امروزه، مدرک دانشگاهی، شغل، پول و سرمایه، هر کدام به تنهایی تعیین کننده جایگاه و منزلت افراد صاحب یا فاقد آن ها در جامعه هستند. بدینسان، نگاه ها، دیدگاه ها، انتظارات و حتی نوع برخورد با افراد مختلف در جامعه، صرف نظر از شخصیت و منش آن ها، به این معیارهای منزلتی ساختگی وابسته شده است. این معیارها، چه درست و چه نادرست، تبدیل به آرمان، هدف و آرزوی تمامی قشرهای جامعه از دارا تا ندار، شده و همگی در صدد برآورده ساختن یکی و یا همه ی آن ها هر روز، صبح را به شب می رسانند.
بی شک برای رسیدن و تحقق این اهداف و هر هدف دیگری، راه ها و وسایلی مورد نیاز است که با تهیه کردن و سپری شدن مسیر قراردادی نیل به هدف و خواسته، میسر خواهد شد. در یک جامعه ی پیش فرض غیرصنعتی، درآمد و منبع مالی، منوط به داشتن یک شغل می باشد که این خود ملزوم داشتن یک مدرک دانشگاهی است. این ارزش های تعریف شده هنگامی که در جامعه تبدیل به یک هدف و آرمان می شوند، رقابت بر سر تصاحب آن ها و یا سهم بیشتر، در جامعه بالا گرفته و مساله نزاع برای بقا به شایستگی تغییر نام می دهد. در این بین، گاهی ذات انسانی، وجدان و موجودیت فردی به خطر افتاده و قربانی تحقق این معیارهای سنجش بشر شده و شخصیت فردی و جمعی معنای خود را از دست می دهد.
اما گذشته از اینکه این معیارها تا چه اندازه درست باشند یا نادرست، وسایل و راه های تحقق آن ها به یکسان در خدمت و اختیار تمام افراد یک جامعه قرار نمی گیرد. حال آنکه، تمامی اقشار میل به رسیدن و د ارا شدن این معیارها و ویژگی ها می باشند. در این مسیر است که عده ای از تحصیل جا می مانند، عده ای بیکار و عده ای بی پول، با فشارهای وارده بر آن ها از سوی جامعه بدلیل طرد شدن و بی اهمیت واقع شدن بدلیل نداشتن معیارهای منزلتی تعریف شده، دست و پنجه نرم می کنند.
واکنش افراد مختلف در برابر مساله عدم توفیق در تحقق اهداف تعریف شده جامعه، متفاوت است. اما ناگفته نماند، که در این مساله (عدم توفیق تحقق معیارهای منزلتی) بیشترین قشری که آسیب می بیند و در واقع از جریان نیل به اهداف به دلیل عدم دسترسی به منابع لازم، باز می ماند، قشر فقیر و تهیدست هر جامعه خواهد بود. از این روست که این قشر جدامانده، گاهی برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود، در سایه محرومیت، اقدام به ابداع روش هایی غیر از روش های تعریف شده و هنجارمند جامعه می کنند که ممکن است برخی از این وسایل و روش ها خارج از چارچوب قانون و باید ها و نبایدهای اجتماعی باشد. گاهی این افراد دست از اهداف و تحقیق آن ها برداشته، منزوی شده و به تدریج از بین می روند. گاهی نیز افراد آرزومند و محروم، با مایوس شدن از برخورداری و کسب معیارهای منزلتی اجتماعی، به نیروهای ماورائی پناه برده و از آن ها طلب یاری در مسیر تحقق اهدافشان می کنند. چرا که در دنیای واقعی، نیروهای جامعه یارای آن ها نمی باشد. به این دلیل است که مشاهده می شود بیشترین گرایش به خرافه پرستی، افسانه گویی و عبادت های من درآوردی در بین قشر محروم و تهیدست جوامع رواج دارد.
همان گونه که رابرت. کی.مرتون، جامعه شناس آمریکایی، در دو نظریه ی فشار و فرصت های مشروع بیان می کند، واکنش همه افراد نسبت به فشارهای وارده اجتماعی به علت دسترسی نداشتن به فرصت های مشروع برای تحقق اهداف، مشابه نیست و همه ی فرودستان برای دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی، کج رفتاری نمی کنند. افراد ناکام از تحقق اهداف، با توجه به شخصیت و یا زمینه های خاص فرهنگیشان، بستگی دارد که کدام الگو را برای سازگاری با محیط انتخاب کنند.
رابطه جرم و بزهکاری با فقر و محرومیت هنگامی نمود پیدا می کند که افراد جدا مانده از فرآیند تحقیق اهداف تعریف شده اجتماعی (بدلیل عدم دسترسی به وسایل و منابع)، جهت نیل به آن ها، مسیر، راه ها و روش ها و وسایل جدیدی ابداع کرده، از چهارچوب قانون و هنجارها خارج شوند. آن ها هدف را توجیه کننده وسیله قرار داده و در میدان رقابت با افرادی که دارای فرصت ها و منابع تحقق اهداف هستند، ولو غیرقانونی اما در جهت کسب منزلت، وارد شده و بی نظمی در جامعه حاکم می شود. بنابراین، بزهکاری ناشی از فقر که از قضا بیشترین نوع ناهنجاری حادث شده در هر جامعه می باشد، صرف نظر از بایدهای وجدانی و نیروهای کنترل کننده درونی، ناشی از عدم توزیع عادلانه و یکسان منابع و فرصت های زندگی در میان افراد یک جامعه می باشد.
با درود فراوان و سپاس از مقاله خوب شما..
بله همین طور که اشاره کردید وقتی منابع و ثروت های موجود به طور عادلانه بین همه افراد جامعه در کشوری توزیع نشود و فقط افرادی که دارای روابط خاص با شخصیت های مرکز نشین و سایر افراد صاحب منصب هستند بتوانند از این مزایا برخوردار بشوند زمینه تبعیض و فقر و بزهکاری و سایر ناملایمات هموار می شود