نویسنده: عبد العالی ناصری
“اندی دوفرین” معاون بانک پورتلند به اتهام قتل همسر و دوست آن در سال ۱۹۴۶ به حبس ابد محکوم و به زندان شاوشنگ ایالت اوهایو فرستاده شد. تمام شواهد و قرائن حکایت از آن دارد، که اندی دوفرین مرتکب این جنایت شده است؛ ولی خودش این اتهام را رد میکند و مدعی است، که بیگناه است.
اندی دوفرین در زندان با روحیه و پشتکار عجیب و بدون در نظر گرفتن تمام مشکلات و موانع موجود اقدام به بهبود وضع زندان مینماید و طی شش سال و بهطور هفتگی برای دریافت بودجه جهت تکمیل کتابخانهی زندان، اقدام به نامهنگاری به مجلس ایالت می نماید؛ سپس، با سماجت تمام موفق به گرفتن بودجه میشود. وی سعی میکند، که زندانیان را به ادامه درس خود تشویق و اقدام به انجام دورههای مکاتبهای نماید.
اندی دوفرین، با توجه به تسلط زیاد به قوانین مالیاتی و نبوغ مالی، اقدام به ارائهی مشاورهی مالی به رئیس زندان و زندانبان – جهت فرار مالیاتی – میکند و در نهایت جهت انجام معاملات پولشویی و فرار مالیاتی، به صورت کامل در اختیار رئیس فاسد زندان قرار میگیرد.
در نهایت اندی از این وضعیت استفاده کرده و با طراحی نقشهای حساب شده – که به مدت بیست سال روی آن کار کرده بود -، از زندان شاوشنگ فرار میکند و نه تنها تمام ثروت رئیس زندان را بالا میکشد، بلکه رئیس زندان و سرزندانبان – که هر دو فاسد هستند – را در دام عدالت گرفتار میکند.
نقد فیلم
کارگردان فیلم رستگاری در شاوشنگ، فرانک دارابونت است. اگر چه قبلا در فضاهای مختلفی از هالیوود کار کرده، اما این فیلم اولین تجربهی دارابونت در ساخت یک فیلم بلند سینمایی است. این کارگردان فرانسوی سناریوی این فیلم را بر اساس داستانی از استیون کینگ با عنوان (ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنگ) می نویسد.
دستمایهی اصلی فیلم، امید است؛ امیدی که به دنبال ارادهی فولادی انسانها ساخته میشود. در این فیلم، که با بازیگری بسیار دیدنی “مورگان فریمن” به عنوان بازیگر نقش دوم و قصهگو، بسیار دیدنی میشود؛ بهطوریکه تشخیص بین بازیگر نقش اول و دوم را بسیار سخت مینماید .
رستگاری در شاوشنگ، یک فیلم کاملا مردانه است؛ عنصر زن هیچ نقشی در آن ندارد و جدال دو دسته از مردان را نشان میدهد؛ دستهای محکوم و دستهای دیگر حاکم و قضاوتکننده. این فیلم نظام قضایی و سیستم حاکم بر زندانهای ایالت متحده را به چالش میکشد.
تصویری که در این فیلم از زندان شاوشنگ نشان داده میشود، یک مکان بسیار مخوف، با مدیرانی فاسد که تنها کار آنها ارضای روان درندهخوی خود و سوء استفاده از جایگاه خود است.
این فیلم تصویری از یک جامعهی تحت سلطهی یک نظام فاسد، مستبد و ظالم با کارگزارانی بیرحم را نشان میدهد و همچنین انسانهایی که قدر آزادی خود را ندانستند؛ در حق خود ظلم کردند و جامعهای مخوف برای خود ساختند، را به نمایش میگذارد. این فیلم انسانهایی را روی پردهی سینما میآورد، که با ظلم و جور خو گرفتهاند و نیز آزادی را یک عنصر آزاردهنده نشان میدهد. رئیس زندان و زندانبان برای طولانی کردن حبس زندانیان، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
از دیالوگهای تاثیرگذار فیلم کمیته عفو زندانیان است، که با برخوردی بسیار سرد این حس را به بیننده فیلم الغا میکند، که آزادی را باید خود افراد بدست بیاورند.
پی نوشت:
این فیلم در نظرسنجی از کاربران سایت معتبر imdb.com، با گرفتن امتیاز ۹٫۲ از ۱۰ امتیاز – بعد از فیلم پدرخوانده – در صدر بهترین فیلم تمام دوران سینما قرار گرفت و مجلهی معتبر آمپایر این فیلم را به عنوان بهترین فیلم دوران سینما انتخاب کرد.
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©
مختصر ومفید