خبرنگار شط پرس: امانی کعبی
گفتگوی ویژه با مصطفی آل علی، خبرنگار اختصاصی خبرگزاری مهر استان خوزستان در حوزه آسیبهای اجتماعی
امانی کعبی: مصطفی آل علی کیست؟
مصطفی آل علی: سختترین سؤال دنیا را پرسیدید که لقمان حکیم در این باره می گوید (هرگز در برابر پاسخ سؤالی عاجز نماندم جز آنکه بگویند کیستی؟). من همیشه خودم را از نگاه دیگران می شناسم که مصطفی آل علی چه کسی است. من هم یک انسان با ویژگی و تفاوتهای خاص هستم که در سال ۱۳۷۱ با بیش از ۷۰ درصد معلولیت خیلی شدید جسمی – حرکتی به دنیا آمدم. دوران سختی را در تحصیل داشتم به طوری که ۹ سال را در خانه یعنی از پنجم ابتدایی تا پیشدانشگاهی و بیشتر وقتها به تنهایی درس می خواندم. اکنون فارغ التحصیل رشته الهیات گرایش فقه و مبانی حقوق از دانشگاه پیام نور خرمشهر و هم اکنون در این شهرستان ساکن هستم.
امانی کعبی: آیا مشغول به کار هستید؟
مصطفی آل علی: بله اکنون خبرنگار اختصاصی خبرگزاری مهر استان خوزستان در حوزه آسیبهای اجتماعی به ویژه در حوزه بهزیستی هستم و به تازگی به سمت رئیس کمیته روابط عمومی هیئت ورزشی جانبازان و معلولین منطقه آزاد اروند منصوب شدم و کم و بیش نویسندگی و بازیگری تئاتر می کنم. در خصوص پیگیری و حل مشکلات، با توانایی که خداوند در وجودم نهاده است، بیشتر مشکلاتم حل شده یا در شرف حل شدن هستند. به طور مثال در دانشگاه با پیگیریهایی که داشتم، زیرساختهای لازم برای تردد معلولان ایجاد شده و یا فرهنگ تعامل با معلولان نیز بر اثر فعالیتهای فرهنگی و علمی و ادبیام بهتر و بیشتر شده است. در خصوص مشکلات جامعه که مرتبط با جامعه معلولان است، پیگیریهایم گاهی موفق و گاهی ناموفق بود که برای موفقیت در این زمینه به اتحاد و مشارکت همه جامعه به خصوص خود معلولان نیاز دارم.
رمز موفقیت خودتان را در چه چیزی می بینید؟ و چه چیزی بیشتر به شما کمک کرد که قوی بشوید؟
اگر چه افراد دارای معلولیت موفقتر از من وجود دارد و هنوز راه دور و درازی با موفقیت دارم اما این موفقیت کوچک زندگیام را مدیون خیلی چیزها می دانم؛ اول خدایی که توانایی و استعدادهایی را در وجودم گذاشته و اجازه داده تا از آنها استفاده کنم، دوم وجود و حمایت افرادی است که همواره در جاده زندگی یاور من بودند، هستند و خواهند بود مثل خانواده، دوستان، همکاران، استادان و…، سوم عمل کردن به مثلث طلایی یعنی (اخلاق ، تحصیل ، هدف) که باعث شده موفق بشوم.
بیشک شناختن خود از جمله شناخت تواناییها، ضعفها، شناختن محیط – شرایط و وفق دادن خود با آنها و عمل به اخلاق در همه ابعادش از جمله خودکفایی، پیگیری کارها، تعهد و التزام، وقتشناسی و… باعث شده در زندگی و کارم موفق بشوم و درست عمل کنم.
کدام سرگرمی، ورزش یا تفریحی را دوست دارید که در موفقیتتان مؤثر بوده است؟
در میان رشتههای ورزشی، عاشق شطرنج هستم چون تنها بازی است که شانس در آن وجود ندارد بلکه آدم با درایت و حرکات حساب شده بازی می کند و یک غفلت می تواند شطرنجباز را شکست دهد یا پیروز کند؛ علاوه بر این به مطالعه آزاد، تماشای فیلمها به ویژه رئالیسم و حل جدول علاقه شدیدی دارم زیرا بر این باورم که کتاب و فیلمهای واقعی و جدول، تجربههای زیادی را به آدم می دهند و این کار باعث پیشرفتش می شود.
البته عاشق سفر و… هستم اما به دلایل مختلف از جمله نبود وسایل حمل و نقل مخصوص و شرایط خاص جسمانی نمی توانم آنها را انجام دهم یا به ندرت آنها را تجربه می کنم.
آیا تاکنون حس کردهاید که با وجود چنین شرایط ویژه ای قدرتمندتر و مثمر ثمرتر واقع شدهاید؟ چرا و چطور؟
صد در صد بله، با این شرایط خاصی که دارم، توانستم تأثیرگذاری بهتر و بیشتری را در ذهن همه بگذارم چون این تفاوت جسمانی به نوعی نگاهها را به سمت من معطوف کرده است و من از این توجه نهایت استفاده را می برم.
به طور مثال در دوران دانشگاه ابتدا بیشتر دانشجویان نگاه تعجبی نسبت به من داشتهاند اما بعد بر اثر فعالیت علمی – فرهنگی و اجتماعی که داشتم، این نگاه به دوستی و همکاری تبدیل شد و من توانستم فن ارتباط با معلولان را ترویج کنم و یا نظایر این کارها را در شهرم انجام دهم.
بنا به شرایط و شغلتان، مسائل مالی بیشتر برایتان مهمتر است یا مسائل معنوی؟ چرا؟
نه فقط برای معلولان بلکه برای همه انسانها مسائل مادی و معنوی اهمیت یکسانی دارند و به نظرم درست نیست که میان این دو نیاز انسانی، تفاوت قائل شویم اما در دنیای کنونی و بر اساس تعدد و اهمیت نیازها، مسائل مادی جزو دغدغههای هر انسانی به ویژه افراد دارای معلولیت شده است؛ زیرا قشر معلولان بر اثر فرهنگ نادرست جامعه گاهی به چشم تکدیگر دیده می شوند اما این قشر اگر مشغول به کار شده و به لحاظ امور مالی تأمین شوند، دیگر کرامت و غرورشان کمتر جریحهدار نمی شود و فرهنگ نابهجای جامعه از بین می رود.
همچنین بیشتر قشر معلولان چه در امور مادی و چه در امور معنوی زخمی شده و این دردها آنها را هلاک کرده است؛ بنابراین به جرأت می توانم بگویم که تأمین مالی در بیشتر وقتها باعث ایجاد مسائل معنوی درست در فرد از جمله شخص کمتوان شده و این امر به تکامل وجودی او کمک می کند.
اگر کار ادبی و فرهنگی در قالب نویسندگی نمی کردید، چه شغلی را ادامه می دادید؟
هیچگاه تصور نمی کردم که روزی کار نویسندگی کنم یا به دنیای رسانه و ترویج فرهنگ وارد شوم چون از دوران کودکی و نوجوانی هدفم را مشخص کرده بودم و آن پزشک یا وکیل شدن بود؛ چون قدر سلامتی را می دانم و دوست داشتم دیگران را مداوا کنم تا حداقل از نعمت سلامتی بهرهمند بشوند یا از حق و حقوق مظلومان به خصوص قشر معلولان دفاع کنم تا به حقشان برسند.
من به همه سفارش و تأکید می کنم که قدر سلامتی را بدانید و به هیچ قیمتی آن را از دست ندهید؛ همچنین با همه توان از یاور دیگران باشید چون بر این باورم یکی از فلسفههای آفرینش انسان، ایجاد عدالت و کمک کردن به همه به خصوص مظلومان است.
به نظرتان آیا می توانید در این مسیر موفقتر باشید؟ خودتان آینده راهی را که ادامه می دهید، چطور پیشبینی می کنید؟
هنوز راه طولانی را با موفقیت دارم و هیچکس نمی تواند آینده را پیشبینی کند اما بر این باورم که در گام اول «فرهنگ» برای تحقق موفقیت برای هر کسی از جمله شخص دارای معلولیت ضروری است؛ به طور مثال در شهری فرهنگ خرید قالیچه وجود ندارد و کسی به آن شهر می رود تا دستبافتهای خودش را به فروش برساند که حتماً بیش ۹۰ درصد شکست خواهد خورد و این موضوع نیز برای معلولان از جمله من صدق می کند و تا هنگامی که فرهنگ لازم برای شاغل شدن و همکاری کردن برای من و امثالم نباشد، نمی توانیم به موفقیت دلخواه و مطلوب برسیم. همچنین تحصیلات عالی، داشتن هدف، انگیزه، پشتکار، شرایط و… برای تحقق موفقیت هر کسی از جمله من و همنوعانم بسیار مهم و لازم هستند که هر کسی باید آنها را داشته باشد یا ایجاد کند تا به موفقیت دلخواه برسد.
آیا تا حالا شده که به خاطر شرایط جسمانیتان، یک استعداد یا جایگاه شغلی – اجتماعی از شما سلب شود؟ چرا؟
بله، همیشه دوست داشتم در یک پست دولتی مهم مثل استاندار، فرماندار یا شهردار فعالیت کنم بلکه ذرهای از حقوق از دست رفته همنوعان خودم را برگردانم یا با ایجاد شرایط مطلوب و پیگیری کارها به قشر معلولان کمک کنم که به جایگاه واقعی خودشان در جامعه برسند. اما با توجه به اینکه پیگیری کارها و دوندگی زیاد در این سمتها وجود دارد و زیرساختهای لازم در بیشتر ساختمانها و… برای من و امثالم به درستی ایجاد نشده است، این جایگاهها از افراد دارای معلولیت سلب شده است.
اگر شهردار بودید، چه کارهایی را انجام می دادید؟
اعتقاد دارم که شهردار باید شرایط و محیط شهری از جمله مراکز درمانی، تفریحی، ورزشی و… را به گونه طراحی و مدیریت کند که همه اقشار جامعه از حق شهروندی بهرهمند شوند؛ همچنین شهردار باید از متخصصانی برای ارتقای شهر در همه ابعادش مشاوره بگیرد که حوزه معلولیت از این قضیه مستثنا نیست اما با کمال تأسف نه فقط شهردار بلکه بیشتر مسئولان شهری، استانی و کشوری از معلولان تحصیلکرده و با تجربه به عنوان مشاور استفاده نمی کنند.
بنابراین اگر شهردار می شدم بیشک همه تلاش و اختیاراتم را به کار می گرفتم و با ایجاد زیرساختهای لازم برای همه افراد به ویژه معلولان، زمینه تعامل افراد سالم را با افراد کمتوان و به وجود می آوردم تا معلولان حضور فعالتری داشته باشند؛ زیرا یکی از دلایل خارج نشدن معلولان از خانه و گوشهگیری آنها، نبودن زیرساختهای لازم یا غیراستاندارد بودن آنهاست.
آیا اضلاع سهگانه کشور «ملت ، دولت ، شرایط» (اعم از شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و…) در این زمینه به شما کمک کرده یا سد راهتان شده است؟
اول باید یادآوری کنم که دولت برای حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت در سال ۱۳۸۳ هجری شمسی، قانون جامع حمایت از معلولان را در ۱۶ ماده قانونی تصویب کرد و در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی این قانون بازنگری و در ۳۴ ماده به تصویب رسید؛ اگرچه این اقدام دولت جای امیدواری دارد اما با کمال تأسف در بیشتر موارد قوانین تصویب شده اجرایی نمی شوند؛ بنابراین پیگیر نبودن دولت به نوعی سد راه پیشرفت من و امثالم شده است که امیدوارم که نظارت دقیقی بر اجرای قوانین تصویب شده برای حمایت از افراد دارای معلولیت انجام شود.
اما در خصوص ملت که همان مردم هستند، به نسبت نحوه تعامل و رفتار با قشر معلولان بهتر شده و این امر زمینهساز حضور بیشتر افراد دارای معلولیت در زمینههای علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، ورزشی و… از جمله من شده است؛ اگرچه تاکنون افرادی وجود دارند که از روی ناآگاهی، رفتار دلسوزانه یا نادرستی را با معلولان دارند؛ بنابراین شرایط در ابعاد علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، ورزشی و… که زاییده اقدامات دولت و تعاملات ملت است، گاهی سد راه و گاهی زمینهساز پیشرفت من و امثالم شده است.
آیا در این زمینه کاستیهایی وجود دارد؟ و برای برطرف شدن این کاستیها چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
صد در صد کم و کاستیهایی وجود دارد که به دولت پیشنهاد می کنم یک سامانه ویژهای را برای پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت طراحی کند که به این ترتیب مسئولان به طور مستقیم در جریان مشکلات و معضلات معلولان قرار می گیرند و پیگیر حقوق آنان می شوند؛ همچنین دولت باید یک برنامه کلان و جامعی را برای مراکز آموزشی از جمله مدارس و با حضور خانوادهها به طور مستمر برگزار کند تا این دیدگاه دلسوزانه و نگاههای آزاردهنده کمتر شود یا از بین برود؛ زیرا کسانی را می شناسم که در بزرگسالی، فرد دارای معلولیت را ندیدهاند یا نحوه تعامل را نمی دانستند که این برنامه جامع علاوه بر آشنایی باعث ایجاد ارتباط سالم و نگرش صحیح در اندیشه و باورهای مردم خواهد شد.
این را با قاطعیت می گویم که بیشتر مردم به خصوص در گذشته دیدگاه نادرستی درباره افراد معلول داشتند؛ البته امروزه این نگرش به مراتب کمتر شده اما این برنامه کلان دولت باعث خواهد شد که فرهنگ صحیحی درباره معلولان در همه اقشار جامعه ایجاد شود؛ همچنین ملت یا همان مردم می توانند درباره رفتار و تعامل با قشر معلولان بیشتر مطالعه کنند تا آن تصور و درک غلط ذهنشان تغییر یابد و با حمایتهای مختلف، فرهنگ جدید و درستی را در این زمینه جامعه خلق کنند.
انتظاراتتان را از دولت و ملت یا به تعبیری دیگر افکار و دیدگاه مردم در مورد شرایط جسمانیتان بیان کنید و اگر مطلبی در این خصوص یا خاطرهای دارید، لطفاً بگویید
من و سایر همنوعانم از دولت انتظار داریم که شرایط را برای ما کمی هموار کند تا نشان بدهیم می توانیم پا به پای افراد سالم قدم برداریم و در پستهای مختلف به مردم خدمت کنیم و حتی گاهی بیش از افراد سالم، تأثیرگذارتر و کارآمدتر باشیم. اما در خصوص افکار مردم، انتظارم این است که من و بقیه را محکوم نکنند و نگاه آزاردهنده نداشته باشند؛ این کارهایشان حکم مرگ را برای من و امثالم دارد.
به یاد دارم که اوائل ورودم به دانشگاه، یک روز بعد از آنکه کلاسم تمام شد، از دانشگاه بیرون آمدم تا به خانه برگردم؛ همه نگاهها به سمتم بود و انگار موجود فضایی دیده بودند! من بیاعتنا به آنها، تلفن همراهم را از جیبم در آوردم که متوجه توقف ماشینی شدم که دو هزار تومانی را به سمتم گرفته بود! من بدون عصبانیت گفتم «ممنونم از لطفتون اما محتاج نیستم و دارم به آژانس زنگ می زنم» که راننده بعد از حرفم متوجه اشتباهش شده بود و حتی برای جبران اشتباهش، می خواست مرا به خانه برساند که به او اطمینان دادم که ناراحت نشدم و نیازی به عذرخواهی نیست.
نگاه متفاوت جامعه به شما چه حسی به شما دست می دهد؟ و چطور به نحو احسن از این تفاوت استفاده کردید؟
در حقیقت نگاه جامعه برای همه چیز و همه انسانها یکسان نیست بلکه بعضی از افراد نگرش درست و افراد دیگر نگرش نادرستی دارند که این امر ریشه در فرهنگ، نحوه تربیت، شرایط و… دارد؛ بنابراین من و قشر معلولان از این نگاههای متضاد جامعه مستثنا نیستیم بلکه بیشتر در معرض آن هستیم که بر این باورم افراد معلولیت باید از نگاههای متفاوت جامعه بیشترین بهره را برای فرهنگسازی و موفقیت خودشان ببرند.
من با نگاه مثبت افراد حس توصیف نشدنی دارم زیرا این افراد رفتار عادی با من دارند و چه بسا گاهی با تعامل عالی آنها بیشتر پیشرفت می کنم؛ بنابراین من با کمک آنها سعی می کنم که این نگاه ترحم آمیز را تغییر دهم تا زمینه حضور معلولان بیشتری را در جامعه ایجاد کنم، در مقابل حس نادرست جامعه مرا ناراحت و گاهی مرا از تلاش دلسرد می کند ولی همین نگاه نادرست باعث شده که انگیزه جنگیدن من برای رسیدن به اهدافم بیشتر شود؛ زیرا اعتقاد دارم وقتی که فرد معلول به موفقیت نسبی برسد، نگاههای غلط اطرافیانش به نگرش مثبت تبدیل شده و معلول را برای رسیدن به آرزویش کمک خواهند کرد.
تاکنون به مهاجرت هم فکر کردهاید؟ چرا؟
در حقیقت گاهی رفتارهای دلسوزانه و نادرست جامعهام که بر اثر ناآگاهی یا هر چیز دیگری است، باعث شده که به فکر مهاجرت باشم چون در کشورهای دیگر به نسبت بیشتری به معلولان اهمیت می دهند و رسیدگی می کنند؛ بنابراین اگر در کشور دیگری بودم احتمال موفقیتم به نسبت بیشتر می شد چون زیرساختها و فرهنگ بیشتری برای معلولان وجود دارد.
من اعتقاد دارم که همه برای رسیدن به موفقیت باید از همان جایی که هستند، شروع کنند؛ زیرا با همه شرایط و محیط و…آنجایی که قرار دارند، آشنا هستند و بهتر و بیشتر می توانند تغییرات مثبت را در جایی که هستند، به وجود بیاورند که من و امثالم از این قاعده مستثنا نیستیم و باید برای خواستهها و حقوق خودمان بجنگیم تا به آنها برسیم.
مردم چقدر و چطور می توانند در کمک به رشد و پیشرفت افراد دارای معلولیت سهیم باشند؟
مردم یکی از اضلاع مهم در پیشرفت و موفقیت معلولان هستند و می توانند بیش از ۵۰ درصد نقش کلیدی و مهمی را در این امور ایفا کنند؛ مردم با حمایت رسانهای می توانند مطالبات معلولان را به گوش مسئولان برسانند و یا خودشان مطالبه گر حقوق این قشر باشند و از طریق رسانه نیز معلولان موفق را به سایر جامعه معرفی کنند تا نگرش غلط جامعه نسبت به معلولان کمتر شود یا از بین رود.
همچنین مردم می توانند در زمینه معنوی – مادی نیز از معلولان حمایت کنند؛ مردم در زمینه مالی می توانند نسبت به ایدههای معلولان سرمایهگذاری کرده و مبلغی را به آنها بدهند و در زمینه معنوی نیز با رفتار و تعامل درست باعث می شوند که افراد دارای معلولیت بیشتر توانمندی و… خودشان را باور کنند که به این ترتیب مقدمههای حضور فعال معلولان در جامعه بیشتر از قبل می شود.
به نظرتان به افرادی که به دلیل شرایط خاص جسمانی خودشان ناامید می شوند و استعدادهایشان را شکوفا نمی کنند، چگونه باید به آنها کمک کرد؟ و چه توصیهای برای خانوادههای این افراد دارید؟
معلولیت جسمی دو نوع است که نوع اول از ابتدای تولد به وجود می آید و نوع دوم ضایعه نخاعی است که بر اثر عواملی مثل تصادف ایجاد می شود که به نظرم برای کمک به این دو دسته باید رفتار و برنامه مختلفی را در پیش گرفت و یا انجام داد؛ چون کسانی که در بدو تولد محدودیت جسمی دارند، به نسبت بیشتری با مشکل محدودیت جسمی کنار آمده و آن را پذیرفتهاند اما کسانی که بر اثر تصادف معلول جسمی می شوند، روحیه آنها بیشتر از جسم ضربه می بیند و کمتر با این مشکل کنار می آیند یا آن را می پذیرند؛ بنابراین این دو قشر اول باید خودشان را باور کنند و از تواناییهایی که دارند یا می توانند به دست بیاورند، شناخت داشته باشند و سپس با پرورش این توانمندی و مهارت خودشان، حس ناامیدی را در وجودشان کمرنگتر کنند و به زندگی برگردند؛ زیرا هر کسی در این دنیا رسالتی دارد که باید آن را انجام دهد که این قاعده شامل معلولان می شود.
خانوادهها نقش مهمی را در شکوفایی استعداد فرزندان معلولشان دارند؛ به طور مثال خانوادهها می توانند افرادی را که محدودیت جسمی داشته و موفق هستند، به فرزندان خودشان معرفی کنند تا انگیزه امید به زندگی در وجود فرزندانشان برگردد یا اینکه رفتار دلسوزانه را کنار بگذارند و با کسب اطلاعات در زمینه برخورد با معلولان، رفتاری عاقلانه و هوشیارانه داشته باشند که باعث ایجاد خودباوری و هدف در فرزندانشان می شود یا با حمایت معنوی – مادی می توانند زمینه موفقیت را برای فرزندان معلولشان ایجاد کنند.
از دیدگاه شما مهمترین مشکلات و دغدغههای این افراد چیست؟
من در سؤالات گذشته به طور تقریبی مهمترین مشکلات جامعه معلولان را از جمله اشتغال، نبود فرهنگ و برخورد صحیح، نبود زیرساختهای ضروری، بی حمایتی مسئولان و پیگیری نکردن حقوق معلولان و… است، اشاره کردم اما به اعتقادم دو دغدغه دیگر یعنی داشتن مسکن و تشکیل خانواده (ازدواج) برای افراد دارای معلولیت خیلی اهمیت دارد؛ بیشتر معلولان به دلیل خیلی از شرایط مثل بیکاری و… توانایی مالی خوبی ندارند و نمی توانند مسکنی را برای خودشان تهیه کنند که با اشتغال این افراد یا با حمایت دولت از آنها می توان خانهای را برایشان ساخت؛ البته سازمان بهزیستی به خانوادههای دارای دو معلول به بالا خانه می دهد اما حرفم در خصوص خانوادههای دارای تک معلول است.
همچنین در مسئله تشکیل خانواده (ازدواج) با کمال تأسف این فرهنگ و باور میان عموم مردم رایج شده است که معلولان نمی توانند از پس زندگی متأهلی بر بیایند یا اینکه فرد معلول باید با همنوع خودش ازدواج کند، همچنین بیشتر معلولان احساسات خودشان را ابراز نمی کنند تا مبادا برداشت غلطی از احساسات آنها شود و عباراتی مثل (تو فرشتهای) و (دلت پاکه) و… باعث سرکوب شدن حس فرد دارای معلول خواهد شد و غیرمستقیم به او گفته می شود که نباید احساساتش را بیان کند؛ همه مردم باید بدانند که معلولیت انواع مختلفی مثل جسمی – حرکتی، شنوایی، گفتاری، بینایی و ذهنی دارد که هر کدام از این معلولیتها به شدت کم، متوسط، شدید و خیلی شدید تقسیم می شوند که مردم نباید همه معلولیتها را یکسان فرض کنند بلکه کسانی وجود دارند که با معلولیت کم یا حتی خیلی شدید، شاغل و مسئولیتپذیر هستند و می توانند زندگی متأهلی موفقی داشته باشند و مثل همه آدمها عاشق بشوند و… اما این نگرش و باور غلط مردم مانع از فرهنگسازی برای تأهل افراد دارای معلولیت و ابراز احساساتشان شده است.
صحبت یا نصیحتتان به امثال خودتان چیست؟
از تکتک معلولان خواهش می کنم که با وجود همه کم و کاستیها، مشکلات و سختیها اول خودتان را بشناسید و برای خواستههایتان بجنگید و در جامعه حضور فعالی داشته باشید؛ من از همه شرایط و اوضاع اطلاع دارم و می دانم که چه سختی و موانعی وجود دارد ولی هنگامی که خودمان را می شناسیم، می دانیم اهداف و خواستههایمان چیست و چطور آنها را به دست بیاوریم و وقتی که در دل جامعه می آییم حتماً به مرور زمان شناخته می شویم و این فرهنگ ترحم از بین می رود و مردم دیگر نه از روی دلسوزی بلکه از روی عقلانیت و انسانیت به ما کمک خواهند کرد.
ما هم مثل همه انسانها رسالتی داریم که باید به همه دنیا برسانیم و رسالت ما این است که نشان دهیم که تفاوتی میان ما و افراد سالم نیست و غیرممکنی وجود ندارد بلکه معلولیت فقط عقلی است؛ ما با تفکر و اندیشههایی که داریم، می توانیم همه چیز را تغییر دهیم و برای این کار باید از همدیگر حمایت کنیم و یاری گر همنوعان خودمان باشیم چون با اتحاد همه چیز شدنی است.
اگر قرار باشد یک آرزویتان محقق شود، آن آرزو چیست؟ و سخن پایانی خودتان را بگویید؟
آرزویم این است که همه آرزوهایم برآورده شوند؛ آرزویم این است که دیگر نگویند فلانی معلول است و این تبعیض میان ما و جامعه از بین برود، آرزویم این است که همه زیر سایه خدا زندگی کنند و واژگان انسانیت و عدالت بر دنیا حاکم باشد، آرزویم این است که اینقدر قوی بشوم که بتوانم به همه کمک کنم تا به آرزوهایشان برسند، آرزویم این است که و… .
من همه تلاشم را می کنم که با همه توانم برای همنوعان خودم که در جایجای ایران و غیر ایران وجود دارند، با قلم و جملاتم کمکشان می کنم تا بلکه جزئی از حق از دست رفته آنها را پس بگیرم؛ زیرا ما لایق بهترینها هستیم.