شاعر: خدیجه عنصری
- خدیجه عنصری شاعر و هنرمند شهرستان حمیدیه خوزستان، کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی از دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
(۱)
تو من بودی و من
در جست و جویت
نشان از بی نشان و
عطر و بویت
من و تو یک افق
تا بی نهایت
جهانم خانه و ملک و
سرایت
به یک غمزه
دل از جانم ربودی
و زیبا
شعر باران را سرودی
غزلها
از نگاهت گشت جاری
صدایت
همچو آوای بهاری
شب تارم دمی
از عشق روشن
خزان محو و
بهاران شد به گلشن
من و تو
راز خلق آفرینش
و برگی تازه اندر
دفتر عشق
(۲)
غمی در چشم مسکینی
لب خندان غمگینی
شبی اندر طلوع فجر
بهار سرد و سنگینی
پرستویی میان باد
به رقصی میزند فریاد
دلا در مصحفت گفتی
تو یادم کن،کنم من یاد
تو را خواندم هزاران بار
به شوق و باور بسیار
تفأل چون زدم اینبار
خوش آمد آیه و اشعار
میان حوضکی زیبا
بدیدم خنده رویت را
نگاه گرم و گیرایت
بسی شیرین و پرمعنا
مرا میگفت از آغاز
ز زیبا لحظه ی پرواز
ازل ، از خاک از گیتی
ز عشق و مشق ناهمساز
دلا دریای طوفانی
خدای قهرمان سازد
چو شد آدم اسیر عشق
برین فردوس می بازد
فریبا روی این گردون
گهی گریان و گه خندون
اسیرش چون شوی آخر
اسیر حیله وافسون
غم و شادی است همبازی
در این گردونه ی بازی
ز دل گر با خدا باشی
جهان تسخیر می سازی
تو را من چشم در راهم
هزاران گر جفاکردی
سلیمان گر شوی آخر
نصیب مور می گردی
مرا هر لحظه در خود بین
مکن بر آسمان نفرین
چو فردوس برین خواهی
تو یاحق گو و من آمین.