امانی راشد: با توجه به تحصیلات دانشگاهی خود، چه امری سبب شد به سوی حوزه ترجمه سوق پیدا کنید، تا آن جایی که در این حوزه به عنوان یک مترجم شاخص، میان دو درگاه مهم جهان عرب و فارسی زبان، آثار ارزنده ای را به ساحت این دو زبان عرضه کردید؟
غسان حمدان: در واقع هنر و ابداع ربطی به تحصیلات دانشگاهی ندارد. ترجمه، هنر و خلاقیت است. هنر، نیرویی است كه از درون شخص فوران میكند و با سماجت هنرمند را وادار به خلاقیت میكند. بسیاری از دندانپزشكانی را میشناسم كه نقاشی میكشند، بلكه چندین نمایشگاه نقاشی هم برپا كردهاند. نوشتن و ترجمه هم ابتكار و خلاقیت است. حتى غلامحسین ساعدى كه روانپزشک بود، نمایشنامهها و داستانهای متعددی نوشت. بهر حال، در خصوص من… چون از همان كودکی به مطالعه علاقه فراوان داشتم، ادبیات دو زبانه میخواندم. در نمایشگاه بینالمللی تهران، همراه با پدرم ادبیات عرب را از غرفههای ناشران عرب تهیه میکردیم. شاید بگویید از آنجایی كه پدرم مترجم بود، روی من تاثیر گذاشته. ولی اصلا اینطور نیست. اتفاقا ایشان نمیخواست مترجم شوم. ترجمه كار آسانی نیست. از طریق ترجمه نمیشود امرار معاش كرد. روانشاد پدرم در سنین بازنشستگی به ترجمه روی آورد و رمانهایی از رماننویسان بزرگ ایرانی همچون هوشنگ گلشیری، احمد محمود، محمود دولت آبادی ودیگران را ترجمه كرد. همچنین داستانهای كوتاه زیادی از نویسندگان ایرانی را گردآوری و به عربی برگردان كرد. اما هیچوقت به شعر و ترجمه شعر روی خوش نشان داد. این در حالی است كه من با ترجمه اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری و احمد شاملو، كار ترجمه را در جوانی شروع كردهام. شاید خلاصه جواب این باشد كه ادبیات مرهم روح من بوده و هست و برای همین، در كنار نوشتن، ترجمه را پیشه خود كردهام. وظایف مختلفی داشتهام از جمله استادی دانشگاه، اما علاقه من به ادبیات بیشتر بود.
امانی راشد: به عقیده شما یک مترجم حرفه ای می بایست دانش قابل قبولی از حوزه مورد نظرش جهت ترجمه نصوص در اختیار داشته باشد، یا آن که به صرف داشتن مهارت، تجربه کافی در ترجمه و اشراف حداقلی به مفاهیم حوزه مورد نظر، خواهد توانست به یک ترجمه بی نقص و پخته ای برسد؟
غسان حمدان: ببینید، نظر من این است كه هیچ كدام از این گزینهها به تنهایی كافی نیستند. نمیتوان گفت مهارت و تجربه و اشراف میتواند ترجمه درستی را تحویل خوانندهها داد. حتى اگر مترجم چهل سال تجربه داشته باشد ولی نتواند معنى صحیح اصطلاحات و ضربالمثلها و حتى دیالوگهای عامیانه را درک كند، ترجمه دقیقی را ارائه نخواهد داد. دانش قابل قبول نیز به تنهایى كافی نیست. مكمل دانش، تجربه است. با تجربه و مهارت میتوان خشكی و حالت رسمی ترجمه را لطیفتر كرد. اما آنچه كه مهم است، علاقه و شغف مترجم به كار خودش است. قرار نیست مترجم از روی ناچاری و با توجه به مهارت، كتابی ترجمه كند. در این صورت ترجمه وی، سرسری و بدون دقت خواهد بود. بسیاری از مترجمان را میشناسم كه زیر فشار درخواست بازار، مجبورند هر چه زودتر ترجمه خود را تحویل ناشر بدهند. خوشبختانه اكثر آنان هم از دانش كافى برخوردارند هم از تجربه و مهارت؛ همچنین با علاقه و وسوسه خاصی كار خود را انجام میدهند.
امانی راشد: برخی معتقد اند مترجم، بازآفرین یک اثر نوین در زبان مقصد است، نظرگاه شما در این خصوص چیست؟
غسان حمدان: حتى اگر مترجم، پایبند به ترجمه دقیق باشد و متعهد به اصول امانتداری، مجبور است بنا به دلایل متعددى در زبان مقصد بازآفرینی كند. برای مثال، در ترجمه نمیتوان اصطلاحات و ضربالمثلهای را عین زبان اصل به كار برد. فكر نكنم در هیچ زبان دیگرى اصطلاح زمین خورد، وجود داشته باشد. بهر حال، موارد دیگرى هم هستند كه مترجم را وادار میكنند حضور خود را در متن پررنگ كند. ممكن است، مترجم زبان شاعرانهای داشته باشد و متن ترجمه را روانتر كند. ولی اگر دقت كنید، منظورم فقط در چیدمان و روانی عبارتهاست. نه دستکاری در تكنیک و فرم و زبان متن. مترجم فقط اجازه دارد متن را از لحاظ شیوایى مرتب كند. این محدوده سلطه مترجم در مملكت ادب است.
امانی راشد: وضعیت ترجمه در ایران، علی الخصوص میان دو درگاه عربی / فارسی را چگونه ارزیابی می کنید؟ به عقیده شما توجه ویژه به این درگاه می تواند حامل چه ثمراتی برای این دو جهان باشد؟
غسان حمدان: تا پیش از انتشار وسیع ویروس كرونا، كه منجر به تعطیلى كار ناشران و متوقف شدن فعالیت نمایشگاههای كتاب شده، وضعیت ترجمه در ایران بهتر بود. درست است كه تیراژ كتابها در ایران بیشتر از پانصد نسخه نیست؛ اما جهان عرب وضعیت بهتری ندارد. جهان عرب شامل بیست و سه كشور عربی است اما ناشران حداكثر هزار تا دو هزار نسخه از هر كتابی را به چاپ میرسانند.
توجه داشته باشید كه هر كشور عربی، نمایشگاه بینالمللی كتاب دارد كه از بین اینها، حداقل هفت نمایشگاه سالانه مهم است. یعنی ناشران در این نمایشگاهها حضور سالانه دارند. مثل نمایشگاه قاهره، بغداد، كازابلانكا، بیروت، شارجه، مسقط و… بهر حال، با فعالیت دوباره نمایشگاههای كتاب، ناشران دوباره پذیرای كتابهای ترجمه شده هستند. اما خودتان واقفید كه ناشران پیش از هر چیزی دنبال ترجمه ادبیات آمریكاى لاتین و اروپا هستند نه ترجمه ادبیات شرق.. جای ادبیات ایران در پیشخوان كتابفروشیهای جهان عرب تقریبا خالی است. فكر نكنم تعداد كتابهایی كه از فارسی به عربی ترجمه شده، از پنجاه كتاب بیشتر باشد.
اما اگر منظور شما از لحاظ مقایسه میان تعداد كتابهای ترجمه شده از عربی به فارسی با كتابهای ترجمه شده از فارسی به عربی است.. در جواب باید بگویم، تعداد مترجمان از عربی به فارسی بیشتر از مترجمان فارسی به عربی است.
خوشبختانه هر سال تعدادى از نویسندگان عرب برنده جوایز معتبر ادبی میشوند كه مترجمان ایرانی، آثار آنها را فورا ترجمه میكنند. حتى مشاهده شده كه دو سه ترجمه از یک كاری روانه بازار كتاب شود. كثرت مترجمان هم بار مثبت دارد هم منفى. از این لحاظ خوب است كه باعث رقابت سالمی میشود. اما متاسفانه، وضعیت ترجمه پاندولی و نابسامان است.
از این منظر پاندولی است كه در این عرصه انجمن صنفی مترجمان پویا و کارآمدی نداریم که هم نظارت شایانی بکند؛ به طوریکه ناشران را مجاب کنند که هر ترجمهای منتشر نکنند و در این باب مداقه کنند و هم اینکه، بودجهای کافی در اختیار این صنف قرار نمیگیرد تا از کارشناسان زبده و خبره بهره گیرد. چند شخص كه آنها را مترجم نمینامم، دست به تصرف و به قول خودشان ترجمه آزاد میكنند و این باعث میشود ترجمه غلطی به بازار كتاب ارائه دهند. از سوی دیگر، مترجمان اندکشماری هستند که درستی، دقت، امانت داری و فهم درست متن اصلی، و نیز درک و شم زبان مقصد را رعایت میکنند که باید حمایت شوند و پل گفتمانی میان جهان عرب و ادبیات فارسی را همواره گشوده نگه دارند. دیگر آنکه، مترجمان عرصه زبان عربی، دو گروهاند، گروهی که خود اصالتا عرب هستند و به زبان فارسی برگردان میکنند که گاه عدم اشراف وافی و کافی به ظرایف و دقایق زبان فارسی، به ترجمهی آنها صدمه میزند و از روح هر دو زبان غافل میشوند؛ گروه دیگر مترجمان غیر عرب هستند، که گاه بضاعت خوبی در زبان فارسی دارندو گاه فاقد این توانایی اما به روح زبان عربی و متن خاموش و گویای متن و برجستگیهای زبانی، مجازی و کنایی متن عربی اشراف و آگاهی کافی ندارند و همین باعث میشود که ترجمهی آنها به ورطه ترجمههای آزاد، یا اضافات و کجفهمیها بیفتد و از مقصود اصلی متن نخست، دور شوند. در جهان عرب، چنین مترجمان نابلد بسیار كم هستند و ناشران با آنها تعامل ندارند.
در خصوص قسمت آخر سوال شما، ترجمه ادبیات كشورهای همسایه، پلی است برای شناخت و نزدیکى هر چه بیشتر. درست است كه به همدیگر نزدیكیم اما متاسفانه به خاطر بار منفی اخبار و رسانههای سیاسی، كشورهای منطقه از هم دور هستند. این دوری ناشی از نفرت است و نادانى. اكثریت مردم هم از نویسندگان كشورهای همسایه بیخبرند. ما یعنی مترجمان، وظیفه نزدیک كردن همسایههای بیخبر از همدیگر را برعهده داریم.
امانی راشد: کدام یک از آثار خود را به مخاطبان فارسی زبان جهت مطالعه توصیه می کنید؟ و بفرمایید چه آثاری را در دست انتشار دارید؟
غسان حمدان: پاسخ به این سوال ساده نیست. برای هر كتابی زحمت فراوان كشیدم و تجربه و دانش خود را در این كتابها به كار بردم. هر كتابی ویژگی خاص خودش را دارد. ترجمه رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی هیچ چیزی كمتر از ترجمه مجموعه كامل داستانهای كوتاه صادق هدایت و همچنین مجموعه كامل هشت كتاب سهراب سپهری ندارد. فقط رمان و شعر ایرانی ترجمه نكردهام. چهار رمان نیز از مهمترین رمانهای معاصر افغانستان نیز ترجمه و به انتشار رساندهام. از جمله ناشاد اثر محمد حسین محمدی، دریغا ملا عمر اثر آصف سلطان زاده، افغانی اثر عارف فرمان و طلسمات اثر جواد خاوری. درک واژگان هر یک از این چهار رمان براى خود ایرانیها دشوار است. مجبور شدم هم فارسى دری و هم لهجه مناطق خاص افغانستان را یاد بگیرم و هم از خود نویسندگان كمک بگیرم.
در خصوص كارهای دیگرم، امیدوارم منتخب آثار شاملو را كه تمام كردهام به زودی روانه بازار كتاب كنم. ولی سخن گفتن درباره آینده زیاد آسان نیست. ممكن است به جای ترجمه نثری شاهنامه، رمانی ایرانی مثل طریق بسمل شدن دولت آبادی را كار كنم.
مصاحبه کننده: امانی راشد
سرویس ادبیات مجله الکترونیکی شط پرس
- غسان حمدان
• متولد بغداد ۱۹۷۳ .
• تحصيلات جامعه شناسى (دانشگاه تهران).
• روزنامهنگار، نويسنده، مترجم و پژوهشگر تاريخ.
• نويسنده و تهيه كننده برنامههاى تلويزيونى متعددى در شبكههاى تلويزيونى …
• تدريس زبان فارسى در سوريه
• كارهاى تحقيقاتى متعددى در زمينه جامعهشناسى، تصوف، ادبيات و تاريخ در نشريات مختلف منتشر كرده از جمله: گفتگوى تمدنها از ديد جامعهشناسى ايرانى، تاريخ جامعهشناسى در ايران، مشروعيت نظام دموكراسى، جهانىسازى از ديد اقتصاد، آراى سهروردي در حكمت الاشراق، نور و فرشتگان از ديد سهروردى، يادداشتهايى درباره دين زرتشتى، تصوف در سرزمين شام، دهها مقاله درباره شعرا و نويسندگان ايرانى …
• ترجمه راهنماى گردشگرى آثار سياحتى سوريه به زبان فارسى.
• تاليف هشت كتاب درباره منابع ايرانشناسى در سوريه…
• تاليف رمانى به زبان عربى به نام ريمورا (انگل)، چاپ اول و دوم انتشارات ربيع، قاهره؛ چاپ سوم انتشارات خطوط وظلال، امان، اردن
• ترجمه دهها كتاب از فارسى به عربى:
۱) گزيدههاى شعر از فروغ فرخزاد، سوريه
۲) گزيدههاى شعر از سهراب سپهرى، سوريه
۳) گزيدههاى شعر از احمد شاملو، سوريه
۴) “شوهر آمريكايى” گزيده داستانهاى جلال آل احمد، سوريه
۵) رمان چشمهايش از بزرگ علوى، سوريه
۶) روى ماه خداوند را ببوس، مصطفى مستور، مصر
۷) استخوان خوک و دستهاى جذامى، مصطفى مستور، مصر
۸) روضه قاسم، اميرحسن چهلتن، مصر
۹) همنوايى شبانه اركستر چوبها، رضا قاسمى، مصر
۱۰) البعثه الاسلاميه، صادق هدايت، لبنان
۱۱) آثار داستانى كامل صادق هدايت، لبنان
۱۲) نون والقلم، جلال آل احمد، مصر
۱۳) ترانههاى عمر خيام، صادق هدايت، لبنان
۱۵) گاوخونى، جعفر مدرس صادقى، لبنان
۱۶) ترجمه مقدمه و حواشى بر رسايل فلسفى ملا صدرا (۴ جلد)، لبنان
۱۷) همراه با باد، شعرهاى عباس كيارستمى، لبنان
۱۸) آبى، خاكسترى، سياه، گزيده شعرهاى حميد مصدق، بلغارستان/ آلمان
۱۹) سرگذشت كندوها، جلال آل احمد، لبنان
۲۰) هشت كتاب، سهراب سپهرى، لبنان
۲۱) دريغا ملاعمر، آصف سلطان زاده، لبنان
۲۲) آخرين انار دنيا، بختيار على، كويت
۲۳) ناشاد، محمدحسين محمدى، لبنان
۲۴) پيراهن سه شنبه: ۱۲ داستان كوتاه ايرانى، كويت
۲۵) در عين حال، محمد قاسم زاده، كويت
۲۶) مردى كه خواب مىفروخت، محمد قاسم زاده، كويت
۲۷) داستانهاى عاميانه و اساطير ايرانى، محمد قاسم زاده، كويت
۲۸) دكتر نون زنش را از بيشتر از مصدق دوست دارد، شهرام رحيميان، لبنان
۲۹) افغانى، عارف فرمان، اردن
۳۰) حصار و سگهاى پدرم، شيرزاد حسن، عراق
۳۱) خانه گربهها، هيوا قادر، كويت
۳۲) اشراق درخت گوجه سبز، شكوفه آذر، دمشق
۳۳) زنى در استانبول، على اصغر حقدار، عربستان
۳۴) اين سگ مىخواهد ركسانا را بخورد، قاسم كشكولى، لبنان
۳۵) مشاركت در ترجمه و ويرايش شعرهاى بختيار على
ترجمههاى منتشر نشده: داستانهاى كوتاه صادق چوبک، داستانهاى كوتاه بزرگ علوى، رمان پرنده من از فريبا وفى، رمان سپيده دم ايرانى نوشته امير حسن چهلتن، رمان مدير مدرسه از جلال آل احمد….
• ترجمه چند كتاب از عربى به فارسى:
۱) اشكهاى آبى، اشکهاى زرد، گزيده اشعار محمد ماغوط، نشر مرواريد
۲) پزشكى قانونى بغداد، رمانى از برهان شاوى، نشر بوتيمار
۳) عبد نگهبان معبد، رمانى از ادهم العبودى، نشر بوتيمار
۴) تپشهاى شيدايى، نامههاى عاشقانه غسان كنفانى به غاده السمان، نشر كتاب سده
۵) سراى شابندر، رمانى از محمد حياوى، نشر مهرى
۶) بوركينى، رمانى از مايا الحاج، نشر واژه، افغانستان
۷) زنديق بغداد، آنچه كه ابن راوندى روايت كرد، جعفر رجب، نشر تاک، افغانستان
۸) اعجام، رمانى از سنان آنطون
۹) زمستان خانواده، رمانى از على بدر
۱۰) هملت دير بيدار مىشود، نمايشنامه، ممدوح عدوان
۱۱) سرديس، رمانى از حسن فرطوسى
۱۲) سماهانى، رمانى از عبدالعزيز بركه ساكن
و همينطور چهار مجموعه شعر
• يادداشتهاى يک شاهزاده بازنشسته، نشر مضمون
• روز دهم آفرينش، نشر هونار
• تا آسمان آبى است، نشر مهرى (لندن)
• جاى خالى بودا، نشر آى خانم (كابل)
هر گونه کپیبرداری از این مطلب، با ذکر نام منبع و مؤلف آن بلامانع است. copyright©