شاید دیگر هوایی نوزد

نویسنده: نرجس سالمی برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم. ماشين ها توی ایستگاهِ بلوار به صف ایستاده بودند. هر راننده مسیرش را داد می زد. با ماشینِ مسیرِ دانشگاه سوار شدم. دوتا دانشجوي دختر و زنی قبل از...