نویسنده: دکتر مهدی استادی جعفری
اگر چه تقریبا هیچ تعریف و یا معیار جامع و مورد توافقی برای طرد اجتماعی وجود ندارد، لیکن در قلب تقریبا تمام تعاریف مطرح شده توسط محققان، نهادهای دولتی، سازمانهای غیردولتی و دیگران، مولفه «عدم مشارکت در جامعه، قرار دارد. بهطور کلی، طرد اجتماعی در یک جامعه و یا کشور، میزان و یا امکان عدم مشارکت کامل تمامی افراد در زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را توصیف می کند. در این خصوص، نه تنها وضعیت موجود و قابل مشاهده در موارد فوق الذکر به عنوان طرد اجتماعی درنظرگرفته می شود، بلکه روند گذشته و فرآیند صورت گرفته طی دوره های زمانی پیشین نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد.
شاید بتوان گفت که اصطلاح طرد اجتماعی (یا محرومیت و یا انزوای اجتماعی)، در معنایی که امروزه از آن میشناسیم، نخستین بار در دهۀ ۱۹۷۰ در کشور فرانسه مورد استفاده قرار گرفت. طرد اجتماعی در عین اینکه وضعیتی ایستا از محرومیت بهشمارمیآید، فرآیند پدیدآورندۀ این محرومیت نیز تلقی میشود. این مفهوم، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم فقر چندوجهی دارد، اما با آن همپوشانی ندارد. هر دو مفهوم، برگرفته از دیدگاه آمارتیا سِن موسوم به ناکامی قابلیتی هستند، با این تفاوت که در رویکرد طرد اجتماعی، این ناکامی به معنی ناتوانی در مشارکت و یا ناتوانی عملکردی است.
طرد اجتماعی، شامل فرآیندهای پویا و چند بعدی است که باتوجه به نابرابری در چهار جنبه اصلی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و در سطوح مختلف از جمله فردی، خانوادگی، گروهی، جامعه، کشور و سطح جهانی برقرار می شود. نتیجه این موضوع، دسترسی نابرابر به منابع، توانایی ها و حقوق است که منجر به نابرابری های متعددی می شود. طرد اجتماعی می تواند زمانی اتفاق بیفتد که مردم یا مناطق از یک ترکیب از مشکلات مرتبط با آن مانند بیکاری، مهارت های ضعیف، درآمد کم، مسکن ضعیف، جرم و جنایت، سلامت پایین و شکست خانوادگی رنج می برند.
طرد اجتماعی یک مفهوم نظری است، یک لنز نظری است که از طریق آن مردم به واقعیت موجود نگاه می کنند و نه خود واقعیت که باید وجود داشته باشد(Silver, 2015) .”طرد اجتماعی” در سیاست غربی و گفتمان علمی در اروپای غربی آغاز و پس از آن به طور فزآیندهای در سایر نقاط جهان تبدیل شده است. گفتمان طرد اجتماعی به مصداق یک پنجره است، که از طریق آن دیدن فرهنگ های سیاسی ممکن خواهد بود (Silver، ۱۹۹۴).
بر اساس موارد فوق، طرد اجتماعی یک پدیده چند بعدی است که محدود به طرد از صورت خاص و محدودی نمی باشد؛ فقر یکی از ابعاد مهم طرد اجتماعی است، اگرچه تنها یک بعد از آن تلقی می شود. بر این اساس، فرآیند فراگیری اجتماعی شامل بهبود دسترسی به منابع اقتصادی است. طرد اجتماعی در واقع نوعی طرد و رانده شدن را می رساند و معمولاً در برابر مشارکت قرار می گیرد. به عبارت دیگر، هر آن کس که مشارکت اجتماعی فعال نداشته باشد و به نوعی منزوی شده باشد، دچار طرد شده است. طرد اجتماعی زمانی اتفاق می افتد که افراد جامعه قادر به مشارکت در اجتماع نباشند. همچنین در جایی که افراد و گروه ها به طور غیر ارادی از فرصت مشارکت در امور اجتماعی محروم شوند.
- سیر اندیشه ها و نظریات درخصوص طرد اجتماعی
در حالی که ریشه تاریخی مفهوم طرد اجتماعی را می توان به نظریات ارسطو نسبت داد، لیکن ریشه این مفهوم در نظریات جامعه شناسانی از قبیل وبر[۱] در قرن ۱۹ نیز به چشم می خورد . به طور مشخص، مفهوم معاصر از طرد اجتماعی در دهه ۱۹۷۰ در کشور فرانسه پدیدار شد. دلیل این موضوع، فروپاشی اجتماعی در پی نا آرامیهای مدنی در اواخر دهه ۱۹۶۰ باتوجه به افزایش بیکاری و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی بوده است. پس از فرانسه، استفاده از مفهوم طرد اجتماعی از طریق نهادهای اتحادیه اروپا گسترش یافت و گفتمان فقر را به گونه ای نادیده گرفت. به خصوص اینکه این امر توسط دولت جدید کار انگلستان که در اواخر دهه ۱۹۹۰ شدیداً مورد توجه قرار گرفت. (Silver, 2015)
اصطلاح “طرد اجتماعی” برای نخستین بار توسط وزیر امور خارجه سابق امور اجتماعی فرانسه، رنه لنوور[۲] (۱۹۷۴)، برای اشاره به وضعیت گروه های خاصی از مردم شامل افراد کم توانان ذهنی و حرکتی، افراد با سابقه خودکشی، کودکان مورد آزار و شکنجه، معتادان به مواد مخدر، مجرمین، والدین مجرد، خانواده های دارای چند مشکل همزمان، افراد حاشیه نشین مطرح گردید. ایشان تخمین زده بود که این افراد، یک دهم جمعیت فرانسه را شامل می شود و افرادی که در معرض آسیب پذیر قرار گرفته اند، در قلمرو نظام های بیمه اجتماعی دولت قرار نداشتند. پس از آن، این مفهوم در سایر کشورهای توسعه یافته تسری پیدا کرد، به گونه ای که اتحادیه اروپا سال ۲۰۱۰ را به عنوان سال اروپا برای مبارزه با فقر و محرومیت اجتماعی اختصاص داده بود.
از دیدگاه اجتماعی، چندین دهه بحث در مورد جدایی (یا طرد) اجتماعی و حمل و نقل وجود دارد. وزارت حمل و نقل انگلستان اظهار داشته که اصطلاح “جدایی اجتماعی” در ابتدا در سال ۱۹۷۴ ایجاد شده و برای اولین بار توسط کمیسیون اروپا در سال ۱۹۸۹ هنگامی که شورای وزیران از کمیسیون اروپا درخواست کرد تا سیاست های مبارزه با طرد اجتماعی را مورد مطالعه قرار دهد، استفاده شده است. از آن زمان، دولت های مختلف این اصطلاح را به منظور بهبود اهداف سیاسی خود و برای نیاز مردم به دسترسی به امکانات جامعه، مطرح نموده اند. به عنوان نمونه، کیت هیل، معاون وزیر امور خارجه پارلمان انگلستان نقش حمل و نقل همگانی را نه صرفا به عنوان یک وسیله دسترسی، بلکه اهمیت آن را در سیاست های اجتماعی، بهداشتی، آموزشی، اشتغال و تجاری مطرح نموده است (وزارت حمل و نقل انگلستان / DETR.2000) .
در سال های بعد، محققان توجه بیشتری به نابرابری های اجتماعی ناشی از حمل و نقل کرده اند. به عنوان نمونه، کروش و همکاران (۱۹۹۹) و لوکاس و همکاران (۲۰۰۱) تعامل بین ارائه خدمات حمل و نقل و طرد اجتماعی را بررسی کرده اند. پس از آن، لوکاس (۲۰۱۲) مطالعه ای بر روی جدایی اجتماعی ناشی از حمل و نقل در انگلستان در سال ۲۰۰۳ انجام داد که در آن به شناسایی روابط بین مضرات حمل و نقل و مسائل کلیدی نگرانی از سیاست اجتماعی مانند بیکاری، نابرابری های بهداشتی، دستاوردهای ضعیف آموزشی پرداخت. این موارد نه تنها در انگلستان، بلکه در سایر کشورهای اروپایی، استرالیا، امریکا و آفریقای جنوبی مورد بررسی قرار گرفته است.
به لحاظ توسعه سیاسی در مقیاس کشوری و ملی، نگرانی در مورد جدایی اجتماعی از فرانسه به اتحادیه اروپا و پس از آن به کشورهای عضو آن گسترش یافت. (Silver 1994). به این ترتیب که در ابتدا، این اصطلاح از سوی جمهوری خواهان دنبال گردید، به عنوان مثال، در انگلستان، دولت جدید کار توسط تونی بلر یک بخش طرد اجتماعی را تشکیل داد که در کمک به گروه های دارای چند مشکل برای یافتن شغل وارد عمل می شد. در ادامه، این رویکرد به دولت جدید کار استرالیا در سال ۲۰۰۶ رسید (سیلور ۲۰۱۰). در کشورهای عضو اتحادیه اروپای مرکزی و شرقی که قبلا سوسیالیست بودند، انزوای اجتماعی بر یک گروه خاص متمرکز بود. (کمیسیون اروپا، ۲۰۱۱). با گذشت زمان، گفتمان طرد اجتماعی به آمریكای لاتین گسترش پیدا كرد، جایی كه موضوع كارگران غیررسمی به مدت طولانی در معرض مشكلات قرار گرفت كه یکی از دلایل بدهی های بین المللی و تورم و بیکاری پس از آن بود.
به طور کلی، سه رویکرد هیلاری سیلور[۳]، روت لویتاس[۴] و جو بیال[۵] در طرد اجتماعی مطرح شده است.از این سه رویکرد، نئولیبرال و مجددا برچسب زدن از رویکردهای فقر، تفکیک اجتماعی را به مثابه “ایالت” مفهوم می کنند، در حالی که رویکرد تحولگرایی توجه به فرآیندهای انحصاری را تمرکز می دهد. این رویکرد دومی مربوط به تعاملات اجتماعی و روابط قدرت در سطوح مختلف -از جهانی به محلی است- و ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و همچنین ابعاد اقتصادی قدرت را به رسمیت می شناسد.
منابع:
Beall, J. (2002). Globalization and social exclusion in cities: framing the debate with lessons from Africa and Asia. Environment and urbanization, 14(1), 41-51.
Levitas, R. (2005). The inclusive society?: social exclusion and New Labour: Springer.
Levitas, R., Pantazis, C., Fahmy, E., Gordon, D., Lloyd, E., & Patsios, D. (2007). The multi-dimensional analysis of social exclusion.
Lucas, K. (2012). Transport and social exclusion: Where are we now? Transport policy, 20, 105-113.
Lucas, K., Van Wee, B., & Maat, K. (2016). A method to evaluate equitable accessibility: combining ethical theories and accessibility-based approaches. Transportation, 43(3), 473-490.
Silva, C., & Pinho, P. (2006). A METHODOLOGY TO ASSES THE CONTRIBUTION OF THE LAND USE AND TRANSPORT SYSTEMS TO SUSTAINABLE URBAN MOBILITY. Paper presented at the European Transport Conference 2005 Proceedings: Activity based modeling.
Silver, H. (1994). Social exclusion and social solidarity: three paradigms. Int’l Lab. Rev., 133, 531.
Silver, H. (2015). The contexts of social inclusion. Browser Download This Paper.
Preston, J., & Rajé, F. (2007). Accessibility, mobility and transport-related social exclusion. Journal of transport geography, 15(3), 151-160.
[۱] Weber
[۲] René Lenoir (1974)
[۳] Hilary Silver
[۴] Ruth Levitas
[۵] Jo Beall
هر گونه کپیبرداری از این مقاله، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©