گفتگوکننده: فاطمه زاهد
قرارمان آخرین جمعهی فروردینماه ۹۷ بود؛ عصر یک روز گرم بهاری؛ موزهی هنرهای تجسمی اهواز؛ با جمعی از دختران اهوازی؛ بعد از بازدید، یکی از دختران گفت: “امروز سید کاظم نمایش دارد! “العودة”! نمیآیید؟” دیگری گفت: “مریم هم آنجاست؛ دختر سیدکاظم”؛ عدهای در نمایشگاه ماندند؛ عدهای برای حضور سر از پا نمیشناختند؛ و من که باید به خانه برمیگشتم؛ با خود گفتم تویی که تا به حال تجربهی حضور در یک تئاتر واقعی را نداشتهای؛ چرا؟! از ساحلی شرقی تا تالار آفتاب را به همراه جمعی از دختران رفتم؛ حدود نیم ساعت منتظر ماندیم تا نمایش شروع شد و اولین تجربهی حضور در تئاتر را از آن خود کردم؛ آنچه میدیدیم؛ زنان، مردان و کودکان نقشآفرین سرزمینم؛ زبان مادریام؛ فرهنگ ابا و اجدادیام؛ دردها و رنجهایی که جلوی چشمانم به روی صحنه رفته و تماشاچیانی که هنر برایشان ارجمند بود؛ در طول اجرا شور و شعفی در دل داشتم؛ تا اینکه نمایش تمام شد؛ صدای کفزدن حضار تمام سالن را پر کرده بود؛ سیدکاظم را فراخواندند؛ کارگردان تئاتر “العودة”؛ از فاصلهی دور هم سیمای مهربان، دلسوز، خوشحال و سرزندهاش را میشد دید؛ پس از مدتی فراخوان تئاتر “حوادث لم تکن بالحسبان” همه جا پیچید؛ خیلیها شرکت کردند؛ بعدش هم کرونا همهگیر شد و تمام اجراها را متوقف کرد؛
هنرمندان، بهویژه تئاتریها در شرایط کنونی جامعه و با ادامهدار شدن بحران کرونا بیشترین طبقهی آسیبدیده جامعه هستند؛ همزمان با تعطیلی سالنهای تئاتر و در پی آن اجراهای گروهها، تئاتریها خانهنشين شدند؛ از این رو برای آگاهی از وضعیت تئاتر اهواز، بهویژه تئاتر عربی، با نویسنده و کارگردان مطرح اهوازی آقای “سید کاظم قریشی” گفتگویی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
فاطمه زاهد: برایمان از خود و اندوختهی ادبی و هنریتان بگویید، چگونه پا به دنیای هنر و تئاتر گذاشتید؟
سید کاظم قریشی: سال ۵۸ بود؛ كلاس دوم دبستان بودم؛ در يك خانهی گِلیِ روستایی درس میخواندم؛ در یکی از روستاهای شهر فلاحیه؛ خوشحال بودم؛ چون مدرسهی آجری سهکلاسهای در حال تکمیل است؛ قرار بود وقتی به کلاس سوم بروم، در آن درس بخوانم؛ خرداد ۵۹ قبول شدم؛ و برای درس خواندن در آن مدرسه رویاپردازی میکردم؛ یکم مهر ۵۹ سر رسید؛ مدرسهی ما عبارت بود از چند عدد چادر هلال احمر؛ مدرسهی آجری ما در تصرف جنگزدگان بود.
در دههی ۶۰ به سرودن و نشر شعر فارسی پرداختم. سال ۱۳۷۶ با جمعی از جوانان “کوت سید صالح”، همچون محمد منصوری و سید هادی فاخر آشنا شدم که در جشنها و مناسبتهای ملی در مدارس برنامههای نمایشی اجرا میکردند. پس ازآن برای اولین بار متنی برای اجرا در تلویزیون از من خواستند؛ متن نوشته شده را به صورت کلیپهایی ۸-۱۰ دقیقهای تحت عنوان “شلش وحنش” و با اهداف آموزشی ضبط کردیم؛ که به دلیل کیفیت پایین فیلمبرداری از سوی سازمان صداوسیما رد شد.
“عطّال وبطّال” اولین اجرای نمایشی ما با درونمایهی شعر، موسیقی و تئاتر و با موضوع بیکاری، خردهکاری و تکدیگری در ویژهبرنامهی”جنگ شادی” عید غدیر (۱۶ فروردین) سال ۱۳۷۷ برگزار شد. این نمایش شامل برخی سکانسهای مشهور تئاتر جهان عرب با زبان فصیح عربی بود. حال آنکه بعضی از بازیگران ترانههای مصری را میخواندند و برخی دیگر “صدای عادل” إمام را در سکانسهای مشهورشان تقلید میکردند. مهم این بود که تمام این آیتمها را در نمایشی سازگار با محیط و فرهنگ بومی ارائه میدادیم و از آن زمان تا کنون تمرینات تئاتر را در خانهها و نه روی صحنهی تئاتر اجرا میکنیم که این مورد اثرات منفی روی فعالیتهای ما داشته است.
در تابستان ۱۳۷۹ و پس از آنکه به نیاز جدی خود به ارائهی نمایشهای جدی بر مبنای اصول و قواعد حقیقی تئاتر پی بردیم، به “انجمن هنرهای نمایشی اهواز” پیوستیم و دورههای آموزشی را در آنجا گذراندیم. پیش از آن نمایشنامه ننوشته بودم و نمایشنامههای پیشین را از ناخودآگاهم مینوشتم. در مسیر فعالیتمان با مشکلات اقتصادی و اجتماعی مواجه بودیم و سرمایهای نداشتیم که نمایش خود را به صورت مستقل و نه از طریق جشنوارهها برگزار کنیم. از طرفی حامیان ما یا اهدافی انتخاباتی داشتند و یا افکاری دور از دنیای تئاتر و نمایش.
در آن زمان بود که گروه تئاتر و نمایش “شمس الجنوب” را تأسیس کردیم. نام را یکی از همکاران انتخاب کرد. زیر نظر “مرتضی مطوری” دانشآموختهی مدرسهی کارگردانی و در کنار او نویسندهی تئاتر “عبدالرضا حیاتی” به دورهی آموزشی تئاتر پیوستیم. دو کار تئاتر به کارگردانی مرتضی مطوری برای تلویزیون ارائه کردیم. کار اول در قالب دو سکانس ۱۵ دقیقهای ارائه شد و “أفراح العید” به عنوان کار دوم تقدیم شد که تمرین آن دو ماه به طول انجامید.
نمایش تراژدی به امکانات زیاد، خلق بازیگرانی توانا و صرف زمانی بیشتر برای کسب مهارت نیاز دارد. از این رو در ابتدای مسیر فقط نمایشهای کمدی را اجرا میکردیم؛ البته نمایش کمدی به دلیل سادگی، به خلاقیت بازیگر متکیست و گاهی برخی از نمایشها در کمتر از یک هفته آمادهی اجرا بود.
با پیوستن به “انجمن هنرهای نمایشی اهواز” عناوین نمایشها را نیز تغییر دادم و تحت تأثیر کتابها و آثار خلاقانهای همچون “إعداد الممثل” نوشتهی “کنستانتین استانیسلاوسکی”، همچنین آثار شکسپیر، برتولت برشت، یوجین یونسکو و توفیق الحکیم، سعد الله ونوس، محمد الماغوط و بهویژه نمایشهایی نظیر “ترانهی مرگ” و “در انتظار گودو” قرار گرفتم. کما اینکه از نویسندگان ایرانی همچون بهرام بیضایی و مجید مجیدی تاثیر پذیرفتم و برخی از نوشتههای وی را به نمایشنامه تبدیل کردم.
همچنین نمایشهایی همچون “حكاية من الريف”، “زي الهوا” و البته “أولاد حارتنا” که به نقد جامعه و نخبگان پرداخته بود و در پایان آن خوانندهای ترانهی “زي الهوا” از عبدالحلیم حافظ را میخواند، برگزار کردیم.
اکنون دانشجوی دورهی دکتری زبان و ادبیات عرب دانشگاه شهید چمران اهواز؛ از سال ۱۳۷۶ وارد عرصهی تئاتر شدم و از محضر استاد مرحوم “عبدالرضا حیاتی” و “مرتضی مطوری” بهره بردم؛ شاگردشان بودم و از عوامل اجرایی نمایش “عروس فلسطین” به کارگردانی مرتضی مطوری و نویسندگی عبدالرضا حیاتی به شمار میرفتم؛ از آن سال تا كنون در کنار بچههای منطقهی محروم کوت عبدالله فعالیت دارم و در زمینهی نویسندگی و کارگردانی به آنها خدمت میکنم.
نمایشنامههایی که اجرا کردهایم اغلب برآمده از فرهنگ و ادب و هنر این مرز و بوم است و دغدغهی مردمان این سرزمین؛
اینجانب علاوه بر نویسندگی و کارگردانی تئاتر، کار روزنامهنگاری نیز انجام داده و با هفتهنامهی “حدیث” در سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ همکاری داشتهام. در سال ۱۳۹۲ سردبیر نشریهی جنوبیها بوده و در سال ۱۳۹۷ با همشهری خوزستان همکاری کردهام.
همچنین کتابی را تحت عنوان “لا أشرعة في مرافئ الأمنيات” در زمستان ۱۳۹۸ با همکاری انتشارات قهوه منتشر نمودهام و عبارتست از متونی با درونمايههای نقد اجتماعی که مورد استقبال قشر كتابخوان قرار گرفت.

فاطمه زاهد: زن در تئاتر اهواز و بهویژه در فعالیتهای تئاتری شما چه جایگاهی داشته است؟
قریشی: پس از ارائهی آموزشهایی به بازیگران مرد، کلاسهای آموزشی بانوان را ترتیب دادم. یکی از دختران حاضر در کلاس از استعداد بازیگری برخوردار بود؛ اما به دلیل مشکلات خانوادگی امکان حضور در عرصهی تئاتر برایش فراهم نبود. روزی به دیدار خانوادهاش رفتم و در کنار پدر، برادر و مادرش نشستم؛ خودم را به ایشان معرفی کردم و به پدرش گفتم: “نان و نمکتان را خوردم و از شما درخواست دارم اجازه بدهید دخترتان با ما نقشآفرینی کند.” پدرش گفت: “فقط با تو کار میکند؛ چون تو را شناختم و به تو اعتماد کردم.” بعد از آن سه نمایش را با ما بازی کرد. همچنین در یکی از اجراهایمان یکی از بازیگران زن در برابر ۱۵۰۰ تماشاچی تئاتر و در حضور برادرش روی صحنهی تئاتر به اجرای نمایش مشغول بود که با توهین یکی از تماشاچیان روبرو شد؛ این مسأله به درگیری لفظی میان تماشاچی و برادرش کشیده شد. با این وجود ما به اجرای نمایش ادامه دادیم. چون تماشاچیان تشنهی تماشای تئاتر واقعی بودند. گاهی با مشکلاتی مواجه میشدیم که منجر به توقف فعالیت بعضی از بازیگران زن میشد.
فاطمه زاهد: آیا در کنار گروه “شمس الجنوب” گروههای دیگری تشکیل دادهاید؟ در حال حاضر با چه گروهی در عرصهی تئاتر فعالیت میکنید ؟ گروه شما چند عضو دارد و چه ردههای سنی در آن نقشآفرینی میکنند؟
قریشی: بله. مؤسسهی تئاتر “برکان الثقافية” را در کنار گروه تئاتر “شمس الجنوب” تاسیس کردم؛ که دو کار نمایشی را در آن اجرا کردیم. همچنین روزنامهی “ظهر” را دایر کردیم و آن را تا شمارهی پنجم پیش بردیم. در همان روزها به سرودن شعر و دیگر فعالیتهای فرهنگی نیز مشغول بودم.
در سال ۱۳۸۲ با اشتغال در ادارهی شهرداری، تلاش کردم تمرکز خود را تنها بر عرصهی تئاتر قرار دهم. از این رو گروه تئاتر “اشراق” را تاسیس کردم و از سالن ادارهی شهرداری به عنوان سالن تئاتر استفاده کردم. در این مدت دهها کتاب در زمینهی تئاتر مطالعه کردم؛ در دورههای تخصصی تئاتر شرکت و مهارت خوبی در زمینهی تئاتر کسب کردم. در آن زمان نیاز مبرمی به آموزش تئاتر احساس میشد. از این جهت دورههای آموزشی در ادارهی شهرداری برگزار کردم و در گروه “اشراق” فعالیتهای مهمی همچون “كل جمعة مع المسرح” ارائه دادیم.
در آن زمان قرار بر رگزاری جشنوارهی بزرگی از سوی ادارهی شهرداری بود؛ برای شرکت در این جشنواره، تئاتر “العائلة المزدحمة” با موضوع تراکم جمعیتی و تئاتر “العرس الحزين” با موضوع تیراندازی در جشنها را آماده کرده بودیم؛ اما جشنواره برگزار نشد. با لغو جشنواره، پیشنهاد اجرای تئاتر هفتگی با عنوان “المسرح المفتوح” (تئاتر باز) و یا تئاتر خیابانی را به بخش امور فرهنگی شهرداری اهواز دادیم؛ کارهای نمایشی خود را در قالب ۶ تئاتر در ۸ منطقهی اهواز به مدت ۲۰ هفته اجرا کردیم.
همچنین تجربهی شخصی خود از تئاتر را برای اولین بار تحت یک مقالهی تخصصی با عنوان “في أجواء الخشبة” تقدیم علاقمندان نمودم؛ که نگاهی اجمالی به کارگردانی تئاتر داشت.
در سال ۱۳۷۸ با نشر اولین شمارهی روزنامهی “الأهواز” با “سعید آلصقور” روی نگارش نمایشنامه توافق کردیم؛ اما ناگهان کتاب “هزار و یک شب” را نزد أبو نصار یافتیم و تصمیم گرفتیم آن را از عربی به فارسی ترجمه و در روزنامهی الأهواز چاپ کنیم؛ که این حرکت خود، تمرینی برای نمایشنامهنویسی و روزنامهنگاری بود.
در حال حاضر گروه تئاتر اشراق دارای درجهی ج کشوری است؛ حدود ۳۰ عضو دارد که اکثرا دانشجو، دانشآموز، خانهدار و یا کارمند هستند و از وقت آزاد خود برای تمرینات تئاتر استفاده میکنند.
فاطمه زاهد: تئاتر کودک تحولی آشکار در میان فعالیتهای تئاتری شما به شمار میآید. انگیزهی شما برای ورود به آن چه بود و آن را چگونه یافتید؟
قریشی: تنها بانوان بودند که در گروه نمایشی تئاتر کودک به ایفای نقش میپرداختند و هدف ما از ابتدای ورود به عرصهی تئاتر، به روی صحنه آوردن تعداد بیشتری از بازیگران زن بود؛ این ایده با پیشنهاد تشکیل گروه تئاتر کودک شکل گرفت که آن را با یکی از مربیان مهدکودک که در گروه تئاتر ما ایفای نقش میکرد، در میان گذاشتم.
دو نوع نمایش وجود دارد؛ یکی “تئاتر برای کودک” و دیگری “تئاتر کودک”؛ در اولی بزرگسالان ایفای نقش میکنند و راهنماییهایی را به کودک انتقال میدهند؛ اما در دومی -تئاتر کودک- خودِ کودکان به ایفای نقش میپردازند؛ ما هر دو نوع را تقدیم تماشاچیان کردیم؛ زیرا هدف این بود که کودکان را بنیهی تئاتر خود کنیم و همچنین راهنماییهایی به کودکان ارائه دهیم. در آن شرایط با فضای واقعی در تعامل بودیم؛ از این رو خواستههای شهرداری را عملی میکردیم؛ همچنین گاهی متن نمایشنامه را بسته به توانایی روحی، جسمی، حرکتی و صوتی بازیگران مینوشتم.

فاطمه زاهد: مهمترین اجراهایی که به روی صحنه بردید، چه بودند؟
قریشی: از سال ۱۳۸۲ تا کنون بیش از ۲۰ اجرای عمومی داشتیم که در شهرهای مختلف خوزستان از جمله رامهرمز، شوش، ماهشهر، آبادان، خرمشهر، اهواز و کارون به اجرا در آمدند. نمایشنامههایی مانند: “اولاد الحارة”، “ميزان العدالة”، “حكاية من الريف”، “لومي الضايع”، “لا يمر قطار بهذه المحطة”، “الرسالة الخالدة”، “حكاية رجل ثائر يتكرر كل عام”، “العودة، “حكاية عذراء من الحرشة”، “حوادث لم تكن بالحسبان و اجراهای ديگر از جمله تئاتر “مراسل الحقيقة” که جزء كارهای موفقم بود و در اهواز و ماهشهر برگزار شد.
همانگونه که اشاره شد؛ در سال ۱۳۸۳ اولین جشنوارهی تئاتر عربی خیابانی را تحت عنوان “کل جمعة مع المسرح” (جمعهها با نمایش) به مدت ۲۲ هفته در ۲۲ نقطه از اهواز اجرا کردم.
در زمینهی تئاتر کودک هم چندین نمایش را در شهر اهواز و در پارک جنگلی زویر اجرا کردیم که مهمترین آنها “ريماس و السلحفاة الحزينة”، “الشجرة المعطاء”، “حكاية سمرة و خيوط العفريت” و … را برگزار کردیم. در سال ۱۳۹۸ در شهرهای آبادان، اهواز و كارون نمايش “حوادث لم تكن بالحُسبان” را اجرا كرديم كه با استقبال خوبی روبرو شد.
فاطمه زاهد: در زمینهی فرهنگ عاشورایی و نهضت حسینی چگونه عمل کردید؟
قریشی: گروه ما معمولا دو اجرا در سال دارد؛ یکی از اجراها را معمولا در ماه صفر برگزار میکند که به نهضت حسینی میپردازد؛ با نمایشنامهها و تعزیههایی که در این زمینه اجرا کردیم، پیوند ناگسستنی جامعهی اهوازی را با نهصت امام حسین نشان دادیم؛ و اجرای دیگر که به صورت عمومی برگزار میشود؛ درام، ملوردرام، و یا کمدی میباشد.
فاطمه زاهد: در عرصهی تئاتر با چه کمبودهایی روبرو بوده و با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاید؟
قریشی: ما در شهرستان كارون، سالن تئاتر و نیز پلاتو نداریم و همیشه از این امر در رنج و مضیقهایم؛ طی این چند سالی که کارون از اهواز جدا شد، به روشهای گوناگون از طریق مسئولان ذیربط، نمایندگان مجلس، فرمانداران کارون و بقیهی مسئولین پیگیری کردیم که پیگیریها تا کنون به نتیجه نرسیدهاند.
از دیگر کمبودها بحث آموزش میباشد که فقط در سال ۱۳۹۷ توانستیم یک دورهی مقدماتی بازیگری بیان و بدن برگزار کنیم که توسط “استاد عبدالرضا نصاری” برگزار شد؛ ولی در دیگر زمینهها هنوز به امر بازیگری به شدت نیازمندیم. از دیگر مشکلات ما ساختار اجتماعی کوت عبدالله میباشد؛ همانطور که در صحبتها اشاره شد؛ چندین بار اتفاق افتاده که خانوادهها جلوی بازیگران دختر گروه را میگیرند و نمیگذارند که به بازیگری ادامه دهند؛ حتی پیش آمده که یک روز مانده به اجرا مانع نقشآفرینی دختران خود میشوند.
از دیگر کمبودهای ما در شهرستان کارون، نبود کتابخانهی تخصصی تئاتر است. در یک جمله چنین میتوان گفت که معضل ما در تئاتر عربی، نبود امکانات و نبود نیروی متخصص خصوصا در زمینهی دکور، طراحی صحنه، نورپردازی و … است.
فاطمه زاهد: تأثیر اپیدمی ویروس کرونا را بر عرصهی تئاتر بهویژه تئاتر عربی چگونه میبینید؟
قریشی: اوایل اسفندماه ۱۳۹۸ داشتیم خودمان را برای اجرای عمومی آماده میکردیم که سالنها و اجراها تعطیل شد. گروه تئاتر اشراق از آبانماه ۱۳۹۸ در حال تمرین یک نمایش ملودرام عربی تحت عنوان “کید النساء” بود؛ اين نمايش داستان سه نسل از زنان جامعهی اهوازی را به تصوير میکشید و تا مرحلهی اجرای عموم رسیده و ما منتظر روزهای آخر سال بودیم که متاسفانه گرفتار این ویروس شده و اجرای ما به تعویق افتاد و معلوم نیست چه وقت بتوانیم دوباره به صحنه برگردیم.
فاطمه زاهد: در صورت بازگشایی سالنها، وضعیت گروههای تئاتر بهویژه گروه اشراق چگونه است؟
قریشی: با وقفهی چندماههای که شد؛ بازیگران از تمرینات دور شدهاند؛ از نظر بدنی از فرم افتادهاند؛ و از نظر بیان نیز همین امر برای بازیگران اتفاق افتاده است؛ بیشتر اعضای گروه ما را برای این اجرا، زنان خانهدار و دانشآموزان تشکیل میدهند که امکان ادامهی تمرینات بیان و بدن را در منزل ندارند؛ بدین جهت در دورهی پساکرونا باید کارهای آمادهسازی گروه را از اول آغاز کنیم.
فاطمه زاهد: آیندهی تئاتر عربی را چگونه میبینید و آیا استعدادهای جوان را کشف کرده و برایشان برنامهای دارید؟
قریشی: بیشک اهواز دارای استعدادهای نهفتهی بسیاری در زمینهی تئاتر عربی است و جوانان مستعد این مرز و بوم میتوانند در صورت برخورداری از آموزش صحیح و امکانات لازم، گوی سبقت را از همگنان خود بربایند. اینجانب همیشه سعی کردم که به جوانان مستعد میدان داده و ضمن آموزش آنان؛ آیندهی آنها را با دنیای هنر تئاتر گره بزنم؛ همواره در اجراهای خود چهرههای جدیدی را معرفی کردهام؛ خصوصا دخترانی که تشنهی تئاتر عربی بوده و امکانی برای فعالیت در این زمینه نداشتهاند.
تئاتر عربی اهواز دارای پتانسیل بالقوهای است که این پتانسیل باید به فعل درآید و این امر بدست نمیآید مگر با تلاش همهجانبهی اهالی تئاتر و ایجاد امکانات سختافزاری و نرمافزاری لازم و نیز آموزش اصولی تئاتر به علاقمندان و بازیگران این عرصه.
فاطمه زاهد: چه ارمغانی برای مخاطبین هنر و ادبیات خواهید داشت؟
قریشی: امسال کتاب “لا یمر قطار بهذه المحطة” كه در برگیرنده چهار متن نمایشی است و با مشارکت دوست خوبم؛ نویسندهی توانا و نامآشنای اهوازی آقای “سالم باوی” نوشتهام، به زیر چاپ میرود. لازم به ذکر است مقدمهی این کتاب را نویسنده و منتقد سرشناس عراقی “صباح الانباری” نوشته است.
از جدیدترین فعالیتهای هنریام، ظهور در فیلم کوتاه “غبار” به کارگردانی چهرهی مستعد فیلمسازی خوزستان ماجد رستمی، میباشد که کار فیلمبرداری آن به پایان و به مرحلهی تدوین رسیده است.
و اکنون با متن “کوارتت پر” اثر “سید صادق فاضلی” در ۳۲مین جشنوارهی تئاتر استانی شرکت کردهام که امید دارم در آبانماه ١٣٩٩ جزء راهیافتگان به این جشنواره مهم باشم.
ندعوا لهم بالتوفيق المستمر و النجاح الأكثر .