و اخلاقی خاص در جوامع خود به تنهايی عامل اساسی در شكلدهی فرهنگ سازمانی يك كليت انسانی هستند و عملا اين حجم ارزش افزوده و بيشنهسازی روابط دوستانه مجازی تحليلهای ارسطو را به گوشه رينگ هدايت ميكند زيرا مبنای اين دوستیهای پس پرده صرفا رضايت فردی (خود) است كه بر همين منوال در عصر جديد میتوان بيشتر مبنای دوستیها را بر دو عنصر اول –سودمندی و لذت- دانست.
در هر حال گشودن دنياي جديد را در اين مبحث مديون تحليل و نگارههای استاد ارسطو میدانم. منبعد بنده مخلص ايشان میباشم . آفرين دوست فيلسوف من!
پ.ن:
۱. ن.ک به ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمهی محمدحسن لطفی، انتشارات طرح نو، ص ۲۹۶