دوئل نوشتهی آنتوان چخوف نویسندهی مشهور و تاثیرگذار روس برای اوّلین بار در سال ۱۸۹۱ به چاپ رسید. دوئل یکی از معدود داستانهای بلند چخوف است که با اثرگذاری و کشش داستانی خود، حتّی پس از گذشت یک قرن جذابیت خود را برای خواننده حفظ کرده و از این رو میتوان آن را یکی از مهّمترین آثار چخوف دانست.
این رمان به قدری جالب و عبرت آموز است که بی تردید نمیتوان در یک معرفی کوتاه به همه ی نکات مثبت رمان و مفاهیم پندآموز آن اشاره کرد. از همان ابتدای داستان و با خواندن اوّلین جملاتِ کتاب، خواننده متوجّه میشود که این رمان با دیگر رمانهای آنتوان چخوف تفاوت بسیاری دارد.
داستان دوئل بر مبنای جدال دو شخصیت اصلی رمان که یکی جانورشناسی به نام “ون کورن” و دیگری مامور حکومتی به نام “لاوسکی” است، شکل میگیرد. این دو، جهانبینی و عقاید متضادی نسبت به یکدیگر دارند؛ جانورشناس با عقاید داروینیسم اجتماعی اش، عقیده دارد تنها افراد شایسته و قدرتمند در خور بقا هستند و لاوسکی که تفکری هملت گونه دارد مُدام از روی ظاهرسازی، تمام فساد و فرومایگی اخلاقیاش را به پیشینیان و تمدن نسبت میدهد.
چیزی که باعث جذابیت داستان میشود آن است که هیچ یک از دو شخصیت اصلی پیروز نمیشوند. بنابراین اگر جهانبینی هر دو کاراکتر در آخر شکست میخورد، پس حق با چه کسی است؟ عقیدهی کدامیک درست است؟
در واقع چخوف در نوشتهاش قضاوت را بر عهدهی خواننده میگذارد و جانب هیچ یک از قهرمانان اصلی داستان را نمیگیرد؛ همین امر باعث کشش و جذابیت وافری در داستانش میشود.
در رمان شخصیتهای دیگری نیز وجود دارد، که هر یک نقشی اساسی و مهّم در پیش برد داستان دارند. برای مثال کشیش جوانی که علیرغم شخصیت سبک سری که دارد نقشی بسیار حیاتی در روز دوئل ایفا میکند.
قصه ای تلخ و دردی عمیق پشتِ هر کدام از جملات این کتاب پنهان است که با وجود غمانگیز بودن، روزنهای از امید را در دل مخاطب روشن میکند. داستانِ شخصیتهایی ضعیف است که دنبال راههای بزرگ هستند. اما هنوز طبق عادتِ گذشته همان مسیر قبلی را میجویند. داستان در شهر کوچکی در قفقاز و در کنار دریای سیاه رخ میدهد. شخصیت داستان لاوسکی به جای این که در راه درست خود قدم بردارد، وقتِ خود را به بلاهت میگذراند.