نویسنده: قاسم مزرعه فرد؛ پژوهشگر و روزنامه نگار
مقدمه
کتابی که پیش رو دارید ما حصل پنج سال زندگی و مشاهدات ویلفرد تسیجر از صحرای ربع الخالی عربستان و زندگی مردمان بادیه نشین آنجاست. وی که فرزند وزیر مختار انگلیس در حبشه بود، در آکسفورد به تحصیل پرداخت و در دوران خدمتش در ارتش بریتانیا مدالی از نوع رفیع آن کسب می کند. پس از آموختن عربی در یکی از دانشگاه های دمشق، کشور خود و آسمان خراش های سر به فلک کشیده و هوای زیبا و کاخ های مجلل آنجا را ترک و برای شناخت سرزمین ها و طبیعت بکر و دیار عرب به جهانگردی پرداخت. در خلال سال های ۱۹۴۵_۱۹۵۰ از مناطق ربع الخالی و حجاز و حضرموت و عمان و امارات و بحرین دیدن کرده و مشاهدات خود را به شکل دقیق در قالب کتابی با نام (Arabian sands) منتشر نمود، کتابی که سال ها پیش با عنوان (الرمال العربیة) به عربی ترجمه شد.
تسیجر در مصاحبه ای از این سال ها بویژه روزهایی که همسفر مردانی از قبیله الرواشد سپری کرده بود به عنوان زیباترین خاطراتش یاد می کند. در این سفر که با نام «مبارک بن لندن» معروف شده بود از شهرهای عدن، دبی و ابو ظبی دیدن کرد و در شهر العین با «شیخ زاید بن سلطان آل نهیان» آشنا شده و از وی کمک مالی و چند قطعه سلاح از جمله تنفگ و خنجر و اسب دریافت می کند. چندین دهه بعد بار دیگر به دعوت همین حاکم که رئیس سابق دولت امارات متحده عربی هم شد از شهر ابوظبی دیدن کرد و مدال درجه یک اتحاد را به پاداش زحمات در اکتشاف مناطق مختلف شبه جزیره عربستان و نیز گذشتن از صحرای بزرگ «ربع الخالی» هدیه می گیرد. همچنین کانال تلوزیونی ابوظبی در امارات چند سال پیش مبلغ هنگفتی جهت ساختن فیلمی مستند از این کتاب تخصیص کرده بود.
این ماجراجوی معروف اروپایی به خاطر گردشگری و سفرهای توریستی و کشف سرزمین های ناشناخته جائزه و مدالی از جمعیت جغرافیایی لندن کسب کرده و در کنفرانس های متعددی به سخنرانی پرداخت تا جایی که از طرف ملکه بزرگ انگلستان «الیزابت» لقب سِر(sir) دریافت می کند و مجسمه ای بزرگ از جنس برنز به یادبودش در یکی از میادین مرکزی لندن نصب می شود.
سفرهای ویلفرد تسیجر به دیار عرب همچون لورنس(صاحب کتاب هفت رکن حکمت) یا آرچیبالد روزولت(مولف کتاب شوق آموختن) نه به قصد جاسوسی بوده و نه با هدف تحریک یا شورش یا برنامه ای سیاسی بلکه وی ابتدا به عنوان کارشناس مبارزه با ملخ وارد منطقه شده اما خیلی سریع به زندگی بادیه نشینان علاقه پیدا کرد، سالیانی بین آنها می ماند و حتی سال ها بعد که به نوشتن خاطرات و مشاهدات آن سال ها در کتاب (شن های عرب) می پردازد بارها از ترجیح زندگی در میان بادیه نشینان نسبت به تمام زیبایی ها و زرق و برق زندگی اروپایی سخن می گوید اگر چه این بادیه نشینی در صحرای ربع الخالی باشد، صحرایی خالی از نشانه های حیات و زندگی، آنچنان که از نامش پیداست و شب بی خوابی در سیاه چادرهایی که چه روباه و کفتارهایی دور آن نمی گشتند.
تسیجر را پیش از آن که یک نویسنده به حساب آورد باید از او به عنوان یک انسان شناس و مکتشف یاد کرد، مکتشفی در پی شناخت سرزمین های بکر و ناشناخته و آشنایی با عقاید، فرهنگ، آداب و رسوم و باورهای ملل دیگر که در نتیجه آن بی هیچ تعصبی از خوبی ها و فرهنگ مردم آن دیار سخن می گوید، آنچنان که در این کتاب همچون جان فیلبی و دیگران به ستایش از بادیه نشینان صحرای عربستان می پردازد، یعنی دقیقا بر خلاف شوونیست های افراطی مانند بزرگ علوی و صادق هدایت که بی هیچ دیدار و برخوردی فحشنامه هایی طولانی در کتاب هایشان«دیو! دیو!» و «پروین دختر ساسان» نثار هرچه عرب می کنند.
علاوه بر«شن های عرب» کتاب های دیگری نیز از تسیجر چاپ و منتشر شده که تحت عناوین زیر به انگلیسی و عربی ترجمه شده اند:
۱_عرب الأهوار (The Marsh Arabs) 1964
۲_حیاة من اختیاری (The Life of My Choice) 1987
۳_ایامی فی کینیا (My Kenya Days) 1994
۴_رحلات فی آسیا (Among the Mountains: Travels Through Asia Harper Collins) 1998
۵_عالم اختفی (A Vanished World) 2001

از بین کتاب های فوق تاکنون تنها دو کتاب«عرب های هور» و «شن های عرب» به فارسی ترجمه شده اند و جالب تر آن که هر دو مترجم این کتاب ها عرب خوزستانی یا به قولی اهوازی اند که یقینا وجود برخی عوامل یا مولفه های مشترک از دلایل روی آوری این مترجمان به کتاب های تسیجر بوده اند از آن جمله هم زبانی مترجمان کتاب های فوق با جامعه هدف تسیجر در دو کتاب مزبور و نیز شباهت های زیست محیطی و طبیعی_جغرافیایی مناطق مورد بحث در کتاب های تسیجر با برخی مناطق خوزستان، به عنوان نمونه آن تالاب مورد بحث تسیجر در کتاب «عرب های هور» همان تالاب مشهور هورالعظیم است که دو سوم آن در خاک عراق و یک سوم آن در مجاورت دو شهر عرب نشین رفیع و حویزه است همچنانکه «هور دورق» یا تالاب شادگان که خاطرات و کودکی های محمد جواهرکلام مترجم کتاب «عرب های هور» با آن گره خورده است و روزگاری نه چندان دور پنجمین تالاب بزرگ بین المللی به حساب می آمد.
و اما کتاب «الرمال العربیة» یا همان «شن های عرب» که اینک توسط احمد سلامی تبار و صالح آلبوغبیش به فارسی برگردانده شده خاطرات یا یادداشت های روزانه تسیجر در میان بادیه نشینان صحرای بزرگ «ربع الخالی» عربستان است؛ صحرا و شن هایی که چه بسا برای هر دو مترجم یا هر خواننده عرب خوزستانی یادآور شن های روان منطقه گردشگری «اُم الدبس» بستان و نیز جنگل های عفلوگ(جلیزی)، گمبوعه و الباجی است.
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©