نویسنده: سهیلا عبدی
«تحوت» نام خدایِ ماه در مصر باستان است این رمان در ژانر تخیلی، علمی و عاشقانه به قلم پرشور سهیلاعبدی در ۳۲۰ صفحه نگاشته شده و در اختیار مخاطبان قرارداده شده است در این جاخلاصهای از آن را باهم میخوانیم:
«ساحل زن سی و یک سالهای است که در یک موسسه منبت کاری درس میدهد و در مرکز تحقیقات باستان شناسی خورشید هم سمتی دارد. تنها داراییاش خواهری به نام تلماست که به خاطر نگه داری از یک میمون دچار تب زرد میشود. ساحل برای درمان خواهرش به مبلغ بسیار بزرگی نیاز دارد. به دستور رئیس مرکز مجبور میشود به مصر سفر کند تا کتاب اسطورهی ماه و کتیبهی هیروگلیف را پیدا کند اما هدف او تحویل دادن این کتیبه به موزهی بریتانیای لندن است. در این بین او عاشق یکی از هنرجوهایش به نام رائد میشود. آن شخص که قدرتهای ماورایی دارد با حیله و دروغ از ساحل برای رسیدن به اهداف شومش یعنی دست یابی به کتیبهی هیروگلیف برای رسیدن به جاودانگی مطلق و جلوگیری از بازگشت تحوت خدای ماه به دنیای مردگان شود؛ استفاده میکند. در یک شب مه آلود و روی پل هلالی اهواز رائد حلقهی نفرین را به عنوان حلقهی ازدواج در انگشت ساحل فرو میکند و او را از روی پل هل میدهد تا او را به عنوان همسر قربانی کند. حاتم که پسر شریک سابق آقا شاکر شوهر خالهی ساحل است خیلی اتفاقی صحنهی درگیری رائد و ساحل و نحوه ی پرت شدنش از روی پل را میبیند. او هراسان برای نجات ساحل در آب سرد کارون شیرجه میزند و…»
رمان تحوت رمانی عاشقانه و تخیلی است که جلد اول آن به تازگی از نشر شویکی به چاپ رسیده است. تعداد صفحات این کتاب بینظیر ۳۲۰ صفحه میباشد.
نویسندهی رمان تحوت سرکار خانم سهیلاعبدی است که با بیست و پنج سال سن نخستین کتاب خود را حالا به چاپ رسانده و در حال آماده سازی جلد دوم این اثر میباشد. وی در شهر اهواز متولد شده و تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی مورد علاقهاش یعنی زبان و ادبیات عربی گذراند.
او پس از فارغ التحصیل شدن مدتی را به تدریس زبان عربی در جهاد دانشگاهی اهواز مشغول شد اما این مشغلهی کاری هرگز او را از نویسندگی غافل نکرد. به گفتهی او سوژهی رمان تحوت از سال نود و پنج در ذهن او ایجاد شد. او داستان حاتم و اتفاقی که برای شخصیتهای این رمان تخیلی میافتد را از ماه و پل سفید اهواز الهام گرفته است. معنای لغوی «تحوت» فرومایگان و اصل این نام به اسم خدای ماه در مصر باستان بازمیگردد. اگر عادت کردید رمانهای تخیلی با شخصیتهای خارجی بخونید و فکر میکنید که این رمان هم به همان سبک نگاشته شده است کاملا در اشتباهید. تمام شخصیتهای رمان عرب خوزستانی هستند و متن کتاب فارسی اما حاوی دیالوگهایی به زبان عربی فصیح است. حال وقت آن رسیده تا نگاهی به بخشی از کتاب تحوت بیاندازیم:
«از زیر لباسش خنجر قدیمی سرخ رنگی را بیرون کشید و در برابر چشمهای ناباورم دو بار آن را در پهلویم فرو کرد و بعد محکم مرا به عقب هل داد. نفسبریده به کتش چنگ زدم تا مانع افتادنم شوم و در حالی که از شدت درد میلرزیدم با صدایی که بزور شنیده میشد گفتم:
-تو…توروخدا…اینکارو…نک…نکن.
به زور لباسش را از حصار دستانم خلاص کرد:
-من خدایی که از اون حرف میزنی رو نمیشناسم… جات اینجا دیگه نیست خانم خوشکله.
ناباورانه در حالی که اشک میریختم ملتمسانه زمزمه کردم:
-نه! نه!
با بیرحمی به عقب هلم داد…صدای جیغم در فضا منعکس شد.
– نه!
درآب سرد کارون فرو رفتم. نفسم را حبس کردم و چشمهایم را زیر آب باز. سرم را بالا گرفتم. زیرآب دست و پا میزدم…حجم عظیم جرم آب مانعم می شد. تنهانور ماه بود که نور افشانی می کرد. دیگر تحمل حبس نفسم را نداشتم. چه ساده تسلیم شدم! درآن لحظه که با مرگ دست و پنجه نرم میکردم دیگر نه رائد مهم بود، نه عشق، نه هیچ چیز بیهودهی دیگر! تنهازنده ماندنم، نفس کشیدنم اهمیت داشت. حتم داشتم که این ته و پایان زندگی من بود. تنها از خدا یک خواسته داشتم «یک فرصت دیگر برای زندگی» احساس خفگی تمام وجودم را در بر گرفت که ناگهان یک نفر در آب فرو رفت و مرا از لباسم به بالای آب کشید. باگیجی تنها چشمهای درخشانی را دیدم که مثل الماس در تاریکی شب میدرخشیدند. ناخودآگاه سست شدم و چشمهایم را بستم…»
اگر به دنبال خواندن یک رمان تخیلی، عاشقانه با سبکی متفاوت هستید این رمان به شدت پیشنهاد میشود.
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©