
تا پاسی از ترجمه؛ گفتگوی اختصاصی با سید کاظم قریشی
تصمیم گرفته بودم دست از فعالیت در نشریههای مختلف بردارم، امّا پس از مطالعهی گفتگوی اختصاصی “فاطمه نعامی” عزیز با “سید کاظم قریشی” در زمینهی تئاتر عربی اهواز و همچنین مشاهدهی تبریک دوستان به سایر مترجمین به جز “سید کاظم قریشی”، در روز مترجم؛ لازم دانستم گفتگوی “فاطمه نعامی” را با پرداختن به حوزهی ترجمه و بازتاب تلاشهای بیدریغ سید ادامه دهم. از اینرو در تاریخ ۱۱ مهرماه ۱۳۹۹ گفتگویی با ایشان ترتیب دادم که در پی میخوانید.
کوثر عبیاوی: سید! فعالیت خود را در حوزهی ترجمهی متون ادبی، از چه سالی آغاز و چه آثاری را ارائه کردید؟
سید کاظم قریشی: داستانهایی از کتاب معروف “هزار و یک شب” را به همراه “سعيد آل صقور” برای هفتهنامهی اهواز به فارسی ترجمه کردم که در چندین شماره از آن هفتهنامه چاپ شد. چند سال بعد مترجم توانای اهوازی “احمد حیدری” من را به ادامهی مسیر ترجمه تشویق کرد. در نتیجه وارد حوزهی ترجمهی شعر شدم. اشعار زیادی را به فارسی ترجمه و در سایتها، وبلاگها و نشریات مختلفی منتشر کردم. اشعار و قصائد زیادی را از “ادیب کمال الدین” ترجمه کردهام که برخی از آنها در نشریه جنوبیها و نیز در وبسایت خود شاعر و وبسایتهای دیگر منتشر شدهاند. همچنین اشعاری از “عبود جابری”، “یحیی سماوی”، “مفید بلداوی”، “ورود موسوی”، “سرمد بلیبل”، “فاطمة الزهراء بنيس” و … را ترجمه کردهام و در نشریهی دانشجویی انسام و جنوبیها و همچنین وبسایتها و وبلاگهای مختلف ارائه دادهام. البته برخی از این ترجمهها را نیز در صفحهی فیسبوکم به اشتراک گذاشتهام. همچنین چند سال قبل، دیوانی از اشعار عربیِ “حسین طرفی علیوی” و نیز دیوانی از اشعار “احمد حیدری”، ترجمه کردم که بعضی از این ترجمهها در نشریات و وبسایتهای مختلف چاپ و منتشر شده است و نشر کامل آنها به نظر این دو عزیز بستگی دارد و البته از “مريم حيدری” و “عبد القادر سواری” اشعاری را ترجمه و در جاهای مختلف منتشر كردهام، کما اینکه برخی از اشعار “رسول یونان”، “علی زیودار”، “سابیر هاکا” و “رضا ثروتی” از زبان فارسی به عربی نیز برگرداندم. ترجمهی “ثروتی” در شمارهی اول مجلهی حبر ابیض- تابستان ۹۹ منتشر شد.
کوثر عبیاوی: حضور پررنگی در نشریهها دارید، امّا تا به حال هیچ اثر ترجمه شدهای را از خود به چاپ نرساندهاید. چرا؟
سید کاظم قریشی: عوامل مختلفی دست به دست هم دادهاند تا این امر حاصل نشود، که برخی از آنها به من برمیگردند و برخی دیگر به وضع آشفته نشر کتاب در جامعهی ما. شعر بلند “شاهدة قبر من رخام الكلمات” سرودهی “يحيى السماوي” را ده سال پیش به فارسی برگرداندم، ولی تا کنون از چاپ آن خودداری کردهام و فایل pdf آن هنوز در گوشهی درایو D كامپیوترم خاک میخورد. همچنین کتاب گزیدهی اشعار “ادیب کمال الدین” همراه با ترجمه آن که منتخبی از ۶ جلد کتاب (الأعمال الکاملة) اوست، گزینش کردم و منتظر فرصتی برای چاپ و نشر آنها هستم.
کوثر عبیاوی: استقبال نویسندگان و شاعرانی که دست به ترجمهی آثارشان زدهاید، چگونه بوده است؟ آیا تاکنون با مشکلی مواجه شدهاید؟
سید کاظم قریشی: همواره برای ترجمه اشعارشان، از آنها اجازه گرفتم که ترجمهام با استقبال آنها روبرو شد. “یحیی السماوی” چهار مجموعهشعر خود را برایم ارسال کرد که برخی از قصائد آنها را ترجمه کردهام. همچنین “ادیب کمال الدین”، برخی از ترجمههايم را در وبسایت خود منتشر کرد و شش جلد از کتابهای خود را برایم ارسال نمود. “عبود الجابرى” نیز مجموعه اشعار خود را برایم فرستاد، “افیاء الاسدى”، ترجمهام را در سايتهای مختص ترجمه، منتشر ساخت و “فاطمه زهراء بنيس” در صفحهی فيسبوكش ترجمهام از اشعارش را به اشتراک گذاشت. با همهی کسانی که برایشان ترجمه کردهام، دوست شدم.
کوثر عبیاوی: غالباً آثار عربی را به فارسی ترجمه میکنید. چه دلیلی پشت این انتخاب نهفته است؟
سید کاظم قریشی: از دوران جوانی شعر فارسی میسرودم و با شعر فارسی آشنایی کامل دارم. به نظر میرسد که در ترجمهی عربی به فارسی موفقترم، گرچه همانگونه که عرض کردم ترجمههایی از فارسی به عربی نیز منتشر نمودهام. البته نباید جامعهی هدف و مخاطب را از یاد برد؛ اکثر مخاطبانم دوست دارند که ترجمهی اشعار شاعران عرب را به زبان فارسی بخوانند؛ بدین جهت بیشتر ترجمههایم از عربی به فارسی است.
کوثر عبیاوی: به قول دکتر حسین عباسی “من ترجم المترجم حلّت به الندامه”. برخی از مترجمین زبان واسطه را جهت ترجمه انتخاب می کنند. آیا شما به عنوان یک مترجم از پشیمانی بعد از نشر آن نمیهراسید؟
سید کاظم قریشی: ترجمه کار بسیار شاقّی است و مترجم باید بر دو زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد. شاید یکی از عواملی که باعث شده تا در امر نشر ترجمه تنبلی کنم، همین امر باشد. به هر حال همانگونه که ضربالمثل میگوید: مال بد بیخِ ریشِ صاحبش و مترجم باید مسئولیت ترجمهاش را بپذیرد. همیشه سعی کردم ترجمهام را به بهترین نحو ممکن انجام بدهم و گاهی شده برای فهمیدن یک واژه یا اصطلاح به کتابهای گوناگون مراجعه کرده یا با دوستان متخصص مشورت کنم. البته من تاکنون اثری را از زبان واسطه ترجمه نکردهام و ترجمههایم همه از عربی به فارسی و یا از فارسی به عربی بودند. کتابی تحت عنوان “روزهای بزی” از “تامیلی” به انگلیسی و سپس از انگلیسی به عربی ترجمه شده است. وسوسه شدم تا آن را به فارسی برگردانم، ولی از اینکار منصرف شدم.
کوثر عبیاوی: انگیزهی ورودتان به وادی ترجمه چگونه شکل گرفت؟
سید کاظم قریشی: بدست آوردن کتاب عربی در سال ۷۹، مثل بدست آوردن گنج بود، بر عکس الآن که بیشتر کتابهای عربی در دسترس همگان است. کتاب “الف لیله و لیله” را در کتابفروشی “المنصوری” که تنها محل فروش کتابهای عربی بود، پیدا کردم و برای معرفی کتاب، مقالهای برای هفتهنامهی اهواز نوشتم، که مورد پسند مدیر مسئول آن قرار گرفت و از من خواست تا در هر شماره داستان یک شب را ترجمه کنم. البته بهصورت جدی با تشویقهای “احمد حیدری” وارد این حیطه شدم.
کوثر عبیاوی: مترجم؛ از نگاه شما چه کسی است و چه مسئولیتهایی را برعهده دارد؟
سید کاظم قریشی: به نظرم مترجم هر حيطهای، باید متخصص آن حيطه باشد. اگر کسی میخواهد در زمینهی ادبیات ترجمه کند، بایستی از ادبیات و علوم آن آگاهی کامل داشته باشد، همچنین در سایر حوزهها _ مثلا کسی که میخواهد متون سیاسی را ترجمه کند، باید با اصطلاحات و واژگان سیاسی و بهطور کلی علوم سیاسی آشنایی کامل داشته باشد تا بتواند وارد این حوزه شود. البته مترجم اگر بخواهد کتابی را در زمینهای که تخصص او نیست، ترجمه کند، باید در زمینهی کتاب تحقیق کند و با فضای نوشتاری آن آشنا شود تا دچار اشتباه نشود. همچنین باید با زبان مبدأ و مقصد آشنایی کاملی داشته و بر فنون ترجمه مسلط باشد؛ چون هر زبانی خصوصیات صوتی، صرفی، نحوی و بلاغی و اصطلاحات و عبارات مخصوص بهخود را دارد که مترجم باید آنها را بشناسد. همچنین، باید توانایی انتقال مفاهیم به زبان مقصد را داشته و امانتدار و پایبند به اصول و ضوابط فن ترجمه باشد.
کوثر عبیاوی: در برخی از متونِ ترجمهشدهی ادبی، دیده شده که مترجم مطابق با سبکِ نوشتاریِ نویسنده، خروجیِ صحیحی را ارائه نداده و یا واژههای مناسبی را انتخاب نکرده است. علت این امر را در کجا جویا شویم؟
سید کاظم قریشی: وقتی وارد کتابفروشی میشوید؛ تا مثلا رمانی از ادبیات آمریکای جنوبی را بخرید، اولین دغدغهی شما بعد از اسم نویسنده، اسم مترجم است؛ مترجمی که به آن اعتماد دارید؛ مترجمی که امتحان خود را پس داده است. برخی از مترجمین، بدون در نظر گرفتن ظرافتهای ترجمه که دانشی همهجانبه را نسبت به دو زبان مبدأ و مقصد میطلبد، دست به ترجمه میزنند؛ چون به زبان مبدأ آشنا هستند و این هرگز کافی نیست و مترجم باید بر فرهنگ، تاریخ و ادبیات زبان مبدأ وقوف کامل داشته باشد، همانگونه که بايد بر زبان مقصد مسلط باشد. اصولا یک مترجم قبل از شروع به ترجمهی اثری، باید در زمینه آن اثر مطالعه کند و زبان، فضا و فرهنگ آن اثر را خوب بشناسد. ترجمهی بد، حاصل کار مترجمهای بد است. رعایت دقت و امانت از اساسیترین شروط ترجمه است.
کوثر عبیاوی: آیا هنرِ نویسندهگی لازمهی مترجمیست؟
سید کاظم قریشی: بیشک یک مترجم باید نویسنده باشد؛ چون قرار است متنی را در یک زبان بخواند و بفهمد و به ریزهکاریهای آن وقوف پیدا کند. اصطلاحات، کنایهها، مجازها، استعارهها و ظریفکاریهای آن را بفهمد و بعد با زبانی شیوا، سلیس، بینقص و طبق معیارهای صرفی، نحوی و بلاغی زبان مقصد آن را بنویسد. اگر مترجمی به صرف اینکه مثلا فرانسوی بداند و بخواهد کتابی را از آن به فارسی ترجمه کند، هرگز در این کار موفق نخواهد شد، مگر اینکه با زبان فارسی آشنایی کافی داشته باشد. اصطلاحات، تعابیر، ضربالمثلها، تاریخ، فرهنگ و لغت زبان فارسی را کاملا بشناسد تا بتواند ترجمهی خوبی را ارائه دهد وگرنه ترجمهاش ضعیف و بهدرد نخور خواهد بود. کتابهای زیادی را دیدم که ضعف ترجمه دارند و از کتابفروشیهای معتبر کنار گذاشته شدهاند.
کوثر عبیاوی: چه سبکی را در ترجمههای خود انتخاب کردهاید؟
سید کاظم قریشی: در غالب ترجمههایم سعی کردهام که، ترجمهام همگن متن اصلی و از نوع ارتباطی باشد؛ ترجمهی همگن و ارتباطی ترجمهای است که، مترجم با نقل صحیح، دقیق و کامل خصوصیتهای متن، محتوا و فرم آن و با رعایت خصوصیت ساختار، اسلوب، واژگان و قواعد زبان مقصد انجام میدهد. تمام سعی من این بوده که تجربهی شاعرانهی شاعر را حس و با متن او ارتباط عاطفی برقرار کنم تا ترجمهام صادقانه باشد. ترجمهی همگن و ارتباطی در سایهی شناخت ریزهکاریهای دو زبان امکانپذیر است.
کوثر عبیاوی: محتوا و معنا و نیز صورتِ کلام و نحوهی بیان ویژگیهایی هستند که متون ادبی را از یکدیگر متمایز میکنند. ترجمهی انواع متون ادبی را چگونه میبینید؟
سید کاظم قریشی: ما میدانیم که در متون ادبی، فرم با محتوا ارتباط تنگاتنگی دارد و مترجمی موفق است که بتواند این ارتباط را در ترجمهی خود مد نظر قرار دهد. البته هر زبان دارای مکانیسمی است که، مکانیسم زبان دیگر با آن فرق دارد، ولی همانگونه که در پاسخ به سؤالات قبلی هم گفتهام: رعایت اسلوب نویسنده یا شاعر، رعایت بازیهای زبانی تا حد ممکنی که امکانات زبان مقصد اجازه بدهد و بهطور کلی رعایت فضای کلی متن، بر مترجم واجب است و باعث پدید آمدن ترجمهی مقبولی میشود. در حال حاضر مجموعه شعری از یک شاعر عراقی در دست ترجمه دارم. او شخصا از من خواست تا اشعاری که در ساختار و بافت زبان فارسی با توجه به نوع ساختار و بافت آنها، شعریّت خود را از دست میدهند را ترجمه نکنم. دو مقولهی فرم و محتوا _ دو مقوله جداییناپذیرند.
کوثر عبیاوی: یک ترجمهی کتبیِ دقیق مستلزم دسترسی به چه منابعی ست؟
سید کاظم قریشی: کتابهای گوناگونی درباره فن ترجمه، نوشته شده است، خصوصا در دانشگاهها و توسط استادان دانشکدههای ادبیات _ همچون: فن الترجمهی مرحوم “شکیب انصاری” در دانشکدهی الهیات دانشگاه شهید چمران اهواز، فن ترجمهی “یحیی معروف” دانشگاه رازی کرمانشاه، فن ترجمهی “رضا ناظمیان” دانشگاه پیام نور و دهها کتاب دیگر …، ولی مهمتر از همهی اینها، شناخت همهجانبه و کامل، مطالعهی مستمر و عمیق و احاطهی کامل مترجم به حوزه دو زبان مبدأ و مقصد است. مترجم باید در زمینه زبانشناسی، لغتشناسی، تاریخ، فرهنگ و نشانهشناسی مطالعهی عمیق داشته باشد و اصطلاحات، تعابیر، ضربالمثلها، تکهکلامها و ساختار نحوی و بلاغی هر دو زبان را به خوبی بشناسد. استفاده از کتابهای فن ترجمه میتواند کمک حال و یاریگر او باشند تا به برخی ریزهکاریها دقت نماید.
کوثر عبیاوی: سازگار شدن با زبانِ امروزی (زبان محاورهای) در ترجمهی متون ادبی برای بسیاری از مترجمین دشوار است. چه راهکاری را برای تسهیل آن پیشنهاد میکنید؟
سید کاظم قریشی: به نظرم انتخاب زبان به نوع اثر و گروه هدف بستگی دارد. اگر رمانی در زبان مبدأ از زبان محاورهای در دیالوگها استفاده کرده است – مثلا “رمان مدن الملح” اثر “عبد الرحمن منیف”، مترجم با رعایت این اسلوب میتواند از این تکنیک استفاده کند تا فضای رمان را به خواننده منتقل کند. برخی از رمانها جز با این شیوه قابل ترجمه نیستند. در برخی ترجمهها ساختار زبان مقصد، مترجم را وادار میکند تا از زبان محاورهای استفاده کند تا با گروه هدف ارتباط بهتری برقرار کند. در بعضی ترجمهها، استفاده از زبان رسمی و معیار؛ باعث گسستن فضای حاکم بر متن اصلی شده و خواننده را از اثر دور میکنند. البته بعضی نویسندهها به علت عدم آشنایی با لهجههای زبان مقصد، به استفاده از زبان معیار روی میآورند؛ تا ضعف خود را بپوشانند و راه حلی جز تسلط کامل مترجم بر زبان مقصد با تمام ساختهای آن وجود ندارد.
کوثر عبیاوی: امانتداری از جمله موارد بحثبرانگیز حوزهی ترجمه است. نگاه شما به این مقوله چیست؟
سید کاظم قریشی: از اساسیترین شروط یک ترجمهی خوب، دقت و امانتداری است. البته در متون حقوقی، سیاسی، علمی و … رعایت کلمه به کلمهی ترجمه الزامی است؛ ولی در حوزهی ادبیات کار بسیار پیچیدهتر است؛ چون مترجم متن ادبی علاوه بر اینکه باید نسبت به محتوای متن اصلی امانتدار باشد، باید نسبت به فرم آن و شیوهی بیان نویسنده نیز، امانت را رعایت کند. اگر شاعر یا نویسندهای از شیوهی زبانی خاصی برخوردار باشد، مترجم باید بکوشد، علاوه بر ترجمهی محتوای متن، نوع نوشتاری نویسنده یا شاعر را نیز مد نظر قرار دهد. اگر نویسندهای، از صناعات ادبی، استعارهها، مجازها، کنایهها، نشانهها، نمادها، کهن الگوها و … استفاده کند، مترجم نیز باید این امور را رعایت کند. بیشک ترجمهی ادبی، علاوه بر دانش مترجم به ذوق ایشان نیز متکی است. باید به جهانِ نویسنده یا شاعر رسوخ کرد. جهانِ او را کشف کرد. احساسات و عواطف او را شناخت تا بتوان ترجمهای در خورِ توجه عرضه کرد. پس یک مترجمِ ادبی علاوه بر توجه به محتوا و مضمون یک اثر، شیوهی بیانی نویسنده یا شاعر را باید مد نظر قرار دهد و در این دو زمینه امانتدار باشد.
کوثر عبیاوی: “من برای خدمت به ادبیات، ارتقاء تفکر و بالا بردن سطح علمی مردمِ جامعه پا به این عرصه نهادم”. امروزه این جمله را بهطور مستمر از زبان بسیاری از افراد فعال در این حوزه میشنویم. چگونه این ادعا را راستآزمایی کنیم؟
سید کاظم قریشی: ببینید، انسان یک موجود پیچیدهای است و میتواند کاری را در آنِ واحد، به هزار دلیل انجام دهد. یک مترجم نیز میتواند به دهها دلیل وارد این گود شود. بهنظرم غرور، مهمترین دلیل است. همیشه انسان میخواهد خودش را به اثبات برساند و یکی از این راهها، وادیِ ترجمه است. میخواهد به دیگران بگوید که من هستم. من تواناییهای بالقوهای دارم که میخواهم آنها را به فعلیّت برسانم. از دیگر دلایل، میتواند شهرتطلبی باشد، پای در وادی ترجمه میگذارد تا به شهرت برسد. دانشطلبی نیز میتواند یکی از این دلایل باشد. انسان از طریق ترجمه میتواند دانشاندوزی کند. یا شاید برای بدست آوردن پول مترجم شود و یا صد دلیل دیگر، امّا همهی این دلایل، سخن پیشفرض شما را نفی نمیکند؛ چون محصول نهایی مترجم در نهایت به بالا بردن سطح آگاهی، علمی، فرهنگی، ادبی و … جامعه کمک میکند. در نتیجه این ادعای مترجم پذیرفتنی است، ولی نباید از دهها دلیل دیگر که ممکن است نمود عینی بیشتری داشته باشند، گذشت.
کوثر عبیاوی: به کدامیک از مترجمینِ جوانِ عربِ اهوازی ایمان دارید و تلاشهای آنان در حوزهی ترجمهی ادبی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سید کاظم قریشی: در سالهای اخیر جوانان خوب مستعدی پای به عرصهی ترجمه گذاشتند، که بعضی از آنها آثارشان را چاپ و منتشر کردهاند و برخی فقط در نشریات و وبسایتها خواندیم.
“سعید هلیچی” مترجم خوش آتیه. دو مجموعهشعر “تاریخ دلتنگی” و “تاریخ اندوه” را منتشر کرده است. بیشک در آینده نیز از او خواهیم شنید. “ابراهیم رحیم” نیز مجموعهشعری از “فتحی ساسی” ترجمه کرده که شایان تقدیر است. ایشان علاوه بر ترجمه، چند مجموعهشعر نیز دارد، که در شرف چاپ هستند. “ماجد کنعانی” را نیز نباید از یاد برد _ ایشان مترجم قدری است. “فاطمه نعامی” نيز مترجم خوبی است و در آینده نیز از آن بیشتر خواهیم شنید. “ابتسام فاخر نسب” نیز ترجمههای خوبی دارد. “فاطمه سواعدی” نمایشنامهاش را خواندم. متن اصلی را ندیدم؛ چون انگلیسی است، ولی متن مقصد _ متن بسیار زیبا و قوی است. “هناء مهتاب” قرار است رمان “سكهها”ی “عدنان غریقی” را روانهی بازار كتاب كند. اميدوارم ترجمه خوبی باشد. البته “هناء” _ فارغالتحصيل زبان انگلیسی است و به عربی ترجمه می کند. ترجمهی “حسن لطیفی”، هنوز به دستم نرسیده است و شما کوثر عزیز! در زمینهی ترجمه هم فعالیت خوبی دارید، که امیدوارم روزی شاهد چاپ آثار شما باشیم، خصوصا رمان “نجیب محفوظ” که شاهد تلاش شما جهت ترجمهی این اثر بودم، امّا در جواب قسمت دوم سؤالتان باید بگویم: من به تلاش آنان ايمان دارم، ولی براى نقد آثار آنها، بايد آثارشان را بخوانم. تعداد كمی از اين ترجمهها را خواندهام.
کوثر عبیاوی: “نقد ادبی_فعالیت ایدئولوژیک مهمی است و هر اثر ادبی نیازمند آن است؛ زیرا ادبیات از سخنرانی که آن را روشن میسازد، بینیاز نمیشود و همچنین در رابطه با آن اظهار نظر، یا ارزش آن را تعیین و یا اسرار آن را فاش کند.” دیدگاه شما نسبت به عقیدهی ولید قّصاب چگونه است؟ چه آثاری را به جوانان تازه نفسِ این حوزه، معرفی میکنید؟
سید کاظم قریشی: نقد ادبی یکی از مهمترین و حساسترين رشتههای ادبیات است و کتابهای فراوانی در این زمینه نوشته شدهاند. در زبان فارسی كسانی مانند “عبد الحسین زرین کوب”، “عبد الحسین فرزاد”، “سیروس شمیسا”، “نصر اله امامی” و “نعیم عموری”، کتابهایی در زمینهی نقد ادبی نوشتهاند. در زبان عربی نیز کتابهای گوناگونی از نویسندگان نوشته شدهاند، از جمله: “ولید قصاب” و “سید قطب” و … . بهعلاوه کتابهای ترجمه شده از زبانهای انگلیسی و فرانسوی در این زمینه زیادند. این کتابها میتوانند راهگشای خوبی برای جوانان باشند. البته نقد، وجودش وابسته به وجود متن ادبی است و منتقد بین خالق اثر و خواننده قرار میگیرد، اثر ادبیِ یکلایه و ساده، نیاز به نقد ندارد و منتقد ادبی زمانی وجودش لازم است که اثر فاخری بهوجود بیاید؛ تا منتقد بتواند وارد حوزه نقد شود. منتقد ادبی کسی است_ که به اثر آگاهی کامل دارد و اطلاعاتش از صاحب اثر در زمینهی اثر بیشتر باشد. در ضمن اهل مبالغه نباشد و منصف باشد. منتقد ادبی، فقط معیارهای علمی و ادبی را مورد توجه قرار میدهد. نیز، باید مهارت نوشتن داشته باشد.
کوثر عبیاوی: آیا در آینده آثاری با ترجمهی شما به جامعهی ادبی ارائه خواهید داد؟
سید کاظم قریشی: از آغاز سال ۲۰۲۰ که کتاب “لا أشرعة في مرافىء الأمنيات” را منتشر كردهام، به اين صرافت افتادم كه ترجمههاى خودم را سامان داده و منتشر نمايم. فعلا ٩ فايل pdf را آماده كردم كه كمكم در آينده آنها را منتشر میكنم. البته در حال حاضر با همكاری دوست ارجمندم: “ابراهيم رحيم” دو كتاب را ترجمه كرديم كه در آيندهی نزديک روانهی بازار نشر میشوند.
کوثر عبیاوی: سخن آخر شما با مخاطبین و بهویژه مترجمین جوانِ حوزهی ادبی چیست؟
سید کاظم قریشی: امیدوارم روزی برسد و در آن شاهد این باشیم که، کتابخانههای شهر سرشار از کتابهای تألیف و ترجمه شدهی دوستانِ جوانِ خوبم باشد و از شما کوثر عزیز که بیشک یک جوان آیندهدار هستید، تشکر مینمایم.
نمونهی اشعار ترجمه شده توسط: “سید کاظم قریشی”
شاعر: مريم حيدری (تعریب)
پریشانی
هنگام که از پیرهن سپید برون میآیی
پیراهن بیگانهای که مرا نمیشناسد
پیراهن اندوهگینی که نمیخواهد مرا بشناسد
و برمیخیزی از روی کاناپهای که میپیچد خود را بسان پیرزنی از یاد رفته در گوشه اتاق
و میایستی
تا رگهای تُرد بر پیشانیت سبز شوند
آن دم به یاد میآورم که باید سینه بهار را ببویم
بهار،
تنها مردی است که در آغوش میکشم
بدون نگاهِ نگرانِ تو
* * *
* اضطراب
حين تخرج من القميص الأبيض
القميص الغريب الذي لا يعرفني
القميص الحزين الذي لا يريد أن يعرفني
وتخرج من الكنبة التي تكور نفسها مثل عجوز منسية في ركن الغرفة
وتقف
لتنبت العروق الطرية على جبينك
أتذكر حينها أن أشم صدر الربيع
الربيع،
الرجل الوحيد الذي أعانقه
دون نظرة قلقة منك…
شاعر: احمد حیدری (تعریب)
هرگاه
پا به پا میشوم
که روی برگردانم از او
لب میشکفد :
-:« فرشتگان دوگانه پاسدارت باشند »
میپرسم:
کجایند آن دو دوست بالدارت
مینوازد آنها را
چونان صبحگاهان
که میپاشد
کاروانهای کوچنده خویش را
بر بام غنچههای آرام گرفته در کنار شبنمها
-:« بر شانههات »
خردسال بودیم
او با اسطورههای فرشتگانش
و من با شانههایی بر ساقهی باریک تن
که عروج میکنند تا نوازش دستهایش
مادر ما
پلکها را
آن دم که بر هم نهاد
از نگهبان فرشتهها
تکیدهاند شانههایم
كُلما هممت
بالنزوع عنها تقول لي :
يحفظك الملاكان .
أسألها : أين هما صاحباك ِ المجنحان .
تمسّهما كما تصب ُّ النهاراتُ المبكّرة ُ
قوافلَها الرحلَ على
رؤوس ِ البراعم ِ الكسولة ِ بالندى :
على كتفيك .
كنا صغيرين
هي بحكايات ملائكتها
و أنا بكتفين على جذع ٍ
تدنو من مسيس يديها
منذ أطبقت أمُّنا جفنيها
على حارسةِ الملائك
عَطِبَ كتفاي
شاعر: نجات یاسین – شاعرِ مراکشی (عربی به فارسی)
يحضر ..
تتراقص الشموع في ليلها الصامت ..
و لايکتمل البدر ..
مر کشهاب ..
جلدها بالشوق ..
و أفل .
***
میآيد
میرقصند شمعها
در شب خاموش خويش
و کامل نمیشود ماه
شهابوار گذشت ،
او را با شلاق شوق نواخت
و ناپدید شد
شاعر: رضا ثروتی (تعریب)
شعر: ” اسبها/ الخيول “
نگو دوستت دارم….
انسان این واژه را میشنود
واژه از پوستش رد میشود!
با نگاهی پایین میرود!
اسبهای قلبش
شیهه میکشند!
تندتر میدوند!
بر سینهاش محکمتر سم میکوبند!!
***
لا تقولي أحبّكَ
المرء يسمع المفردة
تنفذ في جلده
تنحدر نظرةً
تصهل خيول قلبه
تعدو سريعًا
قويًّا تدقّ السنابك على صدره!
***
نگو دوستت دارم
انسان باور میکند
افسارِ اسب وحشی را به دستت میدهد!
به تو تکیه میکند!
در آغوشت اشک میریزد!
یالهایش را میدهد تو شانه کنی
***
لا تقولي أحبّكَ
يصدّق المرء
يترك لك عنان الحصان الوحشي
يتّكئ عليكِ
يذرف الدمع بين يديكِ
يهبكِ العُرف لتمشّطيه
***
انسان باور میکند
و عشق دردناکترین اعتقاد است!
اعتقادی که با سیلی پاک نمیشود!
حتی با خیانت قوت میگیرد!
با اهانت راسختر میشود!
***
يصدّق المرء
والحبّ أفجع معتقد
لا تمحوه صفعة
يستفحل عند الخيانة
ويترسّخ بالإهانة
***
به انسان نگو دوستت ندارم..
ضربانش کند میشود
پای اسبهایش میشکند!
اسبها بر زمین میافتند
درد میکشند!
انسان میباید حیوان را راحت کند!
***
لا تقولي للمرء لا أحبكَ
تبطأ دقّات قلبه
تنكسر قدمي أحصنته
تقع
تتوجّع
حينها على المرء أن يريح الخيل!
***
انسان عرق میریزد
اشکهایش در بالشت جمع میشود!
عطرِ موهایت را حبس میکند
نفس نمیکشد!
بالشت را روی سینهاش میگذارد
به قلبش گلوله میزند!
بخارِ گرم از گلوی اسبها بالا میرود
از دهانشان بیرون میجوشد
سینهی انسان سبک میشود!
اسبها به سمتِ کوهستان دور میدوند
سمهایشان صدا ندارد!
یالهایشان
یخ بسته
عشق از دست میرود!!
***
المرء يتعرّق
وتجتمع دموعه على الوسادة
يحبس عطر شعرك
لا يتنفّس
يضع الوسادة على صدره
يطلق النار على قلبه!
البخار الحار يتصاعد من نحر الخيول
يفور من فمها
يخفّ صدر المرء
الخيول تعدو نحو الجبال البعيدة
سنابكها صامتة
أعرافها
مجمّدة
والحبّ يضيع!!
***
انسان گناه دارد
نگو دوستت دارم
انسان باور میکند
نگو دوستت ندارم!!!!
***
المرء مسكين
لا تقولي أحبّكَ
يصدّق المرء
لا تقولي لا أحبّكَ!!!