نویسنده: دکتر مهدی استادی جعفری؛ پژوهشگر علوم اجتماعی و توسعه شهری
مسائل و پدیدههای اجتماعی چندبعدی هستند. به طور طبیعی بررسی موضوع همسرگزینی در گذر زمان و جایگاه عشق در همسرگزینی نیز از این اصل مستثنی نیست. اصولا تغییر خاصیت زمان است. تا وقتی زمان نگذرد، خیلی چیزها (مسائل) عوض نمی شود. چه به سمت بهتر شدن یا بدتر شدن. یکی از تغییرات که در چند دهه اخیر شاهد آن هستیم، توسعه شهری است. وقتی زندگی روستایی، شهری می شود، بر تمام جنبه های زندگی اثر می گذارد. از تغییر مشاغل، درآمد و خرج کردن گرفته تا نحوه ازدواج و تعداد فرزند، همه عوض می شوند.
خانواده بنیادیترین و اولین گروهی است که انسان در آن قرار میگیرد و مراحل اجتماعی شدن را طی میکند. مثل اینکه در شرایط مختلف چگونه رفتار کند، تصمیم بگیرد، هدف از زندگی و ازدواج را چه بداند و اینکه پایبند به چه ارزشهایی باشد و چه چیزهایی در زندگی برای او اهمیت بیشتری داشته باشد.
بحث ازدواج در نظام خلقت بهصورت تکوینی نهادینه شده است و تشکیل خانواده نه تنها در بین شرقیها، بلکه در بین غربیها همواره بحث مهمی بوده است؛ مثلا در قرن ۱۷ در اروپا تشکیل خانواده و ازدواج یک دینداری عام بوده است. شیوههای همسرگزینی همواره تابع هنجارها و سازمان اجتماعی بوده است به طور مثال وقتی سازمان جامعه سنتی باشد نحوه و شیوه انتخاب همسرگزینی از آن سازمان سنتی تبعیت میکند و در کل این فرهنگ است که روند و چارچوب های کلی را مشخص میکند.
فرایند همسرگزینی ابعاد مختلفی دارد . مورد نخست بحث اختیار است که در دایره چارچوب هنجاری معنا پیدا میکند و مورد دوم تناسب است که براساس زمینه و فرهنگ اجتماع میتوان تعریف کرد مانند تناسب ظاهری، فیزیکی، هوشی و خواستگاه های طبقاتی است و چهارم تنها بلوغ اقتصادی نیست که فرد درآمدی داشته باشد تا از عهده خانواده اش برآید بلکه بلوغ فکری و اجتماعی هم وجود دارد که بخشی از این بلوغ به سن و بخش دیگر به سبک زندگی انسان ها و سرمایه های اجتماعی و فرهنگی مربوط میشوند.
الگوی سنتی همسرگزینی در حال از دست دادن کارکرد خود در جامعه ی گذار کنونی است و متاسفانه الگوی کارآمد و همه شمولی برای جایگزینی این موضوع ارائه نشده است و این موجب شده تا شاهد تجردگرایی در میان تمامی گروه ها و از جمله افراد متدین در خانوادههای مذهبی باشیم.
به هم خوردگی و آشفتگی در الگوهای همسرگزینی ناشی از گذار جامعه از سنتی به مدرنیته شدن از جمله مهمترین عوامل کاهش میل به ازدواج و افزایش طلاق است. مهمترین دلیل در کاهش میل به ازدواج و افزایش سن ازدواج و تجردگرایی؛ تغییر سبک زندگی، گذار از سنت به مدرنیته و کشاکش سنت و مدرنیته به لحاظ ساختاری و فکری است.
جامعه ایرانی در حال گذر از خانواده سنتی به مدرنیته است و با تغییر در سبک زندگی و ایجاد تغییرات جدی در کالبد خانواده به لحاظ ساختاری و روابط بین افراد ایجاد شده که هر کدام پیامدهای مختلف به همراه دارد که یکی از این پیامدها بههمریختگی الگوهای همسرگزینی و در موارد زیادی تجردگرایی است.
مهمترین ویژگی جامعه مدرن فردگرایی و مهمترین ویژگی جامعه سنتی جمعگرایی است که این ۲ در تقابل با یکدیگر هستند. فردگرایی، مسئولیت گریزی، مصرفگرایی، تغییر نگرش نسبت به نقش خانگی، اشتغال و تحصیل بانوان، گسترش تفکرات فمینیستی، قبح زدایی از روابط فرا زناشویی، قبح زدایی از طلاق، تغییر نگرش نسبت به هویت جنسی از جمله ویژگیهای جامعه مدرن و عوامل بنیادین مرتبط با خانواده است که یکی از خروجی این عوامل تجرد گرایی است.
بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، ۵۵۰ تا ۸۰۰ هزار تجرد قطعی در کشور وجود دارد.
تغییرات خانواده از گذشته تا امروز
تغییرات خانواده از گذشته تا امروز نشان می دهد که بسیاری از مسائل آن به شدت دچار دگرگونی شده است. نوع تغییرات خانواده از گذشته تا امروز بسیارمتنوع است. این تغییرات تقریبا تمام ابعاد خانواده را در می گیرد.
تغییرات خانواده را می توان در دو دسته کلی مورد بررسی قرار داد.
- تغییرات درون خانواده
- تغییرات بیرون خانواده
با نگاهی به خانواده در گذشته ای نه چندان دور متوجه می شویم که تغییرات زیاد در آن ایجاد شده است. تغییرات درون خانواده کامل مشهود است. خانواده از نظر حجم و روابط احتمالا بیشتر از سایر قسمتهای دیگر دچار تغییر شده است. افرادی که در سن میان سالی هستند به خوبی این دگرگونی در ابعاد و روابط خانوادگی را درک میکنند. زیرا این افراد هم خانواده گذشته را دیده اند و حتی در آن زندگی کرده اند و اکنون هم در نوعی دیگر از همان خانواده به زندگی ادامه می دهند.پس تغییرات دورن خانواده برای آنها کاملا مشهود است. نمونه بارز این تغییرات خانواده گسترده چند دهه قبل و خانواده هسته ای فعلی است.
تغییرات بیرون خانواده هم کاملا مشهود است. نمونه های زیادی برای این بخش هم می توان ارائه نمود. تغییرات خانواده به حدی روی جامعه تاثیر گذاشته که شباهت بسیار کمی بین بعضی از خانواده های گذشته و حال وجود دارد. برای نمونه می توان تحصیل دختران و زنان، اشتغال و بیکاری زنان، تغییر الگوهای ازدواج و آرزوهای دختران و پسران در این بعد از بررسی خانواده مورد تاکید قرار داد.
تغییرات خانواده نشان می دهد که تغییر مربوط به کلیت نظام اجتماعی است و جامعه ایرانی در دوران معاصر تقریبا این تحولات را در خود نهادینه کرده است. گرچه نباید همه تغییرات خانواده را منفی قلمداد نمود، اما چون بعضی از خانواده ها و افراد درون آن، تغییرات نظام اجتماعی را به رسمیت نمیشناسد، بعضی از مسائل خانواده دچار چالش شده است. بعضی از ابعاد مسائل خانواده که دچار این چالش هستند عبارتند از الگوی همسرگزینی، زمان ازدواج، فرزندآوری، مالکیت، ارث و مشارکت.
باورها و اعتقادات هر فرد، مهمترین نقش را در همسرگزینی وی ایفا میکنند. چرا که این باورها ریشه در فرهنگ، مذهب و سنت جامعهای دارد که شخص در آن پرورش یافته و با آن تعامل دارد و بر اساس همین باورهاست که الگوهای گزینش همسر در اندیشه افراد شکل گرفته و مبنای همسرگزینی آنان میشود. مجموعه این باورها و اعتقادات جهانبینی افراد را بر دو نوع (جهانبینی مادی و الهی) شکل میدهد. به عنوان نمونه، جهانبینی الهی بر حسب غایتی که برای انسان و حیات وی قایل است، اهدافی را برای ازدواج در نظر میگیرد که جهانبینی مادی فاقد آن است و مترتب بر این اهداف ملاکهای گزینش نیز تغییر مییابند. ملاکهای همسرگزینی در اندیشه اسلامی، تحت دو دستة کلی قرار میگیرند: ملاکهای مطلق و لازم که بر حسب سنن، عرف و فرهنگهای مختلف تغییر نمییابد و در همة زمانها و مکانها ثابت است و ملاکهای نسبی که بر حسب شرایط و موقعیتهای گوناگون، تغییر یافته و میتوان میان آنها اولویت قائل شد، پس از آگاهی و شناخت به این ملاکها و اولویتبندی بین آنها از جهت نظری، گام مهم دیگر، تشخیص این معیارها در فرد داوطلب ازدواج است که در این نوشتار به نحو بسیار اجمالی به آن پرداخته میشود.
تأثیر جهانبینی بر همسرگزینی جهانبینی عبارت از تفسیر و برداشت کلی هر فرد از مجموعه هستی است. هستی شامل اموری مانند جهان مادی و ماورایی، هدف و غایت جهان، قوانین کلی حاکم بر آن، انسان و زندگی او میشود. جهانبینی و نگرشهای هر فرد، در نحوهی ازدواج و روابط خانوادگی او تجلی مییابد. انتخاب همسر و نحوة رابطه با وی، شیوهی ادارهی خانواده و روش حل مشکلات، همه متأثر از جهانبینی و نگرشهای فرد است. هر نوع جهانبینی و نگرش، برای گزینش همسر، ملاکهایی ویژه دارد؛ هرچند در همه دنیا ملاکهای مشترکی نیز برای همسرگزینی وجود دارد.
ملاکهای گزینش همسر از دیدگاه جامعهشناسی خانواده
فرآیند همسرگزینی، در گذشته کمتر در اختیار دختر و پسری بود که قصد ازدواج داشتند. معمولاً بزرگترها به ویژه والدین، بیشترین نقش را در ازدواج فرزندان ایفا میکردند. دلیل این امر، شاید ازدواج در سن کم به ویژه در مورد دختران بود. به علاوه، ویژگیهای خانواده گسترده و وابستگی زوجین جوان به خانواده موجب میشد که تصمیمگیری اصلی، بر عهده خانوادهی دختر و پسر در آستانة ازدواج باشد. اما امروزه، به تدریج، خواست دختر و پسر، در امری که بزرگترین اقدام در تعیین سرنوشتشان محسوب میشود، عامل اساسی شده است. اختیارات و آزادیهای فردی دختر و پسر، در گزینش همسر فزونی یافته است. با این وجود، آنان در انتخاب شریک زندگی باید قواعد پیچیده و دقیقی را رعایت کنند و در این میان نقش والدین هنوز برجسته است. دختر و پسر، باید در فرآیندی که هم عواطف و هم شناختنقش بسزایی در آن دارد؛ به انتخاب شریک زندگی بپردازند.
در بررسی ملاکهای همسرگزینی در حوزة جامعهشناسی خانواده، پنج گونه ملاک کلی مطرح گردیده است: جسمانی، روانشناختی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی. (نک. ساروخانی، ۱۳۷۰: صص ۳۸-۳۳)
الف) جسمانی
ملاکهای جسمانی شامل موارد ذیل میشود:
ـ سلامت ظاهری و جسمانی فرد؛
ـ تفاوت سنی
ـ زیبایی چهره و اندام؛
ـ توانایی باروری
ـ رنگ پوست و به عبارت دقیقتر نژاد،
ب) روانشناختی
دومین دسته از ملاکها، به صفات روانشناختی افراد مربوط است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
ـ هوشمندی و همگونی زن و شوهر؛ تحقیقات در مورد رابطة هوشمندی همسران و سعادت خانوادگی نشان میدهد که اگر زن یا مرد، شریک زندگی خود را کمهوشتر از خود بداند، میزان رضایت زناشویی در این خانوادهها کمتر خواهد بود.
ـ تحصیلات؛ در عصر حاضر، این ملاک، اهمیت ویژهای یافته است. فزونی ازدواجهای دانشجویی، شاهدی بر اهمیت تحصیلات در انتخاب همسر است.
ـ تشابه در نگرشها؛ این مهم، عامل ویژهای برای جذب افراد به یکدیگر است. (آذربایجانی، ۱۳۸۲: صص ۲۵۷-۲۵۶)
ـ عواطف و شخصیت؛ برای نمونه، اقتدار در مرد و در مقابل همراهی و پذیرش در زن، به نوع عواطف آنها باز میگردد.
ـ ملاکهای رفتاری و اخلاقی؛ صفات اخلاقی مناسب، میتواند به عنوان یکی از شرایط لازم به حساب آید. نظرسنجیها نشان میدهد که صفاتی مانند اخلاق و رفتار خوب، نجابت، صداقت و گذشت، از نظر بیش از نیمی افراد، مهمترین خصوصیت یک مرد یا زن خوب برای ازدواج به حساب میآید. (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ۱۳۸۱: صص۳۹-۳۸) از آنجا که رفتار، یکی از مهمترین ابعاد روانشناختی افراد محسوب میشود و صفات اخلاقی نیز در رگههای شخصیت جای میگیرد، این دو بعد را میتوان در ضمن ملاکهای روانشناختی در نظر گرفت.
ج) اقتصادی
توانایی اداره خانواده، نوع شغل، میزان ثروت و درآمد بالا در مرد و کمهزینه بودن، توانایی کافی برای انجام کار و ادارهی خانه در زن، خصوصیاتی است که برای زن و مرد در آستانهی ازدواج در نظر گرفته میشود.
د) اجتماعی
نوع فرهنگ، طبقه اجتماعی، قومیت، ملیت، دین و مذهب، به جنبههای اجتماعی هویت هر فرد باز میگردد. در همهی دنیا، اعتقادات دینی از مهمترین عوامل مؤثر بر گزینش همسر است. به طوری که در بین یهودیان، بیش از ۹۸ درصد ازدواجها و بعد از آن کاتولیکها، ۹۳ درصد ازدواجها و سپس پروتستانها بیش از ۷۴ درصد ازدواجها، دروندینی است. همسانی طبقات اجتماعی نیز، ملاک مهمی برای ازدواجهاست؛ هرچند در سالهای اخیر، ازدواجهای مختلط از طبقات اجتماعی متفاوت رو به افزایش نهاده است.
ه) خانوادگی
این ملاک به مسائلی مانند ازدواج با خویشاوند یا بیگانه، وضعیت خانوادگی فرد، مانند پدر و مادر و خواهر و برادر و نظر مثبت یا منفی خانواده در مورد یک فرد باز میگردد.
بررسی سیر تحول مفهوم عشق در سه دوره
یکی از مقولات مهمی که در دوران مدرن در زمینه ازدواج اهمیت یافته، مقوله «عشق» است. امروزه در جوامع مدرن تأکیدهای فرهنگی بسیاری روی عشق وجود دارد، بهطوریکه عشق از ضروریات ازدواج تلقی میشود، ولی آیا ازدواجها همیشه با این نوع رابطه عاطفی آغاز میشده یا آنکه عشق در ازدواج پدیدهای نو در دوران مدرن است؟
عشق در مفهوم عام، یعنی کشش و جاذبه میان دو نفر، که به تعبیر اریک فروم دارای ویژگی «دلسوزی»، «احساس مسئولیت»، «احترام» و «شناخت» باشد. عشق بیانگر دلبستگی فیزیکی و شخصی متقابلی است که دو نفر نسبت به یکدیگر احساس میکنند و معمولا همه ما فکر میکنیم که عاشقشدن از احساسات و عواطف عام انسانی ناشی میشود، بنابراین کاملا طبیعی به نظر میرسد زوجی که عاشق میشوند، بخواهند زندگی مشترکی را آغاز کنند، اما آنچه در اینجا اهمیت دارد تغییرات اجتماعی است که نسبت به مقوله عشق در ازدواج رخ داده است.
اگر چه عشق یک حالت روانشناختی است، اما تحولات و ساختار اجتماعی بر عشق تاثیرگذار است. در واقع ساختار اجتماعی میتواند نوع و محتوای عشق را تعیین کند و بر آن اثر بگذارد. عشق یک پدیدهاجتماعی است و نمیتوان آن را بهعنوان یک پدیده مستقل مورد بررسی قرار داد. اگر چه پژوهشهای روانشناسی به انواع عشق و حالات مختلف عشق در زندگی زناشویی و تأثیرات آن اشاره داشتند، اما سیر تحول عشق در جامعه سنتی و مدرن در ایران با تأکید بر تحولات اجتماعی مورد بررسی قرار نگرفته است.
در سیر ادبیات نظری جامعهشناسی میتوان اولین تفاوتهای عشق در ازدواج دوران سنت و مدرن را، با دیدگاه دورکیم تحلیل کرد. در جامعه سنتی که همبستگی مکانیکی وجود دارد، عشق معنایی فرافردی دارد، اما با رفتن جامعه به مرحله ارگانیک، همبستگیهای انسانی کمرنگتر و عشق فردیت مییابد. در این جامعه تغییر کیفیت عشق، دیگر روابط انسانی را هم تحتتأثیر قرار میدهد. اما صورتبندی اجتماعی از مفهوم عشق به بهترین شکل در آرای آنتونی گیدنز مطرح میشود. او از نظریهپردازانی است که تطور مفهوم عشق و ازدواج را در جامعه سنتی و مدرن پی میگیرد.
جایگاه عشق در دنیای مدرن امروز
الف) در دوره قرون وسطایی تنها قالب عشق، عشقی است که به «عشق شورانگیز» تعبیر میشود. این عشق به اشراف و خواص اختصاص داشته و ارتباطی میان آن و فرآیند ازدواج و زندگی خانوادگی و باروری وجود ندارد. این عشق از سویی به جنون و گسست از روابط عادی اجتماعی مربوط میشود و از سویی در قالب عشق عرفانی به مسیح اوجی استعلایی پیدا میکند. این عشق کاملا شخصی است که با خانواده و زناشویی بیگانه است. داستانهای عامیانه قرون وسطایی مملو از روابط عاشقانه شهسواران، ملکهها و شاهزادههاست. در این دوران، در ارتباط زن و مرد با یکدیگر و حتی کودکان، جنبه عاطفی از اهمیت بالایی برخوردار نیست و در ازدواج، انتخاب و خواستههای شخصی اهمیتی نداشته، بلکه ازدواج با اراده دیگران صورت میگیرد و ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن اهمیتی ندارد.
ب) در قرن هجدهم این عشق شورانگیز، به شکل «عشق رمانتیک» تغییر ماهیت داد. عشق رمانتیک صورتبندی مفهوم عشق در شکلی عام و فراگیر را ممکن ساخت. این عشق چندان با رابطه جنسی تعریف نمیشد و بیشتر بر خاصبودگی و یگانگی معشوق در چشم عاشق دلالت داشت.
این بیان نوظهور از عشق، کنش متقابل میان زن و مرد را در جامعه صنعتی سازماندهی کرد و پیدایش خانوادههای کوچک و مستحکم جدید را ممکن ساخت. فضاهای خانواده سنتی و حضور در شبکه ارتباطی خانواده بزرگتر، فرصتی برای ارتباط خصوصی زوجین نداشت و ابعاد روانی ازدواج از اولویت برخوردار نبودند. به دلیل همکاری زوج جوان در فرآیند تولید کشاورزی، دامداری در خانه و مزرعه در رابطه با خویشاوندان، روابط زوجین نمودی از روابط عاشقانه نداشت، اما گسترانده شدن عشق رمانتیک به خانهها و پیوند خوردن مفاهیم محبت و ازدواج بود که بهرهمندیهای فردی از رابطه را از اولویت برخوردار کرد. اگر چه دیدگاههای فمینیستی شکلگیری این نوع عشق را نوعی توطئه و استثمار زنان میدانستند، اما از نظر گیدنز تولیدکنندگان و مصرفکنندگان عشق، زنان بودهاند.
سه پیامد اصلی عشق رمانتیک عبارت بود از: معرفی خانه به مثابه واحدی جغرافیایی برای تمرکز کنش متقابل صمیمانه، دگردیسی در روابط میان مادر، پدر و کودک و در نتیجه پیدایش دوران کودکی و صورتبندی و آرمانی شدن رفتار وسواسآمیز مادرانه.
ج) متأخرترین شکل عشق که مشخصه دوران مدرن است را گیدنز «عشق سیال» مینامد. جنبشهای اجتماعی برابریخواهانه و ورود زنان به عرصههای تولید اقتصادی و اجتماعی شکل جدیدی از روابط زن و مرد را ایجاد کرد. این عشق تعهد سختگیرانه عشق رمانتیک را نداشت و منکر ضرورت پایداری روابط صمیمانه بود. این عشق نتیجه دستیابی زنان به جایگاههای اجتماعی مهم بوده و دیگر عشق تنها به یک زن و یک مرد منحصر نمیشد. بلکه این نوع عشق به دنبال تحقق برابری فرصت زن و مرد برای دسترسی به فرصتهای اجتماعی و در نتیجه عاطفی است.
در عصر مدرن، از سویی به دلیل کوچکبودن اندازه خانواده هستهای و پیدایش روشهای کنترل جمعیت، پیوند میان رابطه جنسی و بارداری گسسته شد. از سوی دیگر به دلیل چروکیده شدن حجم خانوارها، همسر یعنی شریک جنسی رسمی به صورت مهمترین شریک زندگی بازتعریف شد. باومن (۱۳۸۴) نیز معتقد است که جهان مدرن، جهانی عقلانیشده، محاسبهگر و افسونزدایی شده است که در آن روابط عاشقانه به شکلی سست، موقتی، غیرقابل اعتماد و کالایی شده تعریف میشوند و نوعی ناپایداری در عشق، تحت پیامدهای مخرب مدرنیته بر انسان در جامعه کنونی مستولی است.
عشق در فرهنگ ازدواج ایران
از آنجا که کشور ایران دوران گذار را پشتسر میگذارد، چالشهای فراوانی را در حوزه خانواده تجربه میکند. در سالهای اخیر تغییرات بسیاری در الگوی ازدواج دیده میشود که بخش عمدهای به فرآیند تحول سنت به مدرن و پسامدرن برمیگردد. مسأله عشق در ازدواج نیز از سویی تحتتأثیر شرایط فرهنگی و بومی و از سویی تحولات جهانی است.
به لحاظ تاریخی و فرهنگی عشق در ادبیات ایران نمود وسیع و برجستهای، در دو صورت عشق جسمانی و عرفانی دارد، اما بهطور متعارف از لحاظ سنتی عشق در ازدواج و همسرگزینی عنصر مهمی نبوده است، بلکه عوامل دیگری چون همکفو بودن خانوادهها، مسائل اقتصادی و اجتماعی و … اهمیت بیشتری داشته است.
باتوجهبه دیدگاههای مطرح شده در بالا، میتوان در جامعه ایران، از سه نوع ازدواج سنتی، مدرن و پسامدرن سخن گفت که در هر کدام عشق بعد، شکل و معنای متفاوتی پیدا میکند. با گذار جامعه ایران از دوره سنت به مدرن، ماهیت عشق نیز در ازدواج تغییرات بسیاری کرده است. در فرهنگ سنتی ایران، به دلیل محدودیت روابط اجتماعی، خانوادهمحور بودن و الگوی ازدواج براساس خویشاوندی، ازدواج غالبا بدون رابطه عاشقانه بوده است. عشقهایی هم که گهگاه در جوامع سنتی رخ میداد، نوعی عشق رمانتیک بود که به دلیل محدودیتهای ارتباطی بین دختران و پسران، با اولین مواجه دختر و پسر رخ میداد.
در دوران مدرن، ویژگیهای ازدواج، به علت تأثیرپذیری جامعه از فرآیندهای صنعتیشدن و مدرنیزاسیون دچار تغییر شد. تغییرات شهرنشینی، فروپاشی خانواده گسترده و شبکه خویشاوندی، افزایش تحصیلات، اشتغال زنان، رواج تفکر عقلانی و… نگرشهای شیوه همسرگزینی را تغییر داد. آزادی در روابط دختر و پسر قبل از ازدواج، کاهش ازدواجهای خویشاوندی، اهمیت یافتن ابعاد روانی و عاطفی در ازدواج و… از تغییراتی است که در سبک ازدواج در دوران مدرن رخ داده است. هر چند ازدواج به شکل سنتی با پیوند به ارزشها و قواعد زندگی سنتی کاستیها و معایبی دارد، اما در دوران مدرن هم با چالشهای فراوانی روبهروست.
اما با تأثیرات و تحولات جامعه مدرن، نگرشهای جدیدی بر سبک ازدواج حاکم شده است که گاه ممکن است با باورها و اعتقادات سنتی مردم همخوانی نداشته باشد. یکی از این نگرشها، انتخاب آزادانه همسر و تمایل به ازدواج براساس عشق است. افزایش تحصیلات، استقلال مالی و بالارفتن سن ازدواج موجب شده که جوانان برای عشق پیش از ازدواج، اولویت قایل شوند. ازدواجهای از پیش تعیینشده دنیای سنت، امروزه جای خود را به همسرگزینی آزاد و انتخابی براساس عشق داده است. اگر چه هنوز در برخی مناطق ایران، ازدواجهای عشیرهای و قبیلهای وجود دارد، اما در زندگی مدرن، بهویژه در بین جوانانی که انگیزه اقتصادی و اجتماعی آنان از ازدواج پایینتر است، دستیابی به مفهوم عشق در ازدواج، اهمیت ویژهای دارد.
جایگاه عشق در دنیای مدرن امروز
اما در دوران پست مدرن، از عشق راززدایی و تقدسزدایی شده و به تعبیر باومن نوعی «سیالیت» در عشق پدیدار شده است. این سیالیت کمکم در فرهنگ ایران نیز نفوذ کرده و شکل ازدواج را تغییر داده که تا حدودی متاثر از فرآیندهای وسیع جهانی و بازنماییهای رسانهای از خانواده غربی است. ازدواجهایی که قبلا با معرفی و شناخت آغاز میشد، امروزه با بهانه «عشق» با میانجیگری اینترنت و دیگر فناوریهای ارتباطی صورت میگیرد و حتی گاه به تشکیل خانواده هم نمیانجامد. این سبک عشقورزی، ازدواج و خانواده را به تدریج از کانون اصلی جامعه کنار میزند. هر چند که اغلب این نوع عشقورزی با عدم شناخت کافی، تشریفاتی، تظاهری و غیرحقیقی شدن، آسیبهای بسیاری هم در پی دارد.
عاشقی قبل از ازدواج
عشق یک هدیه گرانبها و نفیس است. زندگی با وجود آن رنگ و روی تازهای می گیرد و از یکنواختی و روزمرگی خارج میشود. بر همین اساس، کمتر کسی است که از عشق گریزان باشد و یا دوست نداشته باشد با عشق واقعی خود ازدواج کند.
عشق و عاشقیِ پیش از ازدواج میتواند زمینه مناسب و مثبتی برای شروع زندگی باشد. به شرط آنکه بعد از تشکیل زندگی مشترک برای تداوم یافتن آن نیز تلاش کنید. اجازه ندهید عشق پیشین شما، بعد از ازدواج کمرنگ شده و تغییر ماهیت دهد.
معنای عشق در دیدگاه انسانها متفاوت است. اما روانشناسی عشق بیان میکند که عشق دو شکل مختلف دارد:
حالت اول آن، خواست و اراده قلبی است که به دوست داشتن شباهت بسیاری دارد. در این حالت میزان صمیمیت، تعهد و کشش جنسی در یک حد ایده آل و مطلوب قرار دارد. برای اینکه بتوانید یک ازدواج موفق را تجربه کنید، به این میزان عشق و علاقه احتیاج خواهید داشت.
حالت دوم عشق، منجر به محبتهای اغراق آمیز و شدید می گردد که وابستگی خاطر به همراه می آورد. این میزان از عشق، گاه برای برخی افراد مفید نیست. زیرا باعث می شود چشمتان را بر روی بسیاری از حقیقت ها، تفاوتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ببندید و بدون اینکه نسبت به آن ها و حتی رفع و بهبودشان تأمل کنید، دست به انتخاب همسر بزنید.
عشق پیش از ازدواج تنها در صورتی مفید است که مانع از شناخت کامل دختر و پسر از یکدیگر نشود. در غیر این صورت، ضامن خوشبختی و خوشحالی پس از ازدواج نخواهد بود. حتی اگر موفق به رفع مشکلات شوید، به طور یقین زندگی سختی را پشت سر خواهید گذاشت. گاه سختی مسیر و پیچیدگی آن منجر می شود تا عشق آتشین زوجین رنگ باخته و به نوعی دلسردی و ناامیدی تبدیل شود.
جایگاه عشق در ازدواج
یكى از مسائلى كه همیشه ذهن مرا به خود مشغول مىكند، جایگاه عشق در ازدواج است. به راستى عشق چیست؟ آیا عشق، گناه است؟ آیا ازدواج بدون عشق ، مىتواند معنایى داشته باشد؟ عشق باید قبل از ازدواج به وجود آید و یا بعد از آن؟ آیا هر عشقى ضرورتاً باید منجر به ازدواج شود؟ آیا عشق لزوما باید انسان را به طرف انسانى دیگر سوق دهد؟ عشق به چه عواملى بستگى دارد و چگونه به وجود مىآید؟ عشق چگونه استمرار مىیابد و چگونه خاتمه مىیابد و یا چگونه رشد پیدا كرده، به تعالى مىرسد؟
عشق مى تواند مكمل ازدواجى صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین كننده ی آن
سؤال این است كه اگر كسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد ، آیا این امر مىتواند تنها عامل تعیین كننده ی ازدواج آن دو به شمار آید؟ باید در پاسخ بگوییم: نه؛ زیرا ازدواج در حقیقت نوعى مشاركت اجتماعى است كه در آن، دو انسان مىباید از جهات گوناگون با یكدیگر تناسب عملى داشته باشند كه از آن جمله ، تناسب اعتقادى ، اجتماعى ، عقلانى ، تحصیلى و… است. انسان در ازدواج، تمامى نیازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدایىترین نیازهاى حیوانى تا عالىترین نیازهاى انسانى به مشاركت مىگذارد. براى تشكیل یك خانواده ، مىباید تناسب بین دو انسان براى برآوردن تمامى نیازها در حد بالایى وجود داشته باشد. بنابراین، براى ازدواج مىباید ما به انسانى بیندیشیم كه بتواند قسمت اعظم نیازهاى مختلف ما را مرتفع كند.
باید اذعان كنیم كه با وجود اهمیت و تعالى عشق در زندگى، نیازهاى واقعى انسان نیز حقیقتى انكارناپذیرند. انسان عاشق نمىتواند به عشق اكتفا كند و از نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد. عشق، بقا و حضور معشوق است؛ حتى اگر به فناى عاشق بینجامد. بنابراین، ملاك مشخص براى تمیز بین عشق و كشش امیال، در همین است كه عاشق درصدد رضایت معشوق است و نه رضایت خویش. عاشق وقتى با معشوق كامل مواجه مىشود ، مىخواهد همه چیز و حتى خود را از دست بدهد. از این رو، بهتر است كه براى ازدواج انسانى را انتخاب كنیم كه در برآوردن نیازهاى مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد؛ نه این كه تنها به دلیل عشق، انسانى را برگزینیم كه از جهات مختلف با ما تباین داشته باشد. بد نیست در این جا اشاره به سرنوشت دختران و پسران بسیارى داشته باشیم كه تنها به انگیزه ی علاقهمندى دست به ازدواج زده و از آن پشیمان شدهاند. ازدواجى كه بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، حتى نیازهاى مربوط به خور و خواب و امیال جنسى صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شكست خواهد خورد.
عشق در قلب سالم جوانه مى زند و در آن رشد مى كند
باید به این نكته توجه كنیم كه عشق در بستر قلب سالم، حقیقتج و و به دور از تعصبات و هواهاى نفسانى جوانه مىزند و رشد پیدا مى كند. در صورتى كه ما انسانها در تلطیف و تطهیر روح خود بكوشیم و هر روز خویش را برتر و والاتر از روز قبل قرار دهیم و غل و غش را از درون خود برانیم، قلب را بستر جوانه زدن عشق و رشد روزافزون آن ساختهایم. بدین ترتیب، پس از آن كه انسان مناسبى را براى ازدواج برگزیدیم و با او در یك مشاركت انسانى وارد شدیم، باید منتظر آن باشیم كه عشقى پاك میان ما زاده شود و به كمال برسد و در سایه ی لطف و مرحمت الهى به معشوق حقیقى متصل گردد. چنین عشقى ، در زندگى روشنایى مىآفریند و هر قدر زن و شوهر به پختگى و كمال نزدیكتر مىشوند ، پاكى و خلوص این علاقهمندى را بیش از پیش در قلب خود احساس مىكنند.
آدم اگر عاقل نباشد عاشق نمی شود و دوم اینکه عشق در ارتباط با امور و اصول اخلاقی است و بنابراین شما خارج از اصول اخلاقی نمی توانید عاشق شوید من نمیپذیرم زن و مردی که ازدواج کردهاند و شوهر و زن دارند عاشق کسی دیگر بشوند برای من معنایی ندارد برای این که روی اصول اخلاقی پا گذاشته اند اینکه جدا شوند نه به خاطر او جدا شوند و همچنین آدمی پیدا شود را می توانم بفهمم ولی من جایی که عقل نیست و جایی که اخلاق نیست جای پایی هم برای عشق نمی بینم در حالی که بسیاری از مردم آن زمانی که حرف مفت بزنند پرتو پلا بگویند تازه بین جنون و دیوانگی یک رفتار با کارشان مرتبط باشد اسمش را عشق می گذارند تا آنجایی که عشق و جنون دو روی یک سکه اند و ضمن آن خیلی راحت و آسوده به بهانه اینکه عاشق شدن هیچ اصل اخلاقی انسانی را دیگر قبول ندارند و به راحتی می توانند زیر پا بگذارد.
عشق در انتخاب همسر و ازدواج
به همین علت است که در گذشته ها می گفتند ازدواج گورستان عشق است یعنی آدمها عاشقند و ازدواج میکنند در نتیجه مسئله عشق در انتخاب همسر و ازدواج بسیار حائز اهمیت است و معمولاً در گذشته نتیجه مشخص و معلوم بوده و اعم از اینکه آدم ها ازدواج می کردند بیان می کردند عشق از میان میرفت ولی این دو را به هم ربط میدادند بنابراین دلیل اولی که مردم ازدواج میکنند و درست است که با آن ازدواج کنند عشق است.
جمع بندی و نتیجه گیری:
هر جامعه و فرهنگي بنا به شرایط و مقتضیات خود محدودیت ها، معیارها و هنجارهایي را براي انتخاب همسر وضع مي کند. در هر فرهنگي یک شخص ممکن است گزینه های مختلفي از جنس مخالف را به عنوان همسر احتمالي پیش روی خود داشته باشد، اما در هیچ فرهنگي انتخاب همسر انتخابی تصادفي نیست. در هر فرهنگي علاوه بر محدودیت هاي ناشي از ارزش ها و امیال فردي، جامعه نیز مجموعه ای از محدودیتها را بر عهدة اعضای خانواده بوده است، اما امروزه تحمیل مي کند. در ایران تا چند دهة پیش انتخاب همسر عمدتا تا حدود زیادی خود فرد نقش اصلی را در انتخاب همسر بازی میکند. هرچند این نقش تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی ایفا می شود. بنابراین امروزه همسرگزینی به عنوان یک کنش مهم اجتماعی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد و برای فهم و درک الگوهای همسرگزینی نظریههای زیادی ارائه شده است. در این جستار، موضوع همسرگزینی در گذر زمان و جایگاه عشق در همسرگزینی مورد بررسی قرار گرفته است.
در ابتدای این بررسی، به بیان یک چالش آشفتگی در الگوهای همسرگزینی پرداخته شده که طی آن بیان گردیده که مهمترین عامل کاهش ازدواج و یا جدایی پس از ازدواج، آشفتگی در الگوهای همسرگزینی است. در ادامه به تغییرات خانواده از گذشته تا امروز پرداخته شده است. در ادامه، همسرگزینی در اندیشه دینی و ملاکهای گزینش همسر از دیدگاه جامعهشناسی خانواده مرد مداقه قرار گرفته است. این پژوهش به بررسی سیر تحول مفهوم عشق در سه دوره تاریخی و تفاوت ماهیتی آن در در دوره پرداخته شده است. با این توضیح، جایگاه عشق در دنیای مدرن امروز، عشق در فرهنگ ازدواج ایران و جایگاه عشق در دنیای مدرن امروز بیان شده است.
در ادامه، موضوعاتی از قبیل عاشقی قبل از ازدواج و جایگاه عشق در ازدواج بیان گردیده و این گونه نتیجه گرفته شده که عشق مى تواند مكمل ازدواجى صحیح باشد و نه تنها عامل تعیین كننده ی آن باشد.
منابع و مراجع:
- ساروخانی، باقر.، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش، ۱۳۹۳٫
- نیازی، محسن، میری، سمیه، فرهادیان، علی، طراحی الگوی معیارهای همسرگزینی در جامعه ایران، فصلنامه تربیتی فرهنگی زنان و خانواده، سال چهاردهم، پاییز، شماره ۴۸، ۱۳۹۸٫
- بررسي تجربي دو نظریة رقيب همسرگزیني در ایران؛ هاشمی و همکاران، ۱۳۹۳٫
- تقوی، سیده رحیمه، فکري، کاترین، هنرپروران، نازنین، رابطه ي بین احساس تنهایی و نگرش به عشق با ملاكهاي همسرگزینی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران سال ۱۳۹۳، فصلنامه مشاوره و روان درمانی/ سال چهارم، شماره ۱۳ بهار، ۱۳۹۴٫
- سالارى فر، محمدرضا، همسرگزینی در اندیشه دینی، مطالعات راهبردی زنان شماره ۲۵، ۱۳۸۳٫
- حسینی، حاتم، گراوند، مریم، تبیین شکاف در رفتار و نگرش زنان نسبت به الگوی همسرگزینی در شهر کوهدشت، جامعه شناسي كاربردي، سال ۲۷، شماره اول، بهار، ۱۳۹۵٫
- گيدنز، آ، جامعه شناسي، ترجمه: حسن چاوشيان، تهران :انتشارات ني، ۱۳۸۸٫
- هوشنگی، حسین، امین ناجی، محمد هادی، جمشیدی راد، محمد صادق، موسایی پور، محبوبه، اﻫﻤﯿﺖ و ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻋﺸﻖ ﺑﯿ ﻦ ﻫﻤﺴﺮان در ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ اﺳﻼﻣﯽ- ﻗﺮآنی، دوﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﭘﮋوﻫﺸﯽ مطالعات قرآن و حدیث، سال هفتم، شماره دوم، بهار و تابستان، ۱۳۹۳٫
- ستوده، هدایت الله، خانواده و خویشاوندی در گذر زمان، فصلنامه پژوهش اجتماعی، سال سوم، شماره نهم، زمستان، ۱۳۸۹٫
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©
نگاهی به مقاله همسر گزینی جناب آقای دکتر استادی:
مقوله همسر گزینی را می توان از وجوه متفاوت نگریست ،آقای دکتر استادی به روشنی این موضوع را از ابعاد گوناگونی مورد توجه قرار داده است ،اما نکاتی را شاید بتوان در این مفهوم بیشتر توجه نمود.
در فرهنگ ایرانی سنتی و مذهبی، دایره ارتباط افراد با نگاهی جنسیتی و درهاله ای از مسائل جنسی تعریف می گردد و نگاه به ارتباطات ،نگاهی عاشقانه از نوع عشق زن و شوهری ویا زن و مرد تعریف و تعبیر می شود درحالی که ارتباطات انسانی را می توان با نگاهی فراتر از جنسیت تفسیر نمود این نگاه فراتر از نگاه فمنیستی و برابری زن ومرد است ، دقیقا حلقه گمشده ای از نوع روابط انسانی است که به نظر می رسد که هم در فرهنگ غرب وهم فرهنگ شرق
نیازمند توجه است .
نکته دوم در مقاله آقای دکتر :
تفسیر عشق با ذره بین عقل است ،اگر نگاهی فیلسوفانه به این مطلب داشته باشیم ،عشق ودوست داشتن برخاسته از محبت به خود است ،آنجا که فرد در گزینش افراد ،برمبنا و ملاک خویش دست به انتخاب میزند ، آسیب های محبت وعشق در تقابل با عقل آنجاست که فرد
ممکن است در اثر تاثیر از ناهنجاریهای جامعه چیزهایی را فدای عشق نماید ،اینجا عشق وعقل در مواجه هم هستند.
پژوهش های علوم اجتماعی نگاهی فراتر ازاین مقوله ها را می طلبد نگاهی از نوع موج سوم و….. تافلر .
دربخش عشق در قلب سالم جوانه میزند :
بخشی ازآن به نظر می رسد از حیطه کلی، کمی خارج وبه صورت فردیت به موضوع توجه شده است.